eitaa logo
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
4.5هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.2هزار ویدیو
77 فایل
🕊️این کانال دلی است و شما دعوت شهدایید🕊️ سروش ، شاد ، روبیکا ، ویراستی⇣ @rahiankhuz مدیر⇣ @Rahyan_noor گروه مطالب ارزشی⇣ https://yun.ir/t1vozb کانال فاتحان نُبُل و الزهرا⇣ @fatehan94 برای تبادل⇣ @Rahyan_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️همسر شهید مدافع حرم 🔻یک شب یکی از دوستانش پارچه روی قبر سلام الله علیها را برایمان آورده بود. ایوب رفت حیاط و زار زار گریه می‌کرد. بعد رفت اتاقش شروع به خواندن نماز کرد. خوابش برد. صبح بیدار شد و گفت که خواب دیده است. آن شب هر دوی ما خواب دیده بودیم. او خواب دیده بود که به رفته و در حال انجام اعمال، ناگهان همراه به آسمان پرواز کرده است. من هم خواب دیدم که در مجلس خانم نشسته بودم. ناگهان مردی بلند قد با چهره‌ای نورانی نگاهم کرد و با صدای دلنشین و مهربانانه گفت: گریه نکن و نگران هیچ چیزی نباش. آرام باش. نمی‌دانستم چه بگویم. به ایوب می‌گفتم چطور از بچه‌ها می‌گذری؟ چطور از محمد پارسا می‌گذری؟ می‌گفت این حرف‌ها را نزن. من اگر بروم شما سلام الله علیها را دارید. از همه مهم‌تر خدای زینب را دارید. دلم آرام نداشت تا اینکه من و بچه‌ها را به فرستاد. بعد از آرام شدم. 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان 🇮🇷|دعوت شهدایید|@rahiankhuz|🇵🇸
◾️همسر شهید مدافع حرم 🔻یک شب یکی از دوستانش پارچه روی قبر سلام الله علیها را برایمان آورده بود. ایوب رفت حیاط و زار زار گریه می‌کرد. بعد رفت اتاقش شروع به خواندن نماز کرد. خوابش برد. صبح بیدار شد و گفت که خواب دیده است. آن شب هر دوی ما خواب دیده بودیم. او خواب دیده بود که به رفته و در حال انجام اعمال، ناگهان همراه به آسمان پرواز کرده است. من هم خواب دیدم که در مجلس خانم نشسته بودم. ناگهان مردی بلند قد با چهره‌ای نورانی نگاهم کرد و با صدای دلنشین و مهربانانه گفت: گریه نکن و نگران هیچ چیزی نباش. آرام باش. نمی‌دانستم چه بگویم. به ایوب می‌گفتم چطور از بچه‌ها می‌گذری؟ چطور از محمد پارسا می‌گذری؟ می‌گفت این حرف‌ها را نزن. من اگر بروم شما سلام الله علیها را دارید. از همه مهم‌تر خدای زینب را دارید. دلم آرام نداشت تا اینکه من و بچه‌ها را به فرستاد. بعد از آرام شدم. 🗓شهادت ۱۷ آذر ۹۴ 📿شادی روحشان دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید