eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
784 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
(عین.صاد) 📌 عوامل رشد آنها كه در راه‌اند و همكارند، يكديگر را سفارش مى‌كنند بر حقى كه به دست آورده‌اند و بر صبرى كه بايد به دست بياورند، اين نقش يك نقش سفارشى و اضافى بر نقش ثابت ايمان و عشق است. آيه از نقش ايمان در سازندگى به طور كلى صحبت كرد، كجا؟ در كلمه «وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» و اين است كه به يك مسأله عالى‌تر اشاره مى‌كند و آن نقش سفارش و تواصى و گفت‌وگوى همراهان و همكاران است. بر حساب طبيعى بايد بگوييم: آنها كه به حق مى‌رسانند و آنها كه شكيبايى مى‌آفرينند، نه آنها كه بر حق و صبر سفارش مى‌كنند، اما بر اساس يك ديد دقيق‌تر كه سازندگى و شكيبايى را از آثار ايمان مى‌بيند، اين گونه تعبير نمى‌كند، بلكه تعبير عوض مى‌شود؛ «وَ تَواصَوا بِالحَقِّ»، به حق يكديگر را سفارش مى‌كنند، «وَ تَواصَوا بِالصَّبر» و به صبر يكديگر را مى‌خوانند. اين تواصى يك عامل ديگرى است كه ته مانده استعدادها را به جريان مى‌اندازد. آنچه از خسارت كلى انسان جلوگيرى مى‌كند و آنچه كه تمام رشد را به دست مى‌دهد دو عامل است؛ يكى ايمان كه زيربناى كار و همكار و استقامت در كار است و آفريدگار اين هر سه و ديگرى مؤمن است كه با تذكرها و تواصى‌ها، غفلت‌ها را مى‌سوزاند و استعدادها را به جريان مى‌اندازدو اين تذكر و سفارش، تنها پس از اين زمينه ايمان و عشق مفيد است، كه: «فَذَكِّر فَاِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤمِنين ». جرقه‌ها هنگامى مفيد هستند كه سوخت‌ها متراكم و فشرده باشند. هنگامى كه چند قطره بنزين متراكم بشود و در جاى خود بنشيند، با يك جرقه بارهاى سنگين را به حركت مى‌اندازد و به مقصد مى‌رساند، اما يك درياى بنزين رها و آزاد بر فرض بسوزد، كارى از پيش نمى‌برد و يك دنيا جرقه بر فرض بزند، حركتى نمى‌آورد. تذكرها و سفارش‌ها و جرقه‌ها براى مؤمن‌ها و فشرده شده‌ها و به راه رسيده‌ها مفيد است و آنها را پيش مى‌برد؛ «فَذَكِّرْ فَاِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤمِنين». يادآورى براى اينها سود مى‌دهد و ته مانده استعدادها را به جريان مى‌اندازد. استاد کتاب رشد ، ص 54 🔅 در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در انتشار این دغدغه باشید. @rahighemakhtoom
💢 ما عاشق آفریده شده ایم. 🗓مشتاق‌هايى هستند كه مى‌سوزند و با صميميت و درد و رنج مى‌پرسند: ◽️چه كنيم كه براى خدا باشيم...؟چگونه در خودمان عشق و ايمان بسازيم...؟از كجا و با چه وسيله‌اى مى‌توانيم حركت‌ها را و محرك‌ها را كنترل كنيم...؟و از راه نزديك به مقصد برسيم...؟ اينها خيال مى‌كنند كه بايد در خودشان عشقى بسازند و يا حركتى ايجاد كنند، غافل از اينكه اين همه را دارند. ◽️تمامى وجودشان سوز و شور است. تمامى وجودشان حركت است. مگر از صبح تا شام بيكار هستند؟ و مگر اين همه رنج و كار، بدون عشق و نيرويى جوشنده امكان دارد...؟ ما عاشق آفريده شده‌ايم و نه تنها عشق، كه حركت را، كه فعاليت را با خود داريم. ◽️ما عاشق آفريده شده‌ايم. عشق را داريم ولى معشوق‌هامان را انتخاب مى‌كنيم. ◽️عشق هميشه هست، آنچه كه جابه جامى‌شود معشوق‌ها و محبوب‌ها هستند. در فاصله تولد تا مرگ، عشق هميشه جارى است و حركت هميشه برپاست. ما نمى‌توانيم از آنها جدا شويم كه اينها در ساخت ما، در تركيب ما حضور دارند.ما تنها مى‌توانيم خودمان را با معشوق‌هامان مقايسه كنيم و ما مى‌توانيم معشوق‌هامان را با يكديگر مقايسه كنيم و با اين دو مقايسه عشق‌هامان را رهبرى كنيم و معشوق‌هامان را انتخاب نماييم. ◽️ما گذشته از عشق و سوزمان، با فكر و شعور و با سنجش و مقايسه هم همراه هستيم تا هنگامى كه فقط از همان عشق و همان حركتمان استفاده مى‌كنيم و تسليم عشق و شورمان هستيم و دنبال هوسمان مى‌گرديم، ناچار به بحران‌ها و درگيرى‌هاى درونى مبتلا مى‌شويم. استاد علی صفایی حائری-کتاب صراط صفحه9 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
🔰 از گردن خودت براى ديگران پل نساز ▫ مادامى كه عمل تو در اعماق ريشه ندوانده باشد و از شناخت و احساس تو مايه نداشته باشد، اين عمل به درد ديگران مى‌خورد و حتى بهشت هم مى‌سازد، ولى نه براى تو كه خودت را به جهنم انداخته‌اىو با چشم كور راه افتاده‌اى. ▫اين بزرگ‌ترين جنايت است كه يك دسته بشناسند و بسنجند و تصميم بگيرند و من اجرا كنم، مگر مغز من در سر ديگران است كه براى من تصميم مى‌گيرند؟ اين گونه حركت گرچه سريع‌تر و راحت‌تر است ولى انسانى نيست و ادامه‌اى نخواهد داشت. ▫بريدگى ميان انسان و عمل از همين مسخ مايه مى‌گيرد وبه بيگانگى از خويش و به دل‌مردگى منتهى مى‌شود. تو اگر مى‌خواهى با عمل خوبت به خوبى برسىو بهره‌بردارى و رفعتى بگيرى و بالاتر بروى، وسعتى بيابى و ظرفيتى به دست بياورى ناچارى كه از اينجا شروع كنى. ▫ناچارى كه پيش از عمل، خلوت و نظارت و شناخت و هدف و طرح و نقشه‌اى داشته باشى، وگرنه آبى هستى كه به آسياب ديگران مى‌ريزى. و اين دستور است كه «لاتَجْعَلْ رَقْبَتَکَ جِسْرَآ لِلنَّاس ». از گردن خودت براى ديگران پل نساز كه آنها برسند و تو بمانى. آنها كه مى‌خواهند از تو گوش درست كنند و چشمت رابگيرند و مغزت را بخورند، هر كه باشند جنايت‌كارند. ▫آنچه كه استبداد را شكل مى‌دهد، همين پوك شدن آدم‌ها و از دست رفتن بينات و كتاب و ميزان است. سردسته تمام اس‌اس‌هاى استضعاف و استبداد و استثمار و استعمار و... سردسته تمامى اينها همان پوك كردن و استخفاف است؛ «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ». استاد (کتاب صراط، صفحه ۲۱) 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
استاد 🔰نظم بعضى‌ها كه با خانه درهم و برهم و اتاق به هم ريخته و در كثافت نشسته‌اى برخورد مى‌كنند و مسئول نظافتش مى‌شوند، در برخورد اول وحشت مى‌كنند و فرار مى‌نمايند... تا آنكه فكرشان سازمان بگيرد و سرنخ دستشان بيايد و آماده شوند و بازگردند و در خانه شلوغشان نظمى به پا كنند... ▫ ما از اين دسته هستيم كه مى‌خواهيم دل آشفته و سينه در هم شده را، كه هر كس در آن خرگاهى برپا كرده و حكومتى راه انداخته مهار كنيم. ▫ مى‌خواهيم در اين خانه بى‌حصار و در اين بتخانه كثيف، نظمى به پا نماييم.مى‌خواهيم در اين خرابه، بنايى به پا داريم و اين است كه از غوغاى اين همه فرياد و از فشار اين همه بار، به وحشت افتاده‌ايم و فرار كرده‌ايم و به شادى و پايكوبى پرداخته‌ايم تا در زير پوشش نشاطمان خودمان را گم كنيم و با تنوع‌ها تحركمان را پايمال نماييم، ولى اين شدنى نيست كه اين مانى بزرگ نمى‌تواند براى هميشه در دل ما نقاشى كند و ما را فريب بدهد. ▫ تنوع‌هاى هفت رنگ هم نمى‌تواند اين پرده بزرگ‌تر از هستى را در خود بگيرد و اينجاست كه پس از وحشت و فرار از خود، بايد آماده شويم و سرنخ را پيدا كنيم. ▫ عظمت كار براى آنها كه نظم را فهميده‌اند، ديگر وحشتى نمى‌آورد. اين درست است كه تو بى‌نهايت راه در پيش دارى، ولى در هر لحظه بيش از يك گام برايت نيست... نظم به تو كمك مى‌كند كه بفهمى گام اول را از كجا بردارى و سپس گام‌هاى بعد را. ▫ اين درست است كه كارهاى زياد داريم، ولى گرفتارى ما در هر لحظه بيش از يك كار نيست و آن مهم‌ترين كار است،نه تمامى آن همه كار و همين مفهوم از نظم، تو را قادر مى‌سازد كه اهميت‌ها را بشناسى و از جايى شروع كنى. ▫ يك ساختمان عظيم را تو در يك لحظه نمى‌سازى. اين ساختمان را و اين كار را تنظيم مى‌كنى و تحليل مى‌كنى تا آنجا كه بفهمى چقدر مصالح مى‌خواهى و چقدر افراد و نيرو مى‌خواهى و مى‌فهمى كه اين مصالح و اين افراد را از كجا تهيه كنى و اينجاست كه سرچهارراه مى‌آيى تا عمله جمع كنى و دنبال چوب مى‌روى كه دسته كلنگ و بيل را محكم بسازى و اينجاست كه تو، تويى كه تمامى ساختمان را مى‌شناسى، در گام‌هايت آن قدر آسوده هستى كه گويا جز همين يك گام، كار ديگرى برايت نيست و اين تويى كه آماده شده‌اى و مسلط هستى. استاد (کتاب صراط صفحه ۱۲) 🌱🌱🌱 🔅 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
استاد 💢تمام جهان آیه اوست ☘️☘️☘️ 🔅 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
استاد 💢تمام جهان آیه اوست ◽️اين قرآن است كه مى‏ خواهد فكر ما را كمك كند، تا از اين ديوارها بگذريم و از محدوده‏ها بيرون بياييم. ◽️اين قرآن است كه خدا را در تمامى بت‏هاى تو نشان مى‏ دهد و از تمامى جهان كه ديوار چشم تو هستند، براى تو آيه مى‏ سازد و پيام در مى‏آورد، چون واقعيت و پيام چنان درهم گره خورده‏ اند كه از تمامى جهان آيه بر جاى مانده است. ◽️ما هنگامى كه يك قدم برمى‏ داريم و مى‏ خواهيم پيامى را بشنويم، ميان سمبل و واقعيت،ميان پيام و واقعيت تفكيك مى‏ كنيم يا زبان سمبوليك را مطرح مى‏ كنيم و واقعيت را از آن مى‏ گيريم و يا واقعيت را مطرح مى‏ كنيم و هيچ رمزى را نمى‏ پذيريم و هيچ پيامى را نمى‏ شنويم، ولى با اين جريانى كه از آن حرف مى‏ زنيم و در سوره‏ى ابراهيم بر آن مرور مى‏ كنيم، اين هر دو را با هم گره خورده مى‏ بينيم. ◽️يك قطعه كاغذ، يك سيب گنديده، يك شكوفه بر سرچوب، تمامى اينها هم واقعيت هستند و هم پيام دارند و او را نشان مى‏ دهند و در يك جريان پيچيده تو را صدا مى‏ زنند و با خود مى‏ برند.تفكيك واقعيت از پيام، كار آنهايى است كه بيش از يك چشم ندارند و از سوراخ تنگ هم نگاه مى‏ كنند و از وسعت ديدگاهى كه اين همه را با هم‏ دارد، جز نقطه‏ هاى پراكنده‏اى نمى‏ بينند. ◽️بارها گفته‏ ام عصاى موسى هم واقعيت است و هم پيام دارد. ناقه‏ ى صالح هم واقعيت است و هم پيام دارد.موسى از چوب خشك در برابر فرعون اژدها مى‏ سازد و از بنى‏ اسراييل مرده براى طاغوت، لولو خلق مى‏ كند. و صالح از سنگ، غذاى آنها را تأمين مى‏ كند و آنها از اين نعمت كار نمى‏ كشند و با اين امكان حركت نمى‏ كنند، بل آن را از پاى مى‏ اندازند و پايش را مى‏زنند. ◽️اينها همه واقعيت هايى هستند كه حرف دارند. همان طور كه همين سيب گنديده حرف دارد. همين درخت پربار حرف دارد. همين نسيم حرف دارد. ابر و باد و مه خورشيد و فلك، حرف دارند. و اين حرف‏ها را كسى مى‏ شنود كه با اين خلوت و سكوت همراه شده. چون اين خلوت به غار پناهنده شدن و بازى درآوردن نيست،كه تو حتى در جمع مى‏ توانى خلوتى داشته باشى و در خلوت مى‏ شود كه مشغول خيال‏ها باشى. استاد (کتاب صراط صفحه 28) 🔅 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
استاد (کتاب صراط صفحه ۲۸) 🌱🌱🌱 🔅 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
استاد 💢تمام جهان آیه اوست ▫️اين است كه مى‏ خواهد فكر ما را كمك كند، تا از اين ديوارها بگذريم و از محدوده‏ها بيرون بياييم. ▫️اين است كه خدا را در تمامى بت‏هاى تو نشان مى‏ دهد و از تمامى جهان كه ديوار چشم تو هستند، براى تو مى‏ سازد و پيام در مى‏آورد، چون واقعيت و پيام چنان درهم گره خورده‏ اند كه از تمامى آيه بر جاى مانده است. ▫️ما هنگامى كه يك قدم برمى‏ داريم و مى‏ خواهيم پيامى را بشنويم، ميان سمبل و واقعيت، ميان پيام و واقعيت تفكيك مى‏ كنيم يا زبان سمبوليك را مطرح مى‏ كنيم و واقعيت را از آن مى‏ گيريم و يا را مطرح مى‏ كنيم و هيچ رمزى را نمى‏ پذيريم و هيچ پيامى را نمى‏ شنويم، ولى با اين جريانى كه از آن حرف مى‏ زنيم و در ‏ى ابراهيم بر آن مرور مى‏ كنيم، اين هر دو را با هم گره خورده مى‏ بينيم. ▫️يك قطعه كاغذ، يك سيب گنديده، يك شكوفه بر سرچوب، تمامى اينها هم واقعيت هستند و هم پيام دارند و او را نشان مى‏ دهند و در يك جريان پيچيده تو را صدا مى‏ زنند و با خود مى‏ برند. ▫️تفكيك از پيام، كار آنهايى است كه بيش از يك چشم ندارند و از سوراخ تنگ هم نگاه مى‏ كنند و از وسعت ديدگاهى كه اين همه را با هم‏ دارد، جز نقطه‏ هاى پراكنده‏اى نمى‏ بينند. ▫️بارها گفته‏ ام عصاى هم است و هم پيام دارد. ناقه‏ ى صالح هم است و هم پيام دارد.موسى از چوب خشك در برابر فرعون اژدها مى‏ سازد و از بنى‏ اسراييل مرده براى ، لولو خلق مى‏ كند. و صالح از سنگ، غذاى آنها را تأمين مى‏ كند و آنها از اين نعمت كار نمى‏ كشند و با اين امكان حركت نمى‏ كنند، بل آن را از پاى مى‏ اندازند و پايش را مى‏زنند. ▫️ اينها همه هايى هستند كه حرف دارند. همان طور كه همين سيب گنديده حرف دارد. همين درخت پربار حرف دارد. همين نسيم حرف دارد. ابر و باد و مه خورشيد و فلك، حرف دارند. و اين حرف‏ها را كسى مى‏ شنود كه با اين خلوت و سكوت همراه شده. چون اين خلوت به غار پناهنده شدن و بازى درآوردن نيست،كه تو حتى در جمع مى‏ توانى خلوتى داشته باشى و در خلوت مى‏ شود كه مشغول خيال‏ها باشى. استاد (کتاب صراط صفحه ۲۸) 🌱🌱🌱 🔅 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
استاد 💢کفر و ایمان 🔁 در اين سوره گذشته از سنجش معبودها و توضيح عامل ‌هاى شرك، به اين نكته پى مى‌ بريم كه ايمان و كفر به معاد و ايمان و كفر به الله، از ايمان و كفر به خود انسان مايه مى ‌گيرد. كفر به انسان، كفر به ادامه انسان و كفر به الله را همره مى‌آورد. انسانى كه خودش را باور نكرد و از خودش جز دهانى نديد، هيچ احتياجى به خدا نخواهد داشت و براى خود ادامه ‌اى نخواهد ديد... 🔁كفر و ايمان از انسان شروع مى ‌شود و به ادامه او و به الله مى‌ رسند؛ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه ». ما در اين سوره از پيوند ايمان به معاد و ايمان به الله، نشان مى ‌بينيم همان‌طور كه در تمام قرآن «يؤمنون بالله و اليوم الآخر » با هم همراهند؛ چون اين هر دو ايمان از يك پستان شير مى‌ نوشند و از يك جام سيراب مى ‌شوند و آن هم ايمان به خويشتن است. 🔁جوانى مى‌ پرسيد كه چه شده كه خدا با اينكه مى ‌گويند حتى ميان ما و خود ما واسطه است و ما را به خودآگاهى و خودخواهى رسانده، اين همه مورد انكار و شك و كفر قرار مى ‌گيرد. گفتم: كفر به خدا، از كفر به انسان مايه گرفته. تو كه خودت را در همين سطح از تكرار و ابتذال و تنوع ديده‌ اى، ديگر به حركتى دست نخواهى زد و به تحركى دست نخواهى يافت 🔁و اين است كه جهتى نامحدود نخواهى خواست، كه تو را با اين اشتهاى كور، يك لقمه دنيا هم كافى است و زيادى است و بيشتر از رفاه براى تو ضرورتى ندارد. هدى و جهت يابى نمى‌ خواهى، بشرى و ادامه نمى‌ خواهى و اين است كه نه به اين جهت پيوندى خواهى داشت و نمازى به پا خواهى كرد؛ «يُقِيمُونَ الصَّلوة» و نه با جامعه و مردم خويش ارتباطى خواهى داشت؛ «يُؤتُونَ الزَّكوة» و نه ادامه‌اى خواهى پذيرفت، كه تو با كارهاى زينت شده و بزك شده دل خوشى و سرگردانى. 🔁در يك مدار بسته در رفت و آمدى، كه جهتى ندارى و جريانى را نخواسته‌اى و اين است كه تو با آن نيروى عظيم و آن تركيب حركت ساز در پشت ديوارهاى ابتذال، رنج بدى خواهى داشت و در ادامه‌ات خسارت بارتر خواهى بود... «اُولئکَ الَّذَينَ لَهُمْ سُوءُ العَذابِ وَ هُمْ فِى الاْخِرةِ هُمُ الاَْخْسَرُونَ ». 📝 استاد 📚 کتاب ، صفحه ۵۲ @einsad ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
📌ولایت الله 📄 راستى كسانى كه براى خود رؤياها را و قدرت طلبى‌ها را حاكم كرده‌اند، اينها حتى از يقين و شناخت خويش بهره نمى‌برند. 📄 كسانى كه براى خود خط‌هايى كشيده‌اند و راه هايى مشخص كرده‌اند، ولايت الله را تحمل ندارند. 📄 در نجف آن وقت كه بيش از يك قلعه و آب شور و وادى گرم چيزى نداشت و در آن وقت كه جايگاه عابدها و از دنيا گذشته‌ها و دست شسته‌ها بود، 📄كسانى جمع بودند كه از خود مى‌پرسيدند: چه شده با اينكه ما به اندازه ياوران امام هستيم و سر بر فرمانيم و به اين گوشه گليم انداخته‌ايم، امام خروج نمى‌كند و ظاهر نمى‌شود...؟ 📄 اين مسأله رفته رفته جا باز كرد و ذهن‌ها را گرفت و آنها را به جواب خواهى كشاند و اين بود كه كسانى را از ميان خود انتخاب كردند و از آنها هم يك نفر بيرون كشيدند و براى حل داستان روانه كردند... 📄 اين گل سر سبد، همين كه از قلعه بيرون آمد و به وادى رسيد، از كنار وادى، به خواب يا مكاشفه، ديد كه به شهرى رسيده، پرسيد و به دست آورد كه شهر امام است. اشكش و شوقش و التهابش به جايى رسيد كه خود را نمى‌شناخت. اجازه‌اش نمى‌دادند... تا آنكه اجازه بگيرند. بيچاره مى‌تپيد كه مبادا راهش ندهند ولى راهش دادند 📄و اجازه خدمت خواست، بارش دادند و به امام رسيد، با شورها و گلايه‌ها و زمزمه‌ها و شوق‌ها و از انتظارها گفتن و از دوست به دوست ناليدن... تفقدى ديد و بشارت شنيد كه ظهور نزديك است. در خانه‌اى منتظر ماند تا خبرش بدهند و راه بيفتد. در اين خانه برايش همسرى انتخاب كردند، همسرى كه دريا را مى‌مانست و آبشار را و نسيم را و طوفان را؛ دريا در چشمش و آبشار در گيسوانش و نسيم در حركاتش و طوفان در عشقش... انس گرفت و هنوز كام نگرفته، صداى شيپورها بلند شد و بر در كوبيدند كه خواجه كى به در آيد... با التهاب، سرخورده بر در ايستاد و شنيد كه احضارش مى‌كنند. گفت: آمدم... هان آمدم... برويد كه رسيدم... به خانه درآمد كه كام بگيرد و هنوز كام نگرفته بود و در آتش مى‌سوخت، كه بر در كوبيدند كه بر در دروازه‌ايم و آماده، برخيز... با زبان گره خورده گفت: برويد كه گفتم مى‌رسم... و داخل شد و هنوز جز آتش و سوز چيزى نچشيده بود كه دوباره به راهش انداختند و صدايش كردند. او خروشيد كه مگر امام وقت شناس نيست... گفتم برويد مى‌آيم... اين بگفت و خود را در ميان وادى، در كنار قلعه ديد... و ديگر هيچ... 📄 راستى كسانى كه براى خود به اندازه نيم ساعت خط كشيده‌اند و برنامه گذاشته‌اند،نمى‌توانند ولايت الله را تحمل كنند 📄 و اين است كه از يقين‌ها و حتى انتظارهاى خود هم چشم مى‌پوشند تا چه رسد به فرعون‌هايى كه تمام تاريخ را براى خود خط كشى كرده‌اند و با آرزوها خودشان را بسته‌اند و حتى به ظلم و علو هم رسيده‌اند...كه اينها با ولايت حق چه مى‌كنند و هدى را چگونه تحمل خواهند كرد... و چگونه ايمان خواهند آورد.كسانى كه شغل ثابتى براى خود دارند، نمى‌توانند دستورهاى تغيير دهنده را بپذيرند. 📄 بايد با نقش ثابت و بدون هيچ گونه پيشى جستن و شغل ثابت گرفتن، آماده دستور بود و مهم‌ترها را مشخص كرد تا بتوان ولايت را پذيرفت. 📝استاد 📚 کتاب ، صفحه ۵۴ ▶️ @einsad 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
استاد 📌 الله نور السماوات و الارض ▫️ تمام هستى از مُلك تا ملكوت تا مَلَك نمى‌توانند مساوى با الله باشند، كه جز اينها مالكى مى‌خواهيم كه به اين همه احاطه دارد و بر اين همه آگاه است. ▫️ جهان جز حركت نيست و حركت لازمه‌اش تركيب و حدود است و در مركب نمى‌توان مبدأ را پذيرفت و بيرون از جهان، بيرون از حدود و ماهيات، ناچار وجودى بدون تركيب و بدون نياز و نامحدود و در نتيجه بى‌مانند كشف مى‌شود. ▫️ و اين اوست كه مرا به خودم نشان داده و هستى را آشكار كرده است و او گواه هستى و جهان است و او نور هستى و روشنگر وجود اينهاست. اصلا با اوست كه اينها مشخص مى‌شوند، پس چگونه اينها روشنگر او و نشان دهنده او خواهند بود. ▫️ در سوره ابراهيم مشخص شد كه آنچه ما در نظر مى‌آوريم خودش فقر است و نياز است و در آنجا نمى‌توان ايستاد و به آن نمى‌توان دلخوش شد. ▫️ نفس، خلق، دنيا، شيطان، معبودهايى هستند كه ما به آنها روى مى‌آوريم... و آنها را در برابر الله مى‌گذاريم و از او چشم مى‌پوشيم... 📝 استاد علی 📚 کتاب صراط، صفحه ۶۲ @einsad 🔅🔅🔅 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
📌 ایمان ▫ ايمان چيزى جز عشق و نفرت نيست. هَلِ اْلايمان الّا الْحُبِّ وَ الْبُغْض. ايمان عشق در راه او و نفرت به خاطر اوست. ايمان رهبرى و جهت دادن به عشق و نفرت است. ايمان حد قلبى مذهب است. ▫ الَّذينَ آمَنُوا أَشَّدُ حُبّاً للَّهِ.آنها كه ايمان مى‏ آورند از عشق بزرگترى براى خدا برخوردار مى‏ شوند. قالَتِ الْاعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا، وَ لكِن قُولُوا أَسْلَمْنا فَلَمَّا يَدْخُلِ الْايمانُ فى‏ قُلُوبِكُم. اعراب مى‏ گفتند ما ايمان آورده‏ ايم، ماگرويده‏ ايم. بگو شما ايمان نياورده‏ ايد، بگوييد اسلام آورده‏ ايم. هنوز ايمان در دل شما راهى نيافته است. ▫ هنوز اين عشق خدا در سينه‏ ها خرگاه نزده است. هنوز ديگران پاسدار دل‏ها هستند. اين عشق به تدريج شكل مى‏ گيرد و پيچيده مى‏ شود. اين گياه آهسته سربلند مى‏ كند تا از تمامى وجود تو سرازير مى‏ شود و از دست و پا و چشم و گوش و فكر و خيال تو، جوانه مى‏دهد و بار مى‏ آورد. ▫ انَّ الْايمانَ مَبْثُوثٌ عَلَى الْجَوارِحِ.ايمان بر تمامى وجود تو پراكنده است. ممكن است دست تو ايمان آورده باشد، ولى هنوز چشم تو ايمان نياورده باشد و خالى مانده باشد. هر كدام از اعضا و جوارح تو كه از اين عشق زنده شدند، به ايمان مى‏ رسند، تا آنجا كه روحُ الايمان در تمامى وجود تو سايه مى‏ گستراند. 📝 استاد 📚 کتاب صراط، صفحه ۹۰ ▶️ @einsad 🔅 دوستان وقت بگذارید برای رونق بازار دین همیشه این فرصت ها در اختیار نیست. قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایام برد 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
استاد 📋 علامت های ◼️ايمان را با علامت ‏هايش مى ‏توان شناخت.مؤمن به امْن مى‏ رسد، پس نه خوفى از آينده دارد و نه حزنى برگذشته و نه حيرتى در حال. و با همين امْن به تسلّط مى‏ رسد. او ذليل نخواهد شد.حتى ذليل قدرت و توانايى خود، كه او به عزت رسيده و بر قدرتش مسلط شده ‏است. ▪️ ذلت در او راهى ندارد.و اين تسلط او را به شهادت مى‏ رساند، كه تمامى حادثه‏ ها در وجود او پيش بينى شده ‏اند و با اين شهادت به انتظار مى ‏رسد و آماده مى ‏گردد. ◼️ اين امْن و تسلط و شهادت و انتظار، علامت ‏هاى اين وجود راه رفته و اين مؤمن خود يافته است. و همان‏طور كه گذشت، در وسعت امن، خوف، حزن، حيرت، ذلت، راه ندارد. ◼️ مؤمن را با اين علامت‏ها بشناس نه با عمل ‏ها و اين علامت ‏ها در حالت ‏هاى او هستند، نه در اعمال او. همان‏طور كه بارها به اين نكته اشاره شده، آدم نه با حرف و نه با عمل، كه با علامت‏ ها شناسايى مى‏شود. ▪ آدم ‏هايى را مى ‏بينى كه كوچك‏ ترين حادثه او را در هم مى‏ پيچيد و زمين مى‏زند. اين وجود راه نيفتاده و خود را نيافته است و گرنه كوچكترها، او را زير و رو نمى‏ كردند. 📝 استاد 📚 کتاب صراط، صفحه ۹۴ ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
استاد کتاب ، صفحه ۱۵۹ 📌 انعام يافته‏ ها ◾️كسانى كه به عبوديت و اطاعت رسول مى‏ رسند، اينها انعام مى‏ گيرند. انعامى گسترده كه از بخشش ‏ها و نعمت‏ ها و از كوثر و عافيت، بهره‏ مند مى ‏شوند. ◾️آنچه ما از نعمت‏ ها و بخشش‏ هاى خدا داريم، همه تنعيم و بهره ‏مند ساختن و زمينه فراهم كردن اوست. هنگامى كه در برابر اين تنعيم و بخشش، كارى بكنيم، به انعام مى ‏رسيم و اين انعام گاهى به صورت بخشش‏ هاى جديد و گاهى به صورت كوثر و عافيت به انسان مى ‏رسد؛ انعام نعمت و انعام كوثر. ◾️ چه كسانى از سعادت و بهره‏ مندى سهم بيشترى دارند، آيا آنهايى كه نعمت و امكانات زيادتر دارند؟ راستى كدام يك به نتيجه مى ‏رسند و ادامه مى‏ يابند، آنها كه از موقعيت و امكانات و نعمت‏ هاى بيشتر بهره‏ مند هستند، يا آنها كه از نعمت ‏هاى كم بهره‏ بردارى زيادتر دارند و در هر موقعيت، موضع ‏گيرى خود را مى ‏شناسند و حتى از بدى‏ ها خوب استفاده مى‏ كنند؟ ◾️هنگامى كه چند قطره بنزين در جايگاه خودش مى ‏سوزد، حركت ايجاد مى‏ كند، در حاليكه يك درياى بى ‏حساب فقط حرارت مى ‏آورد. ◾️به تعبير قرآن، حجم عمل و حجم نعمت ‏ها نبايد چشم تو را پر كند، چون آنها كه در جايگاه خود ننشستند، امكانات و فعاليت ‏شان به آنها ثمرى نمى ‏رساند. كارهاشان به خاكسترى مى‏ ماند در باد و در دست طوفان كه به جايى نمى‏ رسد. ◾️ آنها كه در صراط هستند به اين انعام گسترده راه مى‏ يابند، نه تنها از نعمت كه از كوثر بهره ‏مند مى ‏شوند و اين است كه با امكانات كم پيروز مى‏ شوند و جلو مى‏ افتند و ديگران ابتر مى ‏مانند و به نتيجه نمى‏ رسند كه، از كوثر بهره نگرفته ‏اند، ◾️ چون كوثر به معناى كثير النعمه نيست، كثير الخير است. كوثر امكانات و نعمت‏ هاى زياد نيست. بهره‏ بردارى، حتى از امكانات كم و نعمت‏ هاى محدود است. ◾️ رسول از جهت امكانات و نعمت ‏ها در چشم ديگران كوچك بود، ولى از اين كوثر بهره داشت و اين بود كه ادامه يافت. اما سرشارها و بهره‏ مند ها، ابتر و بى‏ ادامه ماندند. 📝 استاد 📚 کتاب صراط، صفحه ۱۵۹ ▶️ @einsad ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔰 معنی بسم الله الرحمن الرحیم 🔶🔸 قرآن با آغاز مى‏ شود و حمد با بسم . 🔸 در روايت آمده: هر كار بزرگى كه با بسم اللَّه آغاز نشود، ابتر است. ناقص است. دم بريده است. 🔸آيا بسم اللَّه يك حرف و يك كلمه است؟ يعنى در هر كارى كه دستهايت را به هم ساييدى و با لبخند بسم اللَّه الرحمن الرحيم گفتى، به مقصود رسيده‏ اى و حاصل بدست آورده ‏اى؟ 🔸 بسم ، يعنى نشان خدا، يعنى علامت خدا. 🔸بسم اللَّه كلمه نيست، حرف نيست. يك مرحله از آگاهى و يك جريان از معرفت است، 🔸يعنى أَتَوَسَّمُ بِسْمِهِ اللَّه، يعنى خودم را با نشان خدا علامت مى ‏گذارم، 🔸يعنى علامتى ديگر و نشانى ديگر نمى ‏خواهم، 🔸يعنى وجود من نشان از معبودهاى ديگر ندارد، 🔸يعنى گفتار و كردار و پندار من از عامل‏ ها و انگيزه ‏هاى ديگر الهام نمى‏ گيرد. 🔸آن وقت كه با بسم به غذا خوردن مى‏ نشينى، يعنى اين خوراك از هوس، از عادت، از لذّت مارك و نشانى ندارد. 🔸بهترين كسى كه بايد در اين لحظه غذا بخورد، تو هستى.آن وقت كه با بسم‏ به كار روزانه مى‏ پردازى، يعنى كه اين كار، مهمترين كار است و تو در اين كار كه مهمترين است، جز حاكمى ندارى و محركى ندارى و از عوامل ديگر الهام نمى ‏گيرى. 🔸آن وقت كه با بسم‏ اللَّه به خوابگاهت مى‏ روى، يعنى اين خوابيدن با نشان خدا و علامت او همراه است و اين حركت، اطاعت است، عبوديت است. و در اين هنگام تو، بى‏ حاصل و بى‏ نتيجه نيستى و اين كارها ابتر و ناقص نيست. 🔸هر كارى كه براى غير او باشد و نشان از غير او داشته باشد، بى ‏حاصل است و بى ‏نتيجه و دم بريده و ناقص. 📝استاد 📚کتاب ، صفحه ۱۶۵ 🌐www.einsad.ir 🔅🔅🔅 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom