🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#خاطره #حاج_قاسم #دعوتنامه🕊 از اون روزهایی بود که تازه رفیق شهید پیدا کرده بودم.. میشد گفت من مسیر ز
#خاطره۲
#عنایت
#حاج_قاسم
چند ماهی بود بنا به مشکلاتی
درگیر افسردگی شدید شده بودم...
کاملا حسش میکردم برای اینکه این حس غم و ناامیدی روی من غلبه نکند هرشب فیلم استاد پناهیان درمورد ناامیدی و...
گوش می دادم...
ولی ی ماه بعد افسردگی من باز شدت گرفت...
از حاج قاسم کمی دور شده بودم
و کمک می خواستم واقعا احتیاج داشتم کسی مرا کمک کند
چون حس میکردم دارم غرق میشوم
انقدر گله داشتم برگه را اوردم و نوشتم سلام
این رسم رفاقت ما بود ؟
چرا کمکم نمیکنی منکه این همه صدایت میزنم چرا هیچ اتفاقی نمی افتد؟؟
چرا حال من خوب نمی شود؟؟
خیلی گلایه کردم...
بعد چند روز که گذشت
من خیلی اتفاقی با مردی آشنا شدم از خادمان شهدا بود..
نمی دانم چرا ولی انگار یکی روی شانه ام می زد بهش بگو کمکت میکنه
بهش بگو اومده کمکت کنه....
خودم هم نفهمیدم تمام حرف ها رو چطوری به ایشان زدم انگار غیر ارادی بود که همه چیز را بهشان گفتم...
گفتم حالا چه کنم ؟
آخرش گفت: ما بهت سپردیم چیکار کنین!
با رفیقت قهر نکن خودت ضرر میکنی
راست می گفت...
همان چیز را که سپرد انجام دادم
حتی دو روز طول نکشید همه آن حس غم و افسردگی یک آن از بین رفت همه اش...
فکنم حاج قاسم او را فرستاده بود..
ولی هرچی بود آن مرد اهل اینجا نبود...
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ🪴
#در_راه_فتح_قله_ایم
🇵🇸|🇮🇷| دعوت شهدا هستید 👇 |
.... به ما بپیوندید| @rahiankhuz |