eitaa logo
🔅 صفحه قرآنی رحیق🔅
2.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
830 فایل
«رحیق» یعنی نوشیدنی گوارا و ناب ویژه بهشتیان. ۲۵مطففین . مقصد و مقصود ما درک و دریافت عمیق تر کتاب خداست. از محتوای لقمه ای و عموم پسند و صرفا انگیزشی استقبال نمی کنیم.همراهان ما اندکند لیکن ژرف نگرند. @s_m_a57
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (2 سوره حجرات) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در گفتگو با پيامبر) صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر نكنيد و آن گونه كه با يكديگر بلند گفت وگو مى كنيد، با پيامبر بلند سخن مگوييد! مبادا (به خاطر اين بى ادبى،) اعمالتان نابود شود و شما آگاه نشويد. 📚پیام ها: - براى آموزش ادب به ديگران، ما نيز بايد آنان را مؤدّبانه صدا بزنيم. (در اين آيه خداوند مؤمنان را با جمله ى «يا ايّها الّذين آمنوا» صدا زده است.) - سفارش به احترام بزرگان، از زبان ديگران زيبا است. (در اين آيه پيامبر نمى فرمايد: بلندتر از من سخن نگوييد، اين خداوند است كه سفارش مى كند بلندتر از پيامبر صحبت نكنيد.) «لا تَرفعوا اصواتكم» - مقام و موقعيّت افراد، در عمل آنان اثر دارد. (جسارت مؤمن نسبت به پيامبر، كيفر سنگينى دارد.) «يا ايّها الّذين آمنوا لا ترفعوا... ان تَحبط اعمالكم» - گاهى انسان ندانسته تيشه به ريشه خود مى زند. «تَحبط اعمالكم و انتم لاتشعرون»
📚نکته ها: در آيه ى قبل، از پيشى گرفتن بر رسول خدا و دستورات الهى در عمل نهى شد و در اين آيه، از بلند كردن صدا در حضور پيامبر در گفتار و سخن گفتن. در آيه ى 63 سوره ى نور نيز سفارش شده كه پيامبر را مانند خود صدا نزنيد، بلكه با احترام و مؤدّبانه نام ببريد. حفظ عمل، مهم تر از خود عمل است. اعمال ما گاهى از اوّل خراب است، چون با قصد ريا و خودنمايى شروع مى شود، گاهى در وسط كار به خاطر عُجب و غرور از بين مى رود و گاهى در پايان كار به خاطر بعضى از اعمال حبط مى شود. به همين جهت قرآن مى فرمايد: هر كسى عمل خود را تا قيامت بياورد و از آفات بيمه كند، ده برابر پاداش داده مى شود: «مَن جاء بالحسنة فله عشر امثالها»(7) و نمى فرمايد: هر كس عملى را انجام دهد، ده برابر پاداش دارد. زيرا ميان انجام عمل در دنيا و تحويل آن در قيامت، فاصله ى زيادى است. چنانكه در روايتى رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: براى هر ذكرى، درختى در بهشت كاشته مى شود، شخصى گفت: پس ما در بهشت درختان زيادى داريم! حضرت فرمود: بله، ولى گاهى گناه و اعمالى از شما سر مى زند كه آن درختان را مى سوزاند. سپس آيه فوق را تلاوت فرمود.(8) قرآن، حبط اعمال را، يك جا براى كفر و شرك آورده و يك جا براى بى ادبى در محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله، پس كيفر بى احترامى به پيامبر، هم وزن كيفر كفر و شرك است. يكى از ياران پيامبر كه در حضور پيامبر بلند سخن گفته بود، هنگامى كه شنيد صداى بلند او سبب از بين رفتن و نابودى كارهاى خوب او مى شود، بسيار ناراحت شد. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: صداى بلند تو براى خطابه و سخنرانى بود و حساب تو از ديگران جداست.(9) در جمله ى «ان تحبط اعمالكم و انتم لاتشعرون»، اين نكته نهفته است كه برخى اعمال آثار وضعى دارد و آن آثار وابسته به دانستن يا ندانستن ما نيست. اگر انسان مايعى سمّى بخورد مسموم مى شود، گرچه گمان كند آب است. اگر به سيم برق دست بزنيم، دچار برق گرفتگى مى شويم، گرچه گمان كنيم برق ندارد. برخى گناهان، سبب پيدايش قحطى، زلزله، كوتاه شدن عمر، ذلّت و خوارى مى شود، گرچه خود انسان از عامل پيدايش اين آثار خبرى نداشته باشد. گرچه بلند كردن صدا در مقابل پيامبر بى ادبى به پيامبرصلى الله عليه وآله است كه به خاطر مقام والاى آن حضرت، سبب حبط اعمال مى شود، ولى قرآن به ما سفارش كرده كه نسبت به همه ى مردم ادب را رعايت كنيم و آرام سخن بگوييم. چنانكه لقمان عليه السلام به فرزندش مى گويد: «واغضُض من صَوتك» صداى خود را فرو گير و آرام سخن بگو. سپس صداهاى بلند را به صداى الاغ تشبيه كرده است: «انّ اَنكَر الاصوات لَصوتُ الحَمير»(10) مسئله ى صداى بلند و آلودگى صوتى، امروزه يكى از مشكلات جامعه ى بشرى است كه گاهى به اسم عروسى، گاهى به اسم عزا، گاهى در مسجد و گاهى در كوچه و خيابان و زمين ورزش، آرامش را از مردم سلب مى كند. نمونه هاى بى ادبى به پيامبر الف: پيامبر اسلام در آستانه ى رحلت، تقاضاى قلم و كاغذى كرد و فرمود: مى خواهم چيزى بگويم و بنويسيد كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد! در ميان حاضران خليفه ى دوّم گفت: بيمارى پيامبر شديد شده و سخنانش بى ارزش است، شما قرآن داريد و نيازى به نوشتن نيست. سر و صدا به موافقت و مخالفت بلند شد. حضرت فرمود: برخيزيد و برويد.(11) مرحوم علامه سيد شرف الدين، صاحب كتاب المراجعات، مى فرمايد: گرچه قلم و كاغذ نياوردند و چيزى نوشته نشد، ولى مى توان خط نانوشته را خواند. زيرا با بررسى روايات خواهيم ديد كه پيامبر اين مطلب را بارها بيان فرموده است كه من از ميان شما مى روم و دو چيز گرانبها را به جا مى گذارم كه اگر به آن دو تمسّك كنيد، هرگز گمراه نشويد و آن دو، قرآن و اهل بيت من هستند. «انّى تارك فيكم الثقلين ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى»(12) پس در اينجا نيز مراد آن حضرت تمسّك به قرآن و اهل بيت بوده است. ب: هنگامى كه امام حسن مجتبى عليه السلام شهيد شد و خواستند او را در كنار قبر جدّش رسول خداصلى الله عليه وآله دفن كنند، عايشه جلوگيرى كرد و اين امر باعث بلند شدن سر و صداى مردم شد. امام حسين عليه السلام با تلاوت آيه ى «لاتَرفَعوا اَصواتكم...» مردم را امر به سكوت كرد و فرمود: احترام پيامبراكرم صلى الله عليه وآله پس از مرگ حضرت نيز همچون زمان حيات او لازم است.(13) مقدّسات در اسلام  در تمام دنيا با وجود عقائد مختلف، به بزرگان خود احترام خاصّ مى گزارند. شهرها، خيابان ها، دانشگاه ها، فرودگاه ها، مدارس و مؤسسات را به نام آنان نام گذارى مى كنند. در اسلام نيز برخى افراد و حتّى برخى گياهان و جمادات قداست دارند. در اسلام ريشه ى قداست و كرامت هر چيزى، وابستگى آن به ذات مقدّس خداوند است و هر چه اين وابستگى بيشتر باشد، قداست هم بيشتر است و ما بايد احترام ويژه ى آن را حفظ كنيم. امّا مقدّسات: 1. خداوند سرچشمه قدس است و مشركان كه ديگران را با خدا يكسان مى
پندارند، در قيامت به انحراف خود اقرار خواهند كرد و به معبودهاى خيالى خود خواهند گفت: رمز بدبختى ما اين است كه شما را با پروردگار جهانيان يكسان مى پنداشتيم.«اذ نُسوّيكم بِربّ العالَمين»(14) در قرآن از تسبيح و تنزيه خداوند زياد سخن به ميان آمده است، يعنى ما بايد براى خدا آن احترام وقداستى را بپذيريم كه هيچ گونه عيب ونقصى براى او تصوّر نشود. نه تنها ذات او، بلكه نام او نيز بايد منزّه باشد. «سَبّح اسم ربّك الاعلى»(15) 2. كتاب خدا نيز احترام و قداست ويژه اى دارد. وقتى خداوند قرآن را عظيم مى داند،(16) پس ما بايد آن را تعظيم كنيم، وقتى قرآن را كريم مى داند،(17) ما بايد آن را تكريم كنيم، و چون قرآن را مجيد مى داند،(18) ما بايد آن را تمجيد كنيم. 3. رهبران الهى، تمام انبيا و جانشينان بر حقّ آن بزرگواران به خصوص حضرت محمّدصلى الله عليه وآله و اهل بيت او، داراى مقام مخصوصى هستند كه در اين سوره پاره اى از آداب برخورد با آن حضرت بيان شده است: بر آنان پيشى نگيريم، بلندتر از آنان صحبت نكنيم و در آيات ديگر، فرمان صلوات بر پيامبر داده شده است.(19) البتّه بايد به اين نكته توجّه كنيم كه پس از رحلت پيامبر نيز، زيارت آن حضرت(20) و زيارت و احترام جانشينان و ذريّه آن بزرگوار و تمام كسانى كه به گونه اى به آن حضرت نسبت دارند، به خصوص علماى ربّانى و فقهاى عادل و مراجع تقليد كه به فرموده ى روايات، جانشينان پيامبرند، بر ما لازم است. چنانكه در حديث مى خوانيم: كسى كه سخن فقيه عادل را رد كند، مثل كسى است كه سخن اهل بيت پيامبرعليهم السلام را رد كرده و كسى كه سخن آنان را رد كند، مثل كسى است كه سخن خدا را رد كرده باشد.(21) نه تنها شخص پيامبران، بلكه آنچه مربوط به آنان است، قداست و كرامت دارد. در قرآن مى خوانيم: صندوقى كه موسى عليه السلام در زمان نوزاديش در آن نهاده و به دريا انداخته شده بود و پس از آن يادگارهاى موسى و آل موسى در آن نگهدارى مى شد، به قدرى مقدّس بود كه فرشتگان آن را حمل مى كردند و باعث پيروزى بر دشمنان مى شد.(22) 4. در اسلام، والدين از كرامت و قداست خاصّى برخوردارند. در قرآن پنج مرتبه بعد از سفارش به يكتاپرستى، احسان به پدر و مادر مطرح شده(23) و تشكّر از آنان، در كنار تشكّر از خداوند آمده است.(24) احترام والدين تا آنجا است كه نگاه همراه با محبّت به والدين عبادت است و به ما سفارش شده صداى خود را بلندتر از صداى آنها قرار ندهيد، سفرى كه سبب اذيّت آنان مى شود، حرام است و بايد در آن سفر نماز را كامل خواند. 5. در اسلام، بعضى زمان ها مثل شب قدر، بعضى مكان ها مثل مسجد، بعضى سنگ ها مثل حجرالاسود، بعضى آبها مثل زَمزم، بعضى خاك ها مثل تربت امام حسين عليه السلام، بعضى لباسها مثل لباس احرام، مقدّس شمرده شده است و بايد براى آنها احترام خاصّى قائل شد. در قرآن مى خوانيم: حضرت موسى به احترام وادى مقدّس، هنگام ورود به آنجا كفش خود را بيرون آورد. «فَاخلَع نَعلَيك انّك بِالوادِ المقدّس طُوى »(25) مسجدالحرام مكان مقدّسى است كه مشرك، حقّ ورود به آنجا را ندارد. «انّما المشركون نجس فلايَقربوا المسجد الحرام»(26) محلّ عبادت و مساجد مقدّس است و هنگامى كه به مسجد مى رويد، زيبا و پاكيزه برويد. «خُذوا زينَتكم عند كلّ مسجد»(27) و فرد جُنُب و ناپاك، حقّ توقّف در مسجد را ندارد. «و لاجُنباً الاّ عابرى سبيل»(28) مسجد به قدرى عزيز است كه افرادى مثل حضرت ابراهيم، اسماعيل، زكريّا و مريم عليهم السلام مسئول تطهير آن بوده اند. «طَهّرا بَيتى»(29) حتّى مادر مريم كه خيال مى كرد فرزندش پسر است، نذر كرد او را خادم مسجدالاقصى قرار دهد. «انّى نَذَرتُ لَك ما فى بَطنى مُحرّراً»(30) 6. انسان با ايمان نيز داراى قداست وكرامت است، تا آنجا كه آبروى مؤمن از كعبه بيشتر است و آزار و غيبت او حرام و دفاع از حقّ او واجب و حتّى بعد از مرگ نيز نبش قبر او حرام است. —--- 7) انعام، 160. 8) بحار، ج 8، ص 186. 9) تفسير مجمع البيان. 10) لقمان، 19. 11) صحيح مسلم، ج 3، ص 1259. 12) وسائل، ج 27، ص 33. 13) تفسير نمونه. 14) شعراء، 98. 15) اعلى، 1. 16) حجر، 87. 17) واقعه، 77. 18) ق، 1. 19) احزاب، 56. 20) در كتب متعدّد مانند كتاب تبرّك الصحابه نوشته آيةاللَّه احمدى ميانجى صدها نمونه از احترام اصحاب پيامبر به رسول خداصلى الله عليه وآله در زمان حيات و بعد از رحلت ايشان ذكر شده است. 21) بحار، ج 27، ص 238. 22) بقره، 248. 23) بقره، 83؛ نساء، 36؛ انعام، 151؛ اسراء، 23؛ احقاف، 15. 24) لقمان، 14. 25) طه، 12. 26) توبه، 28. 27) اعراف، 31. 28) نساء، 43. 29) بقره، 125. 30) آل عمران، 35.
✳️✳️✳️✳️✳️ امام سجاد عليه السلام فرمودند: ✳️✳️✳️✳️✳️ لَو ماتَ مَنْ بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یَکُونَ الْقُرآنُ مَعى، وَ کانَ علیه السلام إذا قَرَءَ «مالِکِ یَوْمِ الدّینِ» یُکَرِّرُها، حَتّى کادَ أَنْ یَمُوتَ. 📖📖📖 اگر تمام کسانى که در میان مشرق و مغرب هسـتند از دنیا بروند (و من تنها بمانم) و قرآن با من باشد وحشت مرا نمىگیرد (و نمىترسم). او چنین بود که وقتى جمله «مالک یوم الدین» را مىخواند آن را تکرار مىکرد تا جایى که نزدیک بود جـان دهد. 🔷🔷🔷🔷🔷 📚بحارالانوار، ج 46، ص 107.
-های-قرآن در نهج‌البلاغه و من خطبة له (عليه السلام) إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا . همانا خداوند بزرگ كتابی هدایتگر فرستاد، و نیكی و بدی خیر و شر را آشكارا در آن بیان فرمود، پس راه نیكی در پیش گیرید كه هدایت شوید، و از شر و بدی پرهیز كنید تا در راه راست قرار گیرید. «نهج البلاغه ،خطبه،167» @rahighemakhtoom
📗بهترين و پابرجاترين راه و رسم زندگى آن است كه آفرينش انسان به سوى آن هدايت كند نه آنچه از عواطف و احساسات فرد يا جامعه سرچشمه گيرد. ✳️هر يك از اجزاى آفرينش را مورد دقت و كنجكاوى قرار دهيم خواهيم ديد كه در هستى خود هدف و غايتى دارد كه از نخستين روز آفرينش خود به سوى آن متوجه است و از مناسب‌ترين و نزديك‌ترين راهى كه به آن هدف منتهى مى‌شود به سوى هدف خود سير مى‌كند و در اندرون و بيرون ساختمان خود با تجهيزاتى مجهز مى‌باشد كه مناسب با هدف خودش و منشأ فعاليت‌هاى گوناگونش مى‌باشد، رويه آفرينش در هر آفريده جاندار و غيرجاندار همين‌گونه است. ✳️✳️مثلًا بوته گندم از همان روز نخستين پيدايش خود كه در بستر خاك با نوك سرسبز خود از شكم دانه سر درمى‌آورد متوجه پيدايش يك بوته‌گندم داراى سنبل‌هاى متعدد مى‌باشد و با قوايى كه مجهز است اجزاى عنصرى را از زمين و هوا با نسبت ويژه‌اى گرفته ضميمه وجود خود ساخته روزبه روز بزرگ‌تر و برومندتر مى‌شود و از حالى به حالى و از شكلى به شكلى منتقل مى‌شود تا به شكل بوته كامل داراى سنبل‌هاى متعدد مى‌افتد و در همان‌جا به سير خود خاتمه مى‌دهد. -مختوم يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ از باده اى مهر شده نوشانيده شوند 🔽🔽🔽 http://eitaa.com/joinchat/2952462340C122a5e4f44
✳️يك درخت گردو را نيز اگر مورد بررسى قرار دهيم خواهيم ديد كه آن نيز از نخستين روز پيدايش متوجه هدفى مخصوص به خود مى‌باشد كه يك درخت گردوى برومند و نيرومند مى‌باشد و براى رسيدن به آن راه مناسبى را با موجودى تجهيزات خود مى‌پيمايد و ملازم روش زندگى خودش بوده هرگز روزى در تعقيب هدف خود مثلًا راه بوته گندم را نمى‌رود چنان كه بوته گندم نيز در تعقيب هدف خود روزى روش درخت گردو را اختيار نمى‌كند. ✳️همه انواع آفريده‌ها كه جهان مشهود را تشكيل مى‌دهند محكوم همين قاعده كليه مى‌باشند و هيچ دليلى نيست كه نوع انسان از اين قاعده (هر نوعى هدفى دارد كه سعادتش در رسيدن به آن است و راهى مناسب تجهيزات وجودى خود به هدف خود دارد) مستثنا باشد بلكه تجهيزات وجودى انسان بهترين دليل است بر اين كه انسان نيز مانند ساير انواع آفرينش هدفى دارد كه متضمن سعادت اوست و مناسب تجهيزات وجودى خود راهى به هدف و سعادت خود دارد. -مختوم يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ از باده اى مهر شده نوشانيده شوند 🔽🔽🔽 http://eitaa.com/joinchat/2952462340C122a5e4f44
✳️آفرينش ويژه انسان و هم چنين آفرينش جهان كه انسان جزء غيرقابل تفكيك آن مى‌باشد انسان را به سوى سعادت واقعيش هدايت مى‌كند و مهم‌ترين و ريشه‌دارترين و پابرجاترين مقررات را كه به كار بستن آنها سعادت را براى انسان تضمين مى‌كند به انسان گوشزد مى‌نمايد. ✳️خداى متعال در تأييد بحث گذشته مى‌فرمايد: ✳️ {«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌» «سوره طه» خداى ما كسى است كه به هر چيز- به هر آفريده‌اى- آفرينش ويژه آن چيز را عطا فرمود آنگاه- به سوى سعادت و هدف ويژه‌اش- هدايت و راهنمايى كرد. ✳️و باز مى‌فرمايد: {«الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى* وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‌» «سوره اعلی» خدايى كه اجزاى آفريده را گرد آورده درست كرد، خدايى كه اندازه گرفت و هدايت نمود. ✳️و باز مى‌فرمايد: {«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها* فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها* قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها* وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» «3 سوره شمس» سوگند به نفس و آن كه او را درست نمود سپس بدكارى و پرهيزكارى را به او الهام فرمود رستگار شد كسى كه نفس خود را رشد و نمو خوب داد و نوميد شد كسى كه نفس خود را آلوده و تباه كرد. ادامه در پست های بعدی ان شاء الله #مختوم يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ از باده اى مهر شده نوشانيده شوند 🔽🔽🔽 http://eitaa.com/joinchat/2952462340C122a5e4f44
✳️در پست قبل گفتیم✳️ 👈آفرينش ويژه انسان و هم چنين آفرينش جهان كه انسان جزء غيرقابل تفكيك آن مى‌باشد انسان را به سوى سعادت واقعيش هدايت مى‌كند و مهم‌ترين و ريشه‌دارترين و پابرجاترين مقررات را كه به كار بستن آنها سعادت را براى انسان تضمين مى‌كند به انسان گوشزد مى‌نمايد. و در این زمینه به آیاتی از قرآن شریف اشاره کردیم. دنباله بحث 👇👇👇 ✳️و باز در آیه 30 روم مى‌فرمايد: {«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» » روى خود را براى دين استوار كن- با تمام توجه دين را بپذير- در حالى‌كه اعتدال را پيش‌گيرى و از افراط و تفريط بپرهيزى دينى كه همان آفرينش خدايى است آفرينش خدا تغيير ندارد، آن است دينى كه به اداره زندگى انسان توانايى دارد. ✳️و باز در آیه 19 آل عمران مى‌فرمايد: {«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» «1» دين و روش زندگى پيش خدا تسليم شدن است- در برابر اراده وى- يعنى در برابر آفرينش وى كه انسان را به مقررات خاصى دعوت مى‌كند. ✳️ودر آیه 85 همان سوره مى‌فرمايد: {«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» «2» و هر كه جز اسلام- تسليم اراده خدا- دينى را طلب كند و پيش گيرد از وى پذيرفته نخواهد شد. 👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2952462340C122a5e4f44
چکیده آیات ذکر شده ✳️محصل آيات فوق- و آيات ديگرى كه در همين مضمون است- اين است كه خداى متعال هر يك از آفريده‌هاى خود و از آن جمله انسان را به سوى سعادت و هدف آفرينش ويژه خودش از راه آفرينش خودش راهنمايى مى‌فرمايد و راه واقعى براى انسان در مسير زندگى همان است كه آفرينش ويژه وى به سوى آن دعوت مى‌كند و مقرراتى را در زندگى فردى و اجتماعى خود بايد به كار بندد كه طبيعت يك انسان فطرى (طبيعى) به سوى آنها هدايت مى‌كند نه انسان‌هايى كه به هوا و هوس آلوده و در برابر عواطف و احساسات اسير دست بسته مى‌باشد. ✳️✳️مقتضاى دين فطرى (طبيعى) اين است كه تجهيزات وجودى انسان الغاء نشود و حق هر يك از آنها ادا شود و جهازات مختلف و متضاد مانند قواى گوناگون عاطفى و احساسى كه در هيكل وى به وديعه گذارده شده تعديل شده به هر كدام از آنها تا اندازه‌اى كه مزاحم حال ديگران نشود رخصت عمل داده شود. 👌و بالاخره در فرد انسان عقل حكومت كند نه خواست نفس و نه غلبه عاطفه و احساس اگرچه مخالف عقل سليم باشد و در جامعه نيز حق و سلاح واقعى جماعت‌ حكومت نمايد نه هوا و هوس يك فرد تواناى مستبد و نه خواسته اكثريت افراد اگرچه مغاير حق و خلاف مصلحت واقعى جماعت باشد.
نتیجه گیری دیگر : ✳️از بحث بالا نتيجه ديگرى نيز گرفته مى‌شود و آن اين است كه 👇 ✳️✳️زمام حكم در تشريع تنها به دست خداست و جز او را نشايد كه تشريع قانون و وضع مقررات و تعيين وظيفه نمايد زيرا چنان كه روشن شد تنها مقررات و قوانينى در صراط زندگى به درد انسان مى‌خورد كه از راه آفرينش براى او تعيين شده باشد؛ يعنى علل و عوامل بيرونى و درونى انسان را به انجام دادن آن دعوت نمايند و آن را اقتضا كنند؛ يعنى خدا آن را خواسته باشد، زيرا مراد از اين كه خدا چيزى را مى‌خواهد اين است كه علل و شرايط انجام يافتن آن را به وجود آورده است نهايت اين كه گاهى علل و شرايط طورى است كه پيدايش جبرى چيزى را ايجاب مى‌كند مانند حوادث طبيعى روزانه و در اين صورت اراده را اراده تكوينى مى‌گويند و گاهى طورى است كه اقتضا مى‌كند انسان عمل را از راه اختيار و آزادانه انجام دهد مانند خوردن و نوشيدن و در اين صورت اراده را اراده تشريعى مى‌گويند خداى متعال در چندين جا از كلام خود مى‌فرمايد:{«إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ» «40 یوسف» نيست حكم مگر از آن خدا. 📚 👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2952462340C122a5e4f44