🌷#شهید_ابوالحسن_حق_نگهدار
✔ #حسن را کنار #مسجد_سوسنگرد دیدم در حالی که از بازویش خون می چکید و برجک یک تانک کنارش افتاده بود.
➕گفتم چی شد؟
➖گفت: دشمن خانه به خانه در سوسنگرد پیش روی می کرد.
😭 ناراحت و مستأصل در کوچه ها می گشتم.
وقت #نماز_مغرب بود.
به خانه ای وارد شدم و به #نماز ایستادم.
بعد از نماز سرم را به سجده گذاشته بودم که برای لحظه ای خوابم برد.
😳ناگهان شنیدم ندایی می گوید:
حسن، بلند شو، الان وقت خواب نیست، سربازان من به #کمک تو نیاز داند.
از جا پریدم. وارد خیابان شدم. در تاریکی شب پایم به یک قبضه آرپی جی گیر کرد. کمی آن طرف تر یک کوله موشک آرپی جی دیدم.
کوچه به کوچه پیش می رفتم و هر ماشین دشمن را می دیدم یا صدایش را می شنیدم، یک گلوله به آن می کوبیدم. تا رسیدم به مسجد و این #تانک.
قبل از اینکه شلیک کنم. گلوله تیربار روی تانک به بازویم نشست، اما گلوله آخرم را به آن کوبیدم، در اثر انفجار برجکش برداشته و کناری افتاد...
✌آن شب حسن #هشت_تانک و #بیست_خودرو و #نفربر_عراقی را شکار کرده بود.
✔ همین شکست زرهی دشمن در #سوسنگرد، از عوامل اصلی عقب نشینی دشمن از سوسنگرد بود.
_________
کانال راهیان نور
@rahiankhuz