📒 دفتر نقاشی!
♥️حاج حسین یکتا: در خاطرات شهید تهرانی مقدم هست؛ میگه رفته بودیم روسیه که یه موشک خیلی پیشرفته رو تحویل بگیریم. ژنرال روسی گفت این موشک رو دیگه نمیتونید از روش بسازید. ژنرال خندید و گفت این فناوری فقط در اختیار روسیهس. میگه نگاش کردم و گفتم اینم میسازیم. بازم خندید...
♥️وقتی برگشتیم تهران خیلی تلاش کردم نمونه اون موشک رو بسازم اما به دَرِ بسته میخوردم. تااینکه سه روزِ تمام تو حرم امام رضا متوسل شدم به آقا تا راهی به ذهنم برسه. روز سوم احساس کردم عنایتی شد. سریع رفتم تو دفتر نقاشی دخترم شروع کردم به نقاشی کردن اون طرحی که به فکرم اومد. وقتی تو تهران عملیش کردم دیدم از مدل روس هم بهتر در اومد.😍
🔸امام رضا گره سخت رو تو
دفتر نقاشی دختر بچه حلش میکنه
🌹 #شهید_طهرانی_مقدم گفته بود روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند👊
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#پدر_موشکی
#ایران
( طراح پوستر عباس گودرزی)
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
💠توسل به امام رضا علیه السلام
✍رفته بودیم برای بازدید از موشڪ های فوق پیشرفته روسی.
🍁وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو ڪرد به ڪارشناس موشڪی روسیه و گفت: میشه فن آوری این موشڪ رو دراختیار ما قرار بدید!❓
🍁ژنرال ها و ڪارشناسان روسی خندیدند و گفتند: امڪان نداره این فن آوری فقط در اختیار کشور ماست.
🍁حسن خیلی جدی و محکم گفت: ولی ما خودمون این موشڪ رو میسازیم و دوباره صدای خندهی اونا بلند شد.
🍁وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش ڪردیم نمونه شو بسازیم، ولی نشد. وقتی از ساخت موشک ناامید شدیم ،حسن راهی مشهدالرضا شد.
🍁خودش تعریف مے ڪرد، به امام رضا متوسل شدم و سه روز توی حرم موندم. روز سوم بود ڪه عنایت امام رضا رو حس ڪردم و حلقهی مفقوده ڪار به ذهنم خطور کرد.
🍁وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و طرحی رو ڪه به ذهنم رسیده بود ڪشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیش کنم.
🍁وقتی حسن از مشهد برگشت، سریع
دست به ڪار شدیم و موشڪ رو ساختیم ڪه به مراتب از مدل روسی، بهتـر و پیشـرفتـه تر بود.
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
📙کبوتران حرم. اثر گروه شهید هادی
#در_راه_فتح_قله_ایم
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |
حاج حسن انس عجیبی با نماز داشت و این روحیه را به نیروهای تحت امرش تسری میداد.
قرار بود تستی موشکی را در فضای باز تست کنیم . موقع تست باران گرفت . به حاج حسن گفتم : بگذاریمش برای بعد . او مخالفت کرد و گفت : این تست باید الان انجام بگیرد حتی اگر نتیجه اش منفی باشد.
اتفاقا نتیجه تست مثبت شد . بچه ها از خوشحالی همدیگر را در آغوش م یگرفتند.
حاج حسن مثل عادت همیشگیاش شروع کرد به خواندن دو رکعت نماز شکر.
بعد از نماز شروع کرد برای بچه ها سخنرانی کردن . توی ذهنم بود که حتما میخواهد از پاداش نیرو ها برای شان بگوید ؛ اما مطلب دیگری گفت:
«بچه ها حالا که این تست با موفقیت انجام شده یعنی خدا به ما نگاه کرده و به ما نظر دارد . پس بیاییم از این به بعد به همدیگر قول دهیم نمازمان را اول وقت بخوانیم.»
برای ما میگفت وگرنه نماز او همیشه اول وقت بود!:)💚
📚کتاب با دست های خالی ، خاطراتی از #شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#یاد_شهدا_با_صلوات
#نماز_اول_وقت
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید