خبرگزاری حوزه
فارسی English العربية Français اردو
پخش زنده
جمعه ۲۴ دی ۱۴۰۰ |۱۰ جمادیالثانی ۱۴۴۳ | Jan 14, 2022
صفحه اصلی
حوزه علمیه قم
کد خبر: 992899
۶ آذر ۱۴۰۰ - ۲۲:۵۰
چاپ
نشست «چیستی جهاد تبیین در آیات و روایات» برگزار شد

حوزه/ نشست علمی- ترویجی «چیستی جهاد تبیین در آیات و روایات» به صورت حضوری و مجازی به همت معاونت پژوهشی مجتمع آموزش عالی قرآن و حدیث المصطفی، برگزار شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجتالاسلام امیر بنیعصار، امروز شنبه ششم آذرماه در کرسی علمی- ترویجی «چیستی جهاد تبیین در آیات و روایات»، با اشاره به اهمیت اصلاح روشها در فقهالحدیث، با بیان اینکه در «جهاد تبیین» باید مستندات روایی و قرآنی آن بیان شود، اظهارکرد: برای کشف معنای دقیق «جهاد تبیین» باید معانی "جهاد و تبیین" به صورت تفکیکی بررسی گردد. تبیین، روشن کردن حق و حقیقتی است که به صورت عمدی یا ناخودآگاه پوشانده شده است.
استاد جامعةالمصطفی با بیان اینکه مقوله جهاد، حرکتی فرهنگی است که در اسلام بازتولید شده، افزود: اسلام تغییر مفهومی به جنگ و حرب داد و آن را منحصر در اذن الهی برشمرد تا این تلاش و مشقت با فی سبیل الله بودن، معنای مقدسی پیدا کند.
حجتالاسلام بنیعصار، با بیان اینکه در اسلام، معنای جهاد توسعه یافته و وجوب شرعی برای جهاد بیان شده است، خاطرنشان کرد: ترکیب جهاد تبیین برای این بود که این مفهوم مقدس را برای کار ارزشمند تبیین حقایق الهی به کار گیریم. نامههایی که رسولالله(ص) به کشورهای مختلف برای دعوت به اسلام می فرستادند، نخستین جهاد ابتدایی تبیین در اسلام بوده است.
این محقق و پژوهشگر علوم دینی، با اشاره به اینکه پیشینه جهاد تبیین به صدر اسلام برمی گردد، اظهارکرد: اهلبیت(ع) ویژگیهای تبیینی برای برخی از اصحاب ذکر کردهاند؛ ضعف در جهاد تبیین پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص)، منجر به شکل گیری جهاد نظامی در سرزمینهای اسلامی شد.
وی، با اشاره به مصادیق دیگری از جهاد تبیین در تاریخ اسلام، مستندات روایی اهمیت تبیین و جهاد در این راه را مورد توجه قرار داد و اذعان کرد: امام علی(ع)، در خطبهای، ریشه فتنهها را فقدان تبیین بیان فرمودند؛ تبیین، راه را برای تسلط باطل بسته، حق را حکم فرما میسازد.
حجتالاسلام بنیعصار تبیین را وظیفهای دینی بر دوش آحاد مختلف مردم دانست و گفت: همه مسلمانان و افراد به اندازه توان، ظرفیت و استعدادی که دارند، مسئول تبیین حقایق و معارف نابالهی هستند.
وی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب با جهاد تبیین، توجه ویژهای به جبهه جدید مبارزه با دشمنان اسلام داشتند، خاطرنشان کرد: تبیین دایره پیشرفتهای هستهای، سلولهای بنیادی، نانو، هوافضا، اقتداردفاعی و موشکی، توسعه دانشگاهی، پیشرفتهای علم و صنعت شامل؛ امور ساختمانی و عمرانی، ماشینها وهواپیما، تنها بخش مهمی از مصادیقی است که جدای از تبیین معارفی باید بدان توجه کرد.
استاد گروه حدیث جامعةالمصطفی، با بیان اینکه مردم در دوران ضعف تبیین، احساس می کنند حقیقتی وجود ندارد، تصریح کرد: جهاد تبیین، کلید واژه رهبرمعظم انقلاب و برگرفته از آیات و روایات است و بر همه جوانان، آگاهان و علما تکلیفی را استوار ساخته، و برای اثربخشی بیشتر تبیین معارف و حقایق به کار گرفته میشود.
حجتالاسلام بنیعصار، با تأکید بر اینکه اگر تلاشی بیوقفه و درد درونی برای دفاع از دین داشته باشیم، به آن جهاد گفته می شود، اظهارکرد: جهاد تبیین، تکلیفی فراگیر است که اگر محقق نشود، منجر به آثار سوئی میگردد که پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) جامعه اسلامی با آن مواجه شد.
در ادامه حجتالاسلام رحیم سالمی، ناقد نخست این نشست علمی- ترویجی، این نشست را موضوع مهمی دانست که نیازمند برگزاری نشستها و کرسیهای علمی- ترویجی با این مباحث دانست و خاطرنشان کرد: جهاد تبیین، از کلیدواژههایی است که رهبر معظم انقلاب در روزهای اخیر مطرح کردهاند. برای پرداختن درست به این موضوع باید به خاستگاه آن، به ویژه سخنرانی ایشان، که در آن، این کلیدواژه مطرح شد، توجه کرد.
وی، با بیان اینکه مقام معظم رهبری در دهه ۶۰ بحث تهاجم فرهنگی و در دهه ۷۰ جنگ نرم و امثالهم را مطرح کردند و مسئولان و حوزویان را متوجه این مسائل کردند، خاطرنشان کرد: رهبر معظم انقلاب فقیهی هستند که به معنای واقعی، حرکت و فعالیتهای دشمن را رصد میکنند و هشدارهایی مطرح می سازند.
حجت الاسلام سالمی، با بیان اینکه روش قرآنی و روایی، شبیه تعریف منطق ارسطویی نیست، افزود: روش قرآنی و روش روایی، روش ویژهای است که در آن تعریف به آثار و اقسام مورد نیاز جامعه بیان میگردد.
وی، با تأکید بر اینکه نهج البلاغه سرشار از جهاد تبیینی است، اظهارکرد: بیان اقسام و انواع جهاد، چه در مقام دفاع و چه جهاد تبیینی ابتدایی اه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف یامهدی ادرکنی
نامگذاری فرزندان امام علی به ابوبکر و عمر و عثمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت علی (علیهالسّلام) نام سه تن از فرزندان خود را عمر، ابوبکر و عثمان گذاشته است، در رابطه با این نامگذاری اهلسنت حکم به حسن روابط امیرالمومنین و خلفا کردهاند، لذا ایرادی به شیعیان گرفتهاند که چطور ممکن است کسی نام فرزندانش را همنام قاتل همسرش بگذارد؟ پس آنها نمیتوانند قاتل حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) باشند.
فهرست مندرجات
۱ - طرح شبهه
۲ - پاسخ اجمالی
۲.۱ - نامگذاری به نام ابوبکر
۲.۲ - نامگذاری به نام عمر
۲.۳ - نامگذاری به نام عثمان
۳ - پاسخهای تفصیلی
۳.۱ - مرسوم بودن نامها
۳.۲ - نبود نامگذاری روی علاقه والدین به افراد
۳.۳ - نام صحابه
۳.۴ - نظر امام علی درباره ابوبکر و عمر
۳.۵ - دوستی یک طرفه
۴ - نتیجه
۵ - پانویس
۶ - منبع
۱ - طرح شبهه
[ویرایش]
شیعیان ادعا میکنند که خلیفه اول و دوم به خانه فاطمه (رضیاللهعنها) حمله کردهاند؛ در حالی که همه میدانیم علی (رضیاللهعنه) چند تن از فرزندان خود را به نامهای خلفا، همانهایی که ادعا میشود قاتل فاطمه بودهاند، نامگذاری کرده است. این نشان میدهد که خلفا از این تهمتها بری هستند. آیا کسی نام فرزندانش را از نام قاتل زنش میگذارد؟
۲ - پاسخ اجمالی
[ویرایش]
نامهای فرزندان امام علی (علیهالسّلام) را بررسی میکنیم.
۲.۱ - نامگذاری به نام ابوبکر
اولاً: اگر قرار بود که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نام فرزندش را ابوبکر بگذارد، از نام اصلی او (عبدالکعبه، عتیق، عبدالله و... با اختلافی که وجود دارد) انتخاب میکرد نه از کنیه او.
ثانیا: ابوبکر کنیه فرزند علی (علیهالسّلام) بوده و انتخاب کنیه برای افراد در انحصار پدر فرزند نمیباشد؛ بلکه خود شخص با توجه به وقایعی که در زندگیاش اتفاق میافتاد کنیهاش را انتخاب میکرد.
ثالثاً: بنا بر قولی، نام این فرزند را امیرمؤمنان (علیهالسّلام)، عبداللّه گذارد که در کربلا سنّش ۲۵ سال بوده است.
ابوالفرج اصفهانی مینویسد:
قتل عبدالله بن علی بن ابی طالب، وهو ابن خمس وعشرین سنة ولا عقب له.
عبدالله بن علی ۲۵ ساله بود که در کربلا به شهادت رسید. [۱]
بنابراین سال ولادت عبدالله در اوائل خلافت حضرت علی (علیهالسّلام) بوده که حضرت در آن دوره تندترین انتقادها را از خلفای پیشین داشته است.
۲.۲ - نامگذاری به نام عمر
اولاً: یکی از عادات عمر تغییر نام افراد بود و بر اساس اظهار مورخان شخص عمر این نام را بر او گذازد و به این نام نیز معروف شد.
بلاذری در انساب الاشراف مینویسد:
وکان عمر بن الخطاب سمّی عمر بن علیّ باسمه.
عمر بن خطاب، فرزند علی را از نام خویش، «عمر» نامگذاری کرد. [۲]
ذهبی در سیر اعلام النبلاء مینویسد:
ومولده فی ایام عمر. فعمر سماه باسمه.
در زمان عمر متولد شد و عمر، نام خودش را برای وی انتخاب کرد. [۳]
عمر بن الخطاب، اسم افراد دیگری را نیز در تاریخ تغییر داده است که ما فقط به سه مورد اشاره میکنیم:
۱. ابراهیم بن الحارث بن عبدالرحمن.
عبد الرحمن بن الحارث.... کان ابوه سماه ابراهیم فغیّر عمر اسمه.
پدرش اسم او را ابراهیم گذاشته بود؛ ولی عمر آن را تغییر داد و عبدالرحمن گذاشت. [۴]
۲. الاجدع ابی مسروق بن عبدالرحمن.
الاجدع بن مالک بن امیة الهمدانی الوادعی... فسماه عمر عبد الرحمن.
عمر بن الخطاب، اسم اجدع بن مالک را تغییر داد و عبدالرحمن گذاشت. [۵]
۴ ثعلبة بن سعد بن معلی:
وکان اسم المعلی ثعلبة، فسماه عمر بن الخطاب المعلی.
نام معلی، ثعلبه که عمر آن را تغییر داد و معلی گذاشت. [۶]
ثانیاً: ابنحجر در کتاب الاصابه، باب «ذکر من اسمه عمر»، بیست و یک نفر از صحابه را نام میبرد که اسمشان عمر بوده است.
۱. عمر بن الحکم السلمی؛ ۲. عمر بن الحکم البهزی؛ ۳. عمر بن سعد ابوکبشة الانماری؛ ۴. عمر بن سعید بن مالک؛ ۵. عمر بن سفیان بن عبدالاسد؛ ۶. عمر بن ابوسلمه بن عبدالاسد؛ ۷. عمر بن عکرمة بن ابوجهل؛ ۸. عمر بن عمرو اللیثی؛ ۹. عمر بن عمیر بن عدی؛ ۱۰. عمر بن عمیر غیر منسوب؛ ۱۱. عمر بن عوف النخعی؛ ۱۲. عمر بن لاحق؛ ۱۳. عمر بن مالک؛ ۱۴. عمر بن معاویة الغاضری؛ ۱۵. عمر بن وهب الثقفی؛ ۱۶. عمر بن یزید الکعبی؛ ۱۷. عمر الاسلمی؛ ۱۸. عمر الجمعی؛ ۱۹. عمر الخثعمی؛ ۲۰. عمر الیمانی. ۲۱. عمر بن الخطاب. [۷]
آیا این نام گذاریها همه به خاطر علاقه به خلیفه دوم بوده؟!.
۲.۳ - نامگذاری به نام عثمان
اولاً: نامگذاری به عثمان، نه به جهت همنامی با خلیفه سوم و یا علاقه به او است؛ بلکه همانگونه که امام (علیهالسّلام) فرموده، به خاطر علاقه به عثمان بن مظعون این نام را انتخاب کرده است.
انّما سمّیته باسم اخی عثمان بن مظعون.
فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم. [۸]
ثانیاً: ابنحجر عسقلانی بیست و شش نفر از صحابه را ذکر میکند که نامشان عثم
ان بوده است، آیا میشود گفت: همه این نام گذاریها چه پیش و چه پس از خلیفه سوم به خاطر او بوده است
۱. عثمان بن ابوجهم الاسلمی؛ ۲. عثمان بن حکیم بن ابوالاوقص؛ ۳. عثمان بن حمید بن زهیر بن الحارث؛ ۴. عثمان بن حنیف بالمهمله؛ ۵. عثمان بن ربیعة بن اهبان؛ ۶. عثمان بن ربیعة الثقفی؛ ۷. عثمان بن سعید بن احمر؛ ۸. عثمان بن شماس بن شرید؛ ۹. عثمان بن طلحة بن ابوطلحه؛ ۱۰. عثمان بن ابوالعاص؛ ۱۱. عثمان بن عامر بن عمرو؛ ۱۲. عثمان بن عامر بن معتب؛ ۱۳. عثمان بن عبد غنم؛ ۱۴. عثمان بن عبیدالله بن عثمان؛ ۱۵. عثمان بن عثمان بن الشرید؛ ۱۶. عثمان بن عثمان الثقفی؛ ۱۷. عثمان بن عمرو بن رفاعه؛ ۱۸. عثمان بن عمرو الانصاری؛ ۱۹. عثمان بن عمرو بن الجموح؛ ۲۰. عثمان بن قیس بن ابوالعاص؛ ۲۱. عثمان بن مظعون؛ ۲۲. عثمان بن معاذ بن عثمان؛ ۲۳. عثمان بن نوفل زعم؛ ۲۴. عثمان بن وهب المخزومی؛ ۲۵. عثمان الجهنی؛ ۲۶. عثمان بن عفان. [۹]
۳ - پاسخهای تفصیلی
[ویرایش]
از این اشکال پاسخهای مفصلی دادهاند.
۳.۱ - مرسوم بودن نامها
هیج اسمی (غیر از نامهای خداوند باری تعالی) انحصاری نیست که مختص یک نفر باشد؛ بلکه گاهی یک اسم برای افراد زیادی انتخاب میشد که با همان نام هم شناخته میشدند و هیچ محدودیتی در این زمینه در بین اقوام و ملل وجود نداشته است؛ بنابراین، نامهایی از قبیل ابوبکر و عمر و عثمان از نامهای مرسومی بوده است که بسیاری از مردم زمان پیامبر و یاران و اصحاب آن حضرت، و نیز یاران و دوستان و اصحاب امامان شیعه به همین نامها معروف و مشهور بودهاند، مانند:
ابوبکر حضرمی، ابوبکر بن ابوسمّاک، ابوبکر عیاش و ابوبکر بن محمد از اصحاب امام باقر و صادق (علیهماالسلام).
عمر بن عبداللّه ثقفی، عمر بن قیس، عمر بن معمر از اصحاب امام باقر (علیهالسلام) و عمر بن ابان، عمر بن ابان کلبی، عمر بن ابوحفص، عمر بن ابوشعبه! عمر بن اذینه، عمر بن براء، عمر بن حفص، عمر بن حنظله، عمر بن سلمه و... از اصحاب امام صادق (علیهالسلام).
عثمان اعمی بصری، عثمان جبله و عثمان بن زیاد از اصحاب امام باقر (علیهالسلام)، و عثمان اصبهانی، عثمان بن یزید، عثمان نوا، از اصحاب امام صادق (علیهالسلام).
شکی نیست که شیعیان از یزید بن معاویه و اعمال زشت او تنفر شدیدی داشته و دارند؛ ولی در عین حال میبینیم که در بین شیعیان و اصحاب ائمه (علیهمالسّلام) کسانی بودهاند که نامشان یزید بوده است؛ مانند:
یزید بن حاتم از اصحاب امام سجاد (علیهالسلام). یزید بن عبدالملک، یزید صائغ، یزید کناسی از اصحاب امام باقر (علیهالسلام)؛ یزید الشعر، یزید بن خلیفه، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحة، یزید بن فرقد، یزید مولی حکم از اصحاب امام صادق (علیهالسلام).
حتی یکی از اصحاب امام صادق (علیهالسلام)، نامش شمر بن یزید بوده است. [۱۰]
آیا این نامگذاریها میتواند دلیل بر محبوبیت یزید بن معاویه نزد ائمّه و شیعیان آنان باشد؟
۳.۲ - نبود نامگذاری روی علاقه والدین به افراد
نامگذاری فرزندان روی علاقه پدر و مادر به افراد و شخصیتها صورت نمیگرفت وگرنه باید همه مسلمانان، نام فرزندان خود را به نام رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نامگذاری میکردند.
اگر نامگذاری به خاطر ابراز محبت به شخصیتها بود، چرا خلیفه دوم به سراسر ممالک اسلامی بخشنامه کرد که کسی حق ندارد فرزندش را به نام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نامگذاری کند؟
ابنبطال و ابنحجر در شرحشان بر صحیح بخاری مینویسند:
کتب عمر الی اهل الکوفة الا تسموا احدًا باسم نبی. [۱۱] [۱۲]
عینی در عمدة القاری مینویسد:
وکان عمر رضی الله تعالی عنه کتب الی اهل الکوفة لا تسموا احدا باسم نبی وامر جماعة بالمدینة بتغییر اسماء ابنائهم المسمین بمحمد حتی ذکر له جماعة من الصحابة انه اذن لهم فی ذلک فترکهم. [۱۳]
۳.۳ - نام صحابه
نام یکی از صحابه «عمر بن ابوسلمه قرشی» است که پسر خوانده رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از امّسلمه بوده است، از کجا این نامگذاری به خاطر علاقه حضرت امیر (علیهالسّلام) به این پسر خوانده پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبوده است؟
بنا به نقل شیخ مفید نام یکی از فرزندان امام مجتبی (علیهالسّلام) عمرو بوده است، آیا میشود گفت: که این نامگذاری به خاطر همنامی با اسم عمرو بن عبدود و یا عمرو بن هشام (ابوجهل) بوده است؟ [۱۴]
۳.۴ - نظر امام علی درباره ابوبکر و عمر
با توجه به آن چه که در صحیح مسلم از قول عمر بن خطاب آمده است، نظر حضرت امیر (علیهالسّلام) نسبت به ابوبکر و عمر این بود که آنان دروغگو، گنهکار، فریبکار و خائن بودهاند، وی خطاب به علی (علیهالسّلام) و عباس میگوید:
فَلَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- قَالَ اَبُو بَکْرٍ اَنَا وَلِیُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِیرَاثَکَ مِنَ ابْنِ اَخِیکَ وَیَطْلُبُ هَذَا
مِیرَاثَ امْرَاَتِهِ مِنْ اَبِیهَا فَقَالَ اَبُو بَکْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- «مَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ». فَرَاَیْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ یَعْلَمُ اِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّیَ اَبُو بَکْرٍ وَاَنَا وَلِیُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلی الله علیه وسلم- وَوَلِیُّ اَبِی بَکْرٍ فَرَاَیْتُمَانِی کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.
پس از وفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم، شما دو نفر (عباس و علی) آمدید و تو ای عباس میراث برادر زادهات را درخواست کردی و تو ای علی میراث فاطمه دختر پیامبر را.
ابوبکر گفت: رسول خدا فرموده است: ما چیزی به ارث نمیگذاریم، آنچه میماند صدقه است و شما او را دروغگو، گناهکار، حیلهگر و خیانتکار معرفی کردید و حال آن که خدا میداند که ابوبکر راستگو، دیندار و پیرو حق بود.
پس از مرگ ابوبکر، من جانشین پیامبر و ابوبکر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن، دروغگو حیلهگر و گناهکار خواندید. [۱۵]
و در روایتی که در صحیح بخاری وجود دارد، امیرمؤمنان (علیهالسّلام)، ابوبکر را «استبدادگر» میداند:
وَلَکِنَّکَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَیْنَا بِالْاَمْرِ وَکُنَّا نَرَی لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم نَصِیبًا.
تو به زور بر ما مسلط شدی، و ما بخاطر نزدیک بودن به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود را سزاوارتر به خلافت میدیدیم. [۱۶]
و در روایت دیگری خود شیخین نقل کردهاند که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) حتی دوست نداشت، چهر عمر را ببیند:
فَاَرْسَلَ الی ابی بَکْرٍ اَنْ ائْتِنَا ولا یَاْتِنَا اَحَدٌ مَعَکَ کَرَاهِیَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ. [۱۷]
آیا با توجه به این موضعگیریهای تند امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در برابر خلفا، میشود ادعا کرد که حضرت به خاطر علاقه به خلفاء اسم فرزندان خود را همنام آنان قرار داده است؟
۳.۵ - دوستی یک طرفه
اهلسنت ادعا میکنند که این نامگذاریها همگی به خاطر روابط خوب امام علی (علیهالسّلام) با خلفا بوده است. اگر چنین است، چرا خلفاء نام حسن و حسین را که فرزندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز بودهاند، برای فرزندان خویش انتخاب نکردهاند؟
آیا دوستی میتواند یک طرفه باشد؟
۴ - نتیجه
[ویرایش]
نامگذاری فرزندان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) به نامهای خلفا، خدمتی به حُسن روابط میان امیرمؤمنان و خلفا نمیکند و از آن نمیتوان برای انکار شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) استفاده کرد.
۵ - پانویس
[ویرایش]
۱. ↑ الاصفهانی، ابو الفرج علی بن الحسین (متوفای۳۵۶)، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۵۴.
۲. ↑ البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۲.
۳. ↑ الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۳۴، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.
۴. ↑ العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابو الفضل (متوفای۸۵۲ه)، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۵، ص۲۳.
۵. ↑ العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابو الفضل (متوفای۸۵۲ه)، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص۳۳۰.
۶. ↑ الصحاری العوتبی، ابو المنذر سلمة بن مسلم بن ابراهیم (متوفای:۵۱۱ه)، الانساب، ج۱، ص۲۵۰.
۷. ↑ العسقلانی، احمد بن علی بن حجر ابو الفضل الشافعی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۴، ص۴۸۳.
۸. ↑ الاصفهانی، ابو الفرج علی بن الحسین (متوفای۳۵۶)، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۸۹.
۹. ↑ العسقلانی، احمد بن علی بن حجر ابو الفضل الشافعی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۴، ص۳۷۰.
۱۰. ↑ الاردبیلی الغروی، محمد بن علی (متوفای۱۱۰۱ه)، جامع الرواة وازاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، ج۱، ص۴۰۲، ناشر:مکتبة المحمدی.
۱۱. ↑ ابن بطال البکری القرطبی، ابو الحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای۴۴۹ه)، شرح صحیح البخاری، ج۹، ص۳۴۴، تحقیق:ابو تمیم یاسر بن ابراهیم، ناشر:مکتبة الرشد - السعودیة/ الریاض، الطبعة:الثانیة، ۱۴۲۳ه - ۲۰۰۳م.
۱۲. ↑ العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابو الفضل (متوفای۸۵۲ ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۵۷۲، تحقیق:محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت.
۱۳. ↑ العینی، بدر الدین محمود بن احمد (متوفای ۸۵۵ه)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۵، ص۳۹، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.
۱۴. ↑ الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم ابی عبدالله العکبری، البغدادی (متوفای۴۱۳ ه)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۰، باب ذکر ولد الحسن بن علی علیهما، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام) لتحقیق التراث، ناشر:دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۴ه - ۱