🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
9⃣2⃣ عباس قره باغی
ارتشبد فراری
عباس قره باغی آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران شاهنشاهی بود. وی سال ۱۳۳۳ برای طی دوره عالی رسته پیاده عازم کشور فرانسه شد و همزمان دکترای حقوق خود را از دانشگاه پاریس دریافت کرد. او پستهای مهمی و حساس در حکومت شاه داشت که بیشتر آنها نظامی بود. قره باغی از اردیبهشت ۱۳۵۳ تا شهریور ۱۳۵۷ فرمانده ژاندارمری بود. سپس در کابینه دولت شریف امامی وزیر کشور شد. درست در روزهای پر التهابی که انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده بود، او در فکر سرکوب مردم بود و برای جانفشانی در حفظ پایههای حکومت شاه تلاش میکرد. در کابینه بختیار و در ۱۴ دی ۵۷، به دلیل اعتماد بالایی که شاه به او داشت، از طرف شاه به ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران منصوب شد. او حتی در ۲۳ دی ماه همان سال عضو شورای سلطنت شد.
وقتی در ۲۶ دی شاه قصد فرار از کشور را داشت، بختیار و قره باغی آخرین کسانی بودند که بعد از ملاقات و هم صحبتی با شاه، از پلههای هواپیمای مخصوصش پایین آمدند. قره باغی یک روز قبل از پیروزی انقلاب، از قول ستاد ارتش اعلام کرد با هر فردی که با تاسیسات دولتی و اموال عمومی آسیب بزند، به شدت برخورد خواهد شد. او در تمام این مدت سعی کرده بود تا با دستگیری و سرکوب مردم، فضای رعب و وحشت ایجاد کرده، بر اوضاع مسلط شود. وی پس از ورود امام دست از حمایت بختیار برنداشت و نیروهای خود را به جنگ با مردم فرستاد. ارتشبد قره باغی بعد از پیروزی انقلاب، ۱۴ ماه مخفی بود تا سرانجام با گذرنامه جعلی به فرودگاه مهرآباد رفت و از کشور فرار کرد و در سال ۱۳۷۹ در پاریس، به خاطر بیماری سرطان مُرد.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
0⃣3⃣ هُژَبر یزدانی
این غارتگر ناشناخته
هژبر یزدانی در خانواده ای فقیر متولد شد. او از ابتدای جوانی اهل زورگویی و قانون شکنی و گرفتن زمین ها و املاک مردم بود. شروع این زمین خواری از زادگاهش سنگسر آغاز شد. هژبر از بانک های بزرگ وام های کلان میگرفت و پرداخت قسط های آنها را عقب می انداخت و نمیداد. دکتر ایادی پزشک مخصوص شاه پشتیبان او بود و کمکش میکرد، چون هر دو بهایی بودند. مادر شاه گفته است: هژبر از بهائیان سرشناس ایران بود، بهائیان سرمایه و ثروت خود را به او میسپردند و او با آن سرمایه کار میکرد.
کم کم با پول های دزدی و باد آورده، زمین های بسیاری را تصاحب کرد، بعد هم سهام بانک ایرانیان را از آن خود ساخت و سند شرکت های زراعی، دامپروری و صنعتی بسیاری را به اسم خود زد. او با فرستادن هدیه های گران قیمت برای خاندان پهلوی، خود را چهره ای صاحب نام و مطرح نشان میداد. مادر فرح دیبا گفته است: هژبر یزدانی در حلقه نزدیکان و دوستان شمس پهلوی قرار داشت... به انگشتان دستش انگشترهای گران بهایی داشت که یک فقره از آن، انگشتری الماس به ارزش پنج میلیون دلار بود. الماس روی این حلقه انگشتری، جزو ۲۰ الماس بزرگ دنیا بود. هژبر آن را از یک حراجی در لندن خریده بود.
هژبر در روز های پایانی سلطنت شاه به اتهام مفاسد اقتصادی به زندان افتاد. هر چند محل حبس او، اتاق محرری، رئیس زندان قصر بود، و بساط عیش و نوش هر شبه او فراهم. وی در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ همراه محرری فرار کرد و پس از روزها آوارگی، وارد آمریکا شد. سپس به کشور کوچک کاستاریکا رفت و به کار اقتصادی روی آورد، اما سرانجام آن همه ثروت دزدیده شده از مردم ایران را در آن جا باقی گذاشت و در شهر سن خوزه مُرد. از مال و اموال افسانه ای او حتی ریالی به ایران بازنگشت.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
1⃣3⃣ غلامرضا نیکپی
شهردار دزد
غلامرضا نیک پی در انگلستان دکترای اقتصاد بین الملل گرفت و به ایران بازگشت. اول در شرکت ملی نفت ایران مشغول به کار شد و بعد از آن به مناصب دیگری رسید. وی همراه حسنعلی منصور و هویدا، عضو کانون مترقی ایران شد، کانونی که بعدها به حزب ایران نوین تغییر نام داد و نیک پی را به عنوان عضو شورای مرکزی خود معرفی کرد. اولین وزارت نیک پی در دولت هویدا به عنوان وزیر آبادانی و مسکن و معاون نخست وزیر بود و سرانجام هم به کمک هویدا شهردار تهران شد. مدیری به شدت فاسد و زنباره بود، و این صفت مضموم را حتی در کارهای اداری و گزینش همکارانش در شهرداری، تسری میداد، به طوری که در زمانی که او شهردار تهران بود، برخی از زنان، صاحب موقعیتهای ممتازی در شهرداری بودند.
دست نیک پی برای دلالی در ساخت و سازهای شهرداری و ایجاد کارخانهها شرکتهای شهری دراز بود پولهای کلانی را به جیب میزد. او در دوران شهرداری خود ۵ میلیون دلار به نام پدرش در بانک سوئیس وارد کرد، به گرفتن رشوههای کلان نیز در پرونده سیاه او اشاره شده و خود ساواک اسنادی در این ارتباط، انتشار داده است. شاه در ۵۷/۸/۲۱ در طراحی عنوان فریبانه، دستور داد تعدادی از رجال سیاسی حکومتش به زندان بیفتد، از اعتراضات مردم خاموش شود، نیک پی هم یکی از آنان بود که ۲۲ بهمن در زندان بود. مردی که از شهریور ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۵۶هشتاد و نه ماه شهردار تهران بود. او پس از حمله مردم به زندان جمشیدیه از زندان فرار کرد، اما مردم او را به دام انداختند. نیک پی در جلسه دادگاه به جرمهای مختلفی همچون همکاری با رژیم شاه، اختلاس و فساد مالی فراوان، تغییر طرح جامع تهران و... به اعدام محکوم شد.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
2⃣3⃣ منوچهر آزمون
اول توده ای بعد شاهدوست
منوچهر آزمون از تحصیلکردگان غربی بود و در آلمان شرقی دکترای اقتصاد گرفت. در سال ۱۳۳۷ به عنوان ساواکی، در کشور آلمان مشغول به کار شد، بعد به ایران بازگشت و در اداره سوم ساواک به فعالیت خود ادامه داد، سپس به عنوان معاون سیاسی سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران انتخاب شد. وی نماینده تهران در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی بود و در سال ۵۵ هویدا او را به کابینه خود برد و روی صندلی وزرات کار و امور اجتماعی نشاند. او در حزب های مختلفی عضو بود و در روزهای آخر حکومت شاه حزب اتحاد خلق ایران را راه انداخت، حزبی که عمری کوتاه داشت.
او در یک دوره از مسئولیت هایش معاون نخست وزیر و رئیس سازمان اوقات شد. روحانی نمایان درباری در تیر ماه ۱۳۵۴ به شاه نامه نوشته و از منوچهر آزمون به خاطر توده ای بودن و غارت میلیون ها تومان ثروت از اوقاف به شدت انتقاد کردند. وقتی دولت نظامی ازهاری در روز های اوج انقلاب سر کار آمد، کار بر آزمون و دیگر صاحب منصبان شاه سخت شد. ازهاری با اشاره شاه گروهی از رجال حکومتی را به زندان انداخت. هویدا، نصیری، نیکپی، آزمون و... این حیله جدید حکومت برای فرار اعتراضات گسترده مردم بود. بعد از پیروزی انقلاب، منوچهر آزمون در دام انقلابیون گرفتار آمد و به حکم دادگاه انقلاب، تیرباران شد.
میگویند آزمون در جلسه ای با شاه، پیش از فرار او گفته بود: باید انقلابی را که شروع شده است خود اعلی حضرت رهبری کنند. دستور بدهید تمام رجال این سال ها را دستگیر کنند. چند نفری را هم اعدام کنید تا مردم آرام شوند! تیمسار مقدم رئیس ساواک گفت: خود شما در لیست اعدامی ها خواهید بود. بقیه حاضران خندیدند و شاه با اخم گفت: حرف های جدی بزنید!
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
3⃣3⃣ اکبر گودرزی
جنایتکار بیست ساله
اکبر گودرزی بنیانگذار گروه فرقان بود. او در محلی میان داران والیگودرز به دنیا آمد و پدرش چوپان بود. در جوانی به سراغ طلبگی رفت و در خوانسار درس خواند، سپس عازم تهران شد و تا ۴ سال به درس خود ادامه داد. او در همان ایام در نقاط مختلف و مساجد متعدد تهران، برای جوانان کلاس تفسیر قرآن و ایدئولوژی میگذاشت و آنان را با سخنان تند خود جذب میکرد. گودرزی شعار اسلام های روحانیت میداد و دیدگاههای افراطی و برداشتهای نادرست از مکتب اسلام داشت. سر و کله او در سالهای آخر مبارزه با شاه پیدا شد و گروهی به اسم فرقان تشکیل داد. این گروه بعد از انقلاب به کارهای خطرناک فیزیکی روی آورد کار خود را با ترور شخصیتهای دینی و سیاسی آغاز کرد، ترورهایی که اکثر آنها موفق بود و ضربات بزرگی بر پیکر انقلاب و روحانیت شیعه زد. ترور استاد شهید مطهری، شهید قاضی طباطبایی، شهید دکتر مفتح، شهید قرنی و ترور آیت الله هاشمی رفسنجانی که در آن ناکام ماندند و ایشان مجروح شد.
گروه فرقان در کارنامه سیاه خود چند جنایت دیگر هم در تهران انجام دادند، گروهی متشکل از ۵۰ تا ۶۰ عضو که رهبری آن اکبر گودرزی، در اوج فعالیتش ۲۰ ساله بود. آنها سلاحهایشان را در درگیریهای بهمن ماه ۱۳۵۷ از پادگانها به دست آورده بودند و با پولهایی که از چند بانک سرقت کرده بودند، خانههای تیمی خریدند و در آنجا مخفی شدند. گودرزی اعضای گروهش را در مدت ۳ سال از بین جلسات قرآن انتخاب کرده بود. با نفوذ بعضی از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در بین گروه فرقان، این گروهک لو رفت و همگی اعضایش از جمله گودرزی به دام افتادند. او پس از اعتراف به جنایتهایی که انجام داده بود اعدام شد. بعد از آن، گروه فرقان از هم پاشید و برای همیشه محو شد.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
4⃣3⃣ محمدرضا کلاهی صمدی
بمب گذار هولناک
محمدرضا کلاهی صمدی کسی بود که جاسازی دو بمب قدرتمند آیت الله دکتر بهشتی و ۷۲ نفر از یاران امام را به شهادت رساند. کلاهی، بعد از پیروزی انقلاب به منافقین پیوست و به دستور مسئولان مافوق تشکیلات، به عنوان پاسدار در کمیته ولیعصر تهران، مشغول به کار شد. بعد از آن به حزب جمهوری اسلامی رخنه کرد و چندی بعد به عنوان مسئول حفاظت سالن انتخاب شد. او از اعضای رده پایین سازمان منافقین بود و به کمک منافقی به اسم جواد قدیری به کمیته انقلاب نفوذ کرده بود، قدیری عامل انتقال دهنده بمبهای ساخته شده به کلاهی بود. کلاهی خود را در ظاهر مردی بسیار متدین و وظیفه شناس نشان میداد.
وی بعد از انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی، زندگی مخفیانهای داشت و یکی دو ماه بعد به کردستان رفت و به عراق فرار کرد. مدتی در عراق و در خدمت به منافقین به سر برد، سپس در سال ۱۳۷۲ از سازمان جدا شد و در سال ۱۳۷۳ به آلمان رفت. در ۱۳۹۶ یکی از فعالان سیاسی چپ به اسم مرتضی صادقی، در گفتگویی با صدای آمریکا، پس از نقل جزئیاتی از قتل یک مرد ۵۶ ساله ایرانی در هلند، مدعی شد، این فرد در ابتدا به « مرد ناشناخته» معروف شد، اما بعدها او را علی معتمد معرفی کردند. شواهدی وجود دارد ه نشان میدهد علی معتمد نام دوم محمدرضا کلاهی صمدی است.
صادقی شاهد مدعای خود را، حضور برخی از اعضای سابق سازمان منافقین در مراسم خاکسپاری کلاهی میدانست. در این گفتگو وجود خال در کف پای فرد کشته شده هم، به عنوان یکی از مشخصههای کلاهی معرفی شده است. پلیس هلند اعلام کرد در سال ۲۰۱۵ میلادی اعضای یک باند مواد مخدر در هلند وارد خانه یک مرد ایرانی به اسم علی معتمد شدند و بعد از شلیک دو گلوله به سرش فرار کردند. جسد در خانه ماند و بعد از مدتی که متعفن شده بود، توسط پلیس کشف شد. این حادثه در شهر المیره هلند اتفاق افتاد.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
5⃣3⃣ مسعود کشمیری
منافق نفوذی در نخست وزیری
مسعود کشمیری دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود. او پیش از انقلاب عضو سازمان منافقین شد، اما بعد از انقلاب چهره حزباللهی به خود گرفت و در چهره مردی سر به زیر و متدین، در پستها و مسئولیتهای مهم نفوذ کرد اما در این مدت نیز، همچنان با منافقین در ارتباط بود. خانههایش در مهرشهر کرج و آریاشهر (صادقیه) از بزرگترین انبارهای سلاح و مهمات سازی بود و افراد سطح بالایی از سازمان، در آنها جلسه میگرفتند. پس از چندی کشمیری از مقامات سازمان دستور گرفت تا در نخست وزیری نفوذ کند. ابتدا عضو دفتر نخست وزیری در سیستان و بلوچستان شد و بعد از چند جابجایی به شورای امنیت رسید و جانشین دبیر امنیت شورای عالی امنیت شد. کشمیری در مقر نخست وزیری آنقدر مورد اعتماد بود که در هنگام تردد بازرسی نمیشد. هرچه میخواست میبرد و میآورد. در روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ ساعت حدود ۳ بعد از ظهر جلسه شورای عالی امنیت ملی در دفتر نخست وزیری برگزار شد.
مثل همیشه مسعود کشمیری با ضبط صوت بزرگ به جلسه آمد و آن را کنار شهیدان رجایی و باهنر گذاشت، بعداً برای حاضران جلسه چای ریخت. سپس کیف بزرگی را که همیشه به همراه داشت با پا به نزدیکی رئیس جمهور رجایی کشاند و از آنجا خارج شد. صدای مهیب انفجار بلند شد. بمب قوی از نوع خاص تخریبی آتشزا بود که در آن کیف جاسازی شده بود و رجایی و باهنر و جمعی از مسئولان را به شهادت رساند. در ابتدا اعلام شد کشمیری هم در آن جلسه کشته شده است، این خبر باعث شد او از این فرصت استفاده کرده و از کشور خارج شود. بعد ها معلوم شد که او و کلاهی ( عامل بمب گذاری حزب جمهوری) در دی ماه سال ۱۳۹۲ در آلمان رؤیت شده اند. در حال حاضر، خبر ها حکایت از آن دارد که کشمیری هنوز زنده است، اما در کجا و چگونه؟! معلوم نیست!
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
6⃣3⃣ موسی خیابانی
تروریست شماره دو
موسی خیابانی که اسم اصلیاش موسی نصیراوغلی بود در اواخر سال ۱۳۴۵ به عضویت سازمان مجاهدین (منافقین) درآمد. او در ابتدا تفکرات دینی داشت و به زبان عربی مسلط بود. قبل از سال ۱۳۵۰ مسئولیتهای مهمی داشت. مدتی هم به فلسطین رفت و در اردوگاه الفتح دورههای چریکی دید. خیابانی به همراه گروه دیگری در شهریور ۱۳۵۰ به خاطر لو رفتن آنان، توسط ساواک دستگیر و در دادگاه نظامی، به حبس ابد محکوم شد. خیابانی و رجوی در زندان هم از روحانیت مبارز و یاران امام خمینی جدا بودند و با آنان ضدیت داشتند. آنها، در پاییز ۵۴ در اعلامیهای اعلام کردند که تغییر ایدئولوژی دادهاند و مارکسیست شدهاند.
آن زمان بزرگانی چون آیت الله طالقانی، آیت الله مهدوی کنی، هاشمی، رفسنجانی و... راه خود را از آنها جدا کردند طی اعلامیهای نجس بودن مارکسیست ها در زندان و لزوم جدایی مسلمانان از آنان را اعلام کردند. در۳۰ دی ماه ۱۳۵۷ مسعود رجوی و موسی خیابانی جزو آخرین دسته از زندانیان سیاسی بودند که از زندان شاه آزاد شدند. آنها در دانشگاه تهران یا شهرها و نقاط دیگر، برای مردم به خصوص جوانها سخنرانی میکردند و افکار انحرافی و التقاطی خود را به خورد آنان میدادند.
سازمان منافقین در بیانیه ۲۸ خرداد که خیابانی آن را نوشته بود، علیه جمهوری اسلامی اعلام جنگ کرد. منافقین در ۳۰ خرداد ۶۰ پس از درگیریهای خونین، شکست خوردند و بنی صدر که در ۲۰ خرداد همان سال از ریاست جمهوری عزل شده بود، پس از مدتی زندگی مخفیانه، در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۶۰ همراه رجوی از ایران فرار کرد. پس از فرار رجوی، خیابانی رهبری داخلی گروهک شان را به عهده گرفت و به جنگ مسلحانه ادامه داد شخصیتها و مردم بسیاری توسط آنان شهید شدند. او که همراه گروهی دیگر در خانهای تیمی محاصره شد، هنگامی که قصد داشت با یک پژوی ۵۰۴ ضد گلوله اهدایی بنی صدر، از مهلکه بگریزد، پس از اصابت گلولهای به گردنش به هلاکت رسید.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
7⃣3⃣ ابوالحسن بنی صدر
رئیس جمهور نامردمی
ابوالحسن بنی صدر در رشتههای اقتصاد و حقوق اسلامی تحصیل کرد. سپس به خاطر فعالیتهای سیاسی، دستگیر و روانه زندان شد. بعد از آزادی در سال ۱۳۴۲ به فرانسه رفت. بنی صدر پس از ۱۵ سال اقامت در پاریس، همراه هواپیمای امام خمینی، به ایران بازگشت و در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ به نمایندگی مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد. بعد از آن هم نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد و در ۱۵ بهمن ۱۳۵۸ حکم تنفیذ ریاست جمهوری خود را از دست امام گرفت. با شروع جنگ تحمیلی فعالیتهای تخریبی داشت و مستقل از جبهه انقلاب و فرماندهان دفاع مقدس، تصمیم میگرفت. بنی صدر امام خمینی و یاران حزباللهیاش، مخالفت میکرد و مغرور از آزادی مردم، در کنار عناصر توطئهگر و معاند بود.
در دوران ریاست جمهوری او، ترور نیروهای انقلابی و ناامنی در کشور شدت داشت و منافقان، قدرت گرفته بودند. او حتی راه را برای منافقین به دفترش باز کرد و دست آنها را برای سو استفاده از مراکز مهم نظامی و... باز گذاشت. امام در حکم ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ خود، بنی صدر را از فرماندهی کل نیروهای مسلح عزل کرد. ۱۰ روز بعد مجلس به بیکفایتی او از ریاست جمهوری رای داد و او را برکنار نمود و امام هم روز بعد از آن، در حکمی او را از ریاست جمهوری عزل کرد. بعدها اسناد همکاری گروهک منافقین و بنی صدر با رژیم بعث عراق منتشر شد. این اسناد نشان میداد که در روزهای جنگ، بنی صدر با نیروهای عراقی در ارتباط بوده است. سرانجام در روز ۶ مرداد ۱۳۶۰، بنی صدر به همراه مسعود رجوی، سلامتیان و سرهنگ بهزاد معزی، خلبان اختصاصی شاه از ایران فرار کرد و به فرانسه رفت. او از کشور فرانسه پناهندگی سیاسی گرفت و تحت محافظت پلیس آن کشور در آنجا ماندگار شد.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
8⃣3⃣ صادق قطب زاده
وزیر کودتاچی
صادق قطبزاده جوان بود که کودتای ۲۸ مرداد به وقوع پیوست و او در آن میان، به صف حامیان دکتر مصدق پیوست، بعد هم از کشور خارج شد و برای تحصیل به آمریکا رفت و وارد مبارزات دانشجویی بر علیه رژیم پهلوی شد. او مدتی به لبنان رفت و به امام موسی صدر و هوادارانش کمک میکرد. در عزیمت امام خمینی از عراق به پاریس، خودش را به آنجا رساند؛ سپس به همراه امام، سوار بر هواپیمایی که ایشان را به تهران میآورد، به ایران بازگشت.
قطبزاده بعد از پیروزی انقلاب، عضو شورای انقلاب و رئیس رادیو تلویزیون شد. خط فکری او از انقلابیون به خصوص روحانیت جدا بود. اعمال تفکرات خاص بر تلویزیون از سوی او، باعث اعتراضات مردم و گروهها به خصوص روحانیت شد. سرانجام از این کار برکنار شد، بعد هم در یک مناظره تلویزیونی حرفهایی زد که به صلاح کشور نبود، آن هم در دورانی که دشمنان از کشور عراق به ایران حمله کرده بودند. او پس از آن مناظره دستگیر شد و به زندان افتاد. وی در آن ایام وزیر خارجه دولت بازرگان بود.
قطبزاده آزاد شد؛ اما در فروردین ۱۳۶۱ خبر دستگیری دوباره او، تیتر اول روزنامهها شد. وی این بار به اتهام کودتا علیه جمهوری اسلامی و تلاش برای ترور امام خمینی، دستگیر شده بود. قطبزاده در بازجوییهای خود نام افراد دیگری را هم بر زبان آورد و اعتراف کرد همراه چند نفر دیگر قصد داشتند با انفجار محل اقامت امام خمینی، مراکز مهم انقلاب مانند سپاه، کمیته و سایر نهادهای کشور را تسخیر کنند. قطبزاده برای تحقق هدف خود در کودتا، یک سال و نیم تلاش کرده بود و با برخی از کشورهای منطقه و نظامیان دوره پهلوی و... ارتباط داشت. وی حتی رابطی را به عربستان فرستاد تا برای انجام کودتا پول بگیرد. او پس از چند جلسه محاکمه، بر اساس رای دادگاه ارتش اعدام شد.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
9⃣3⃣ مسعود رجوی
قاتل بیرحم جانی
مسعود رجوی ۱۹ ساله بود که به عضویت سازمان مجاهدین خلق (منافقین) درآمد. در سال ۱۳۵۰ اعضای اصلی این گروهک بازداشت شدند همگیشان به جوخههای اعدام سپرده شدند؛اما رجوی چون در همکاری با ساواک، اخباری را درباره دیگر اعزا لو داده بود به حبس ابد محکوم شد. با اعدام سران اصلی سازمان،رجوی به راحتی توانست رهبری این گروهک را در اختیار بگیرد. وی در ۳۰ دی ماه ۱۳۵۷ همراه آخرین گروه از زندانیان سیاسی آزاد شد. بعد از انتخاب بنی صدر به عنوان رئیس جمهور،رجوی و سازمانش با او همکاری نزدیک داشتند و بعد از عزل او، آنها وارد عملیات نظامی شدند. درگیریهای خیابانی،ترور شخصیتها و کشتن مردم بی دفاع،از کارهای روزمره آنان بود. رجوی و سازمانش مرتکب قتل هزاران شهروند ایرانی شدهاند که رقم آنها تا ۱۷ هزار نفر برآورد میشود.
زمانی که سازمان منافقین از هم پاشید و رجوی و بنی صدر،از ایران به فرانسه گریختند. رجوی سه بار ازدواج کرد که در ازدواج سومش، مهدی ابریشم چی از اعضای اصلی سازمان را وادار کرد که همسرش مریم قجر عضدانلو را طلاق بدهد،تا بتواند با او ازدواج کند. هر چند این عقد شرعی نبود. مریم از آن پس با فامیلی رجوی در سازمان حضور یافت و بعدها به عنوان رئیس جمهور شورای ملی مقاومت و فرمانده ارتش آزادی بخش ملی منصوب شد. رجوی پیش از این از بنی صدر هم جدا شده و دختر او را که همسر دومش بود،طلاق داده بود. نیروهای رجوی به کمک صدام در سال ۱۳۶۷ در عملیاتی گسترده به نام «فروغ جاویدان» به ایران حمله کردند؛اما متحمل شکست سختی شدند کشتههای بسیاری دادند. بعد از آن، پس ماندههای آنان در دامان صدام ماندند و در اردوگاه اشرف پناه گرفتند. در این اردوگاه مراسمی گرفته شد و همه زنان منافق به عقد رجوی در آمدند و همسر او شدند. اینکه گفته میشود پس از حمله آمریکا به عراق، خبر موثقی از رجوی در دست نیست، از آن زمان تاکنون مفقود است.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید
🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
#چهل_منفور
0⃣4⃣ مریم قجر عضدانلو
منفور مثل مسعود
مریم قجر عضدانلو در نوجوانی عضو سازمان منافقین شد. در خانواده او برادر و دو خواهرش نیز عضو این سازمان بودند. بعد از انقلاب وقتی نیروهای آنان کشته یا دستگیر شدند، مریم مخفی شد، سپس در سال ۱۳۶۲ از طریق کردستان فرار کرد و به آلمان و سپس فرانسه رفت. او در سال ۱۳۵۸ با مهدی ابریشم چی از مسئولان رده بالای سازمان ازدواج کرده بود؛ اما به اصرار رجوی از او جدا شد و به عقد مسعود درآمد. هرچند این عقد اشکال شرعی داشت، اما منافقان مجبور بودند از این ازدواج با عنوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام ببرند. از آن پس مریم رجوی شد در گرفتن مسئولیتهای مهم سازمانی اوج گرفت. در مرداد ۱۳۶۷ هم در عملیات فروغ جاویدان که منافقان به کمک صدام علیه ایران در غرب کشور راه انداختند. مریم فرمانده بود، منافقین در این عملیات شکست سختی خوردند با تحمل کشتههای بسیار در اردوگاه اشرف و در آغوش و پناه صدام ماندگار شدند تا از آنجا رهبری خرابکاریها و عملیاتهای تروریستی خود علیه ایران را دنبال کنند.
اعترافات اعضای فراری سازمان منافقین از اردوگاه اشرف، حکایت از آن دارد که آنان در فضایی بسته و دور از هرگونه ارتباط با دنیای بیرون، زندگی میکردند. زنان در عقد مسعود رجوی بودند باید به خواستههای جنسی او تن میدادند. مریم رجوی میگفت: همه زنها (در سازمان) یک شوهر دارند و آن مسعود رجوی است. مریم رجوی در اردوگاه اشرف به عنوان رئیس شورای ملی مقاومت و فرمانده ارتش آزادی بخش ملی انتخاب شد و همه امور اجرایی، نظامی و سیاسی منافقین را در دست گرفت. او نیز همچون مسعود، شریک شهادت هزاران مرد و زن و کودک بیگناه ایرانی است. شکنجه، سوزاندن در آتش و سر بریدن، از نمونههای آشکار جنایات او و همدستانش است. اکنون به خاطر حملات پیاپی به اردوگاه اشرف در عراق، عمده نیروهای این سازمان به اروپا گریختهاند. نیروهای باقیمانده هم دچار بیماریهای روانی شدهاند و خود او در آشفتگی روحی بسیاری به سر میبرد.
#در_راه_فتح_قله_ایم
دعـ @rahiankhuz ✉️ـوت شهدایید