eitaa logo
کانال صوتی راهی به سوی بهشت۱
2.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
514 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌺 می دانیم فقیریم اما نمي‌دانيم به چه چيزي محتاجيم 🔸اگر ما به این آیه (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ) خوب توجه می‌کردیم ... و اگر ما این را می‌فهمیدیم و توجه به آن داشتیم به جای اشک، خون جاری می‌کردیم ... ❓چرا؟ برای اینکه این آیه آمده به ما حیات داده ... برای اینکه ما فقرمان را همه می‌دانیم، چه کسی است که نداند فقیر است؟ ما صدر و ساقه زندگی ما نیاز است؛ ما به هوا نیاز داریم، به آب نیاز داریم، به غذا نیاز داریم، به خاک نیاز داریم، به خواب نیاز داریم، به دارو نیاز داریم؛ همه نیاز هست دیگر، فقیر بودنِ انسان یک چیز مجهولی نیست که تا آیه نازل شود که ای انسان! شما فقیر هستی. 🔸بله معلوم است ما فقیریم و محتاجیم اما تمام مشکل این است که نمی‌دانیم به چه چیزی محتاجیم. 🔸این آیه می‌گوید حلّ تمام نیازهای شما فقط به دست خداست؛ این معنی توحید است (أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ) 🌸 وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ که این ضمیر فصل (هُوَ) با معرفه بودن خبر، مفید حصر است. 🔸فرمود تمام مشکل این است که ما آن قید را نمی‌دانیم کجاست، انسان فقیر به طرف کیست؟ محتاج به طرف کیست؟ خیال می‌کند خودش احتیاج خودش را برطرف می‌کند یا خیال می‌کند روابط یا ضوابط حل می‌کند. 🔸همه اینها ابزارند که تحت تدبیر یک مدیر کلّ‌اند که رَبّ‌ُ الْعَالَمِین است. 🔸ما اگر این جمله آیه را خوب می‌فهمیدیم که ما به چه کسی محتاجیم، آن وقت در برابر غیر او سر فرود نمی‌آوردیم؛ نه به خود اتّکا داشتیم نه می‌گفتیم «به خودمان معتمدیم»، نه می‌گفتیم «به مردم معتمدیم»؛ خودمان و مردم ابزار الهی‌ هستیم، می‌گفتیم «به الله معتقدیم؛ خود ما را الله اداره می‌کند، مردم را الله اداره می‌کند، رابطه ما و مردم را الله اداره می‌کند»، موحّداً زندگی می‌کردیم ... 📚 گزیده درس تفسیر قرآن حضرت آیت الله العظمی /سوره فاطر، آیات 12 الی 17 کانال امام جواد علیه السلام 👇 لطفاً با ذکر صلوات عضو شوید http://eitaa.com/joinchat/2390163461Cfba74f2ff2 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از رنگ خدا
🔹آیت الله العظمی جوادی آملی: «شهدا کسانی هستند، که در راه دین شهید شدند و جان خود را فدای اسلام و ولایت کردند و اين بزرگواران چون در راه دين شهيد شدند زنده وارد برزخ مي‌شوند ،خواب نيستند، مُرده نيستند، مُرده ملكوتی نيستند بلکه زنده ملكوتی اند و كاملاً باخبرند چه كسی راهی راهشان است و چه كسی راهشان را ادامه نداد. در مقام و منزلت شهدا همین اندازه بس که از خدای متعال می خواهند کسانی که در دنیا در مسیر و ادامه راه آنها در حال حرکت اند،کمک کنند تا به شهدا برسند، ﴿يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ﴾» ۱۳۹۴/١٢/١٨ 👤آیت الله العظمی 🔻@range_khodaa🔻
«منادی بالقرآن» ترجمه تفسیر المیزان : آیات ۱۷ تا ۲۴ سوره الحج [سوره الحج (22): آيات 17 تا 24] إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ (17) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ (18) هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ (19) يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ (20) وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ (21) كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ (22) إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ (23) وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ (24) ترجمه آيات كسانى كه ايمان آوردند و آنان كه يهودى شدند و صابئى ها و نصارى و مجوس و كسانى كه شرك آوردند خدا در روز رستاخيز ميانشان امتياز مى نهد، و از هم جدايشان مى كند كه خدا به همه چيز گواه است (17). مگر ندانى كه هر كه در آسمانها و در زمين هست با خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها و درختان و جانوران و بسيارى مردمان خدا را سجده مى كنند و بسيارى نيز عذاب بر آنها محقق شده و هر كس كه خدا خوارش كند ديگر كسى نيست كه او را گرامى بدارد كه خدا هر چه بخواهد مى كند (18). اين دو طايفه دشمنان هم هستند كه در مورد پروردگارشان با يكديگر مخاصمه كرده اند، و كسانى كه كافرند برايشان جامه هايى از آتش بريده شده و از بالاى سرهايشان آب جوشان ريخته مى شود (19). كه امعاء ايشان را با پوستها بگدازد (20). و برايشان گرزهايى آهنين آماده است (21). هر وقت بخواهند از آن شدت و محنت در آيند بدان باز گردانيده شوند (گويند) عذاب سوزان را بچشيد (22). خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند به بهشتهايى مى برد كه در آن جويها روان است، در آنجا دستبندها از طلا و مرواريد زيور كنند و لباسشان در آنجا ديبا خواهد بود (23). آنان به گفتار نيك هدايت شده اند و به راه ستوده رهنمايى گشته اند (24). بيان آيات بعد از آنكه در آيات سابق اختلاف مردم و خصومت آنان را در باره خداى سبحان نقل كرد كه يكى تابع پيشوايى گمراه كننده است و ديگرى پيشوايى است گمراه كننده كه بدون علم در باره خدا جدال مى كند، و يكى ديگر مذبذب و سرگردانى است كه خدا را در يك صورت مى پرستد و در ساير صور به شرك قبلى خود بر مى گردد و ديگرى به خداى سبحان ايمان دارد و عمل صالح مى كند، اينك در اين آيات مى فرمايد كه خدا عليه ايشان شهادت مى دهد و به زودى در روز قيامت ميان آنان داورى مى كند در حالى كه همه خاضع و مقهور او هستند و در برابر عظمت و كبرياى او به سجده در مى آيند، سجده حقيقى- و لو اينكه بعضى از اينان يعنى آنهايى كه عذاب بر آنان حتمى شده بر حسب ظاهر از سجده امتناع كنند- آن گاه اجر مؤمنين و كيفر غير مؤمنين را بعد از فصل قضاء در قيامت بيان مى كند. [مراد از" الَّذِينَ آمَنُوا"،" الَّذِينَ هادُوا"،" نصارى"،" صابئين"،" مجوس" و" الَّذِينَ أَشْرَكُوا" كه فرمود:" خدا در قيامت بين آنان حكم به حق مى كند"] " إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ..." مراد از" الَّذِينَ آمَنُوا" به قرينه مقابله كسانى است كه به محمد بن عبد اللَّه (ص) و كتاب و قرآن ايمان آوردند. و مراد از" وَ الَّذِينَ هادُوا" گروندگان به موسى و پيامبران قبل از موسى است كه در موسى توقف كردند و كتابشان تورات است. كه بخت نصر پادشاه بابل وقتى در اواسط قرن هفتم بر آنان مستولى شد قبل از مسيح آن را سوزانيد و مدتها به كلى نابود شد تا آنكه عزراى كاهن در اوايل قرن ششم قبل از مسيح در روزگارى كه كورش پادشاه ايران بابل را فتح نموده و بنى اسرائيل را از اسارت نجات داده به سرزمين مقدس برگردانيد آن را به رشته تحرير در آورد. و مراد از" صابئين" پرستندگان كواكب نيست به دليل خود آيه كه ميان صابئين و مشركين مقابله انداخته بلكه- به طورى كه بعضى گفته اند- صابئين عبارتند از معتقدين به كيشى كه حد وسط ميان يهوديت و مجوسيت است و كتابى دارند كه آن
تى خود به طور تكوين و اضطرار سجده مى كنند. جمله:" وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ" عطف است بر جمله " مَنْ فِي السَّماواتِ ..." و معنايش اين است كه: سجده مى كند براى او هر كس كه در آسمانها و زمين است و نيز سجده مى كند براى او بسيارى از مردم. و اگر سجده آدمى را به بسيارى از آنان نسبت داد، خود دليلى است بر اينكه منظور از اين سجده نوع ديگرى از سجده و غير از سجده سابق است، چون اگر همان مقصود بود، تمامى افراد بشر در آن سجده شركت دارند. پس اين نوع سجده همان سجده تشريعى، و اختيارى و به رو افتادن به زمين براى تجسم تذلل است، تا آن تذلل و عبوديت تكوينى و ذاتى را اظهار كنند. و در جمله " وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ" با جمله قبلى مقابله افتاده و اين مقابله مى رساند كه معناى آن اين است كه مقصود از آن بسيارى كه عذاب بر آنان حتمى شده كسانى هستند كه از سجده سر مى تابند، چيزى كه هست اثر سرپيچى كه همان عذاب است در جاى خود آن ذكر شده، و اگر ثبوت عذاب در جاى خوددارى از سجده ذكر شده، براى اين است كه دلالت كند بر اينكه اين عذاب عين همان عمل ايشان است، كه به صورت عذاب به ايشان بر مى گردد. و نيز براى اين است كه زمينه را براى جمله بعدى كه مى فرمايد" وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ" فراهم سازد، چون جمله مذكور دلالت مى كند بر اينكه ثبوت عذاب براى آنان به دنبال سرپيچى آنان از سجده، خوارى و ذلت است كه ديگر دنبالش كرامت و خيرى نخواهد بود. پس امتناع آنان از سجود، به مشيت خدا عذاب را براى ايشان به دنبال دارد، و آن عذاب هم عبارت است از خوارى و ذلتى كه بعد از آن كرامتى تا ابد نخواهد بود، براى اينكه همه خيرها، و خير همه اش به دست خدا است، هم چنان كه فرموده:" بِيَدِكَ الْخَيْرُ" و با اين حال اگر او خير را از شخصى دريغ بدارد، ديگر كسى نيست كه خير را به آن شخص برساند. جمله " إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ" كنايه است از عموم قدرت خدا، و تعليلى است براى مطالب قبل كه يكى اثبات عذاب بود براى مستكبرين از سجده براى خدا، و يكى اهانت آنان بود، اهانتى كه بعد از آن كرامتى نباشد. پس معناى آيه- و خدا داناتر است- اين مى شود كه: خدا در روز قيامت ميان مردمى كه با هم اختلاف داشتند حكم مى كند و آنها را از يكديگر متمايز و جدا مى سازد. تو كه خوب مى دانى كه موجودات علوى و سفلى همه با تكوين و هستى خود در برابر خدا تذلل و خضوع دارند و تنها بشر است كه بسيارى از آنان در مقام عبوديت برخاسته، خضوع و عبوديت ذاتى خود را اظهار مى دارند و بعضى از ايشان از اين اظهار استنكاف مى ورزند، و اين دسته كسانى هستند كه عذاب بر آنان حتمى شده، و خدا خوارشان مى سازد، خواريى كه بعد از آن ديگر كرامتى نباشد، و او بر هر چه بخواهد قادر است و آنچه بخواهد مى كند. با اين معنايى كه براى آيه كرديم وجه اتصالش به ما قبل روشن گرديد. " هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ" اشاره با كلمه" هذان" به دو طايفه اى است كه جمله " إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ" و جمله بعدى اش:" وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ" بر آن دو دلالت مى كرد. [تمامى مذاهب مختلف به دو دسته:" محق" و" مبطل" منقسمند و همه اختلافاتشان به اختلاف در ربوبيت خدا بر مى گردد] و از اينكه اختلاف كنندگان بشر را با اينكه اديان آنان و مذاهبشان بسيار است، منحصر در دو طايفه كرده فهميده مى شود كه برگشت تمامى اديان مختلف به دو طايفه است، يكى حق و يكى باطل، چون اگر اين دو جامع را در نظر نگيريم، به هيچ معناى ديگرى نمى توانيم مذاهب مختلف عالم را در تحت آن معنا دو تا كنيم. و محق و مبطل در عالم دو طايفه هستند در مقابل هم، يكى به حق ايمان دارد و ديگرى به آن كفر مى ورزد. پس طوائف مذكور در آيه هم، با همه اختلافى كه در اقوال آنان است منحصر در دو خصمند، و با اينكه دو خصم هستند، اقوال مختلفى بيشتر از دو تا دارند. بنا بر اين خوب مى توان فهميد كه تعبير" خَصْمانِ اخْتَصَمُوا" چقدر جالب و پر معنا است. از يك طرف اهل خصومت را تثنيه آورده، و از سوى ديگر خصومتشان را به صورت جمع تعبير كرده، و آن گاه خصومتشان را در بارها پروردگارشان دانسته و فهمانده كه اختلافشان در وصف ربوبيت خداى تعالى بوده، و در نتيجه فهمانده است كه برگشت تمامى اختلافات مذاهب هر قدر هم كه زياد باشند در يك مساله است، و آن وصف ربوبيت خدا است. پاره اى رب خود را به اسماء و صفاتى توصيف مى كنند كه او مستحق و سزاوار آنها است و هم افعالى به او نسبت مى دهند كه لايق ساحت اوست، و به آن اوصافى كه گفتيم ايمان دارند. اينها اهل حقند، و بر طبق همين اوصاف، و آنچه آن اوصاف اقتضاء دارند عمل مى كنند، و در نتيجه اعمالشان جز صالحات چيزى نيست. پاره اى ديگر او را به آنچه از اسماء
و صفات كه مستحق و سزاوار است توصيف نمى كنند، مثلا براى او شريك يا فرزند قائل مى شوند و در نتيجه وحدانيت او را منكر مى گردند، و يا صنع و ايجاد عالم را به طبيعت و يا دهر نسبت مى دهند، و يا منكر رسالت و نبوت، و يا رسالت بعضى از رسل، و يا منكر يكى از ضروريات دين حق مى شوند، و در نتيجه به حق كفر مى ورزند و آن را مى پوشانند، (چون كفر همان پوشاندن حق است)، و اين كافر و آن مؤمن به آن معنايى كه گفتيم عبارتند از" خصمان". آن گاه شروع كرده، در بيان كيفر و سزاى آن دو خصم، و عاقبت امر هر يك از آن دو، و نخست كيفر كفار را بيان نموده، مى فرمايد:" فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ" يعنى براى كفار لباس از آتش مى برند، و از بالاى سرشان آب جوش بر سرشان مى ريزند. " يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ" كلمه" صهر" به معناى آب كردن است، و معناى آيه اين است كه با آن آب جوش آنچه در داخل جوف ايشان، از معده و روده و غيره است، همه آب مى شود. " وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ" كلمه" مقامع" جمع" مقمعة" و" مقمعة" به معناى پتك و گرز است. " كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ" ضمير" منها" به آتش بر مى گردد، و كلمه" من غم" بيان آن است. و ممكن هم هست كلمه" من" به معناى سببيت باشد. و كلمه" حريق" به معناى" محرق- سوزاننده" است، مانند" اليم" كه به معناى" مولم- دردآور" است. " إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا ..." كلمه" اساور" به طورى كه گفته اند جمع" اسورة" است، و" اسورة" خود جمع" سوار" است، و" سوار" به طورى كه راغب گفته معرب" دستواره" است. و بقيه كلمات آيه روشن است. " وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ"" قول طيب" كلامى است كه در آن خبائث نباشد. و" كلام خبيث" به معناى كلامى است كه يكى از اقسام باطل در آن باشد، و خداى تعالى قول طيب مؤمنين را يك جا جمع نموده، و فرموده:" دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" . پس معناى اينكه فرمود" به سوى قول طيب هدايت شدند" اين است كه خداوند وسيله را براى چنين سخنى برايشان فراهم نمود. و هدايتشان به صراط حميد- حميد يكى از اسماء خداست- اين است كه از ايشان جز افعال پسنديده سر نزند، هم چنان كه جز كلام طيب از دهان ايشان بيرون نمى آيد. ميان آيه مورد بحث و آيه " كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ" مقابله اى است، كه خواننده عزيز خود آن را درك مى كند. بحث روايتى [روايتى در باره مجوس ] در كتاب توحيد به سند خود از اصبغ بن نباته از على (ع) روايت كرده كه در حديثى فرموده: قبل از اينكه مرا از دست بدهيد از من پرسش كنيد. اشعث ابن قيس برخاست و گفت: يا امير المؤمنين از مجوس چطور بايد جزيه گرفت، با اينكه آنها اهل كتاب نيستند، و پيغمبرى به سوى ايشان گسيل نشده؟ فرمود: بله اى اشعث خداوند به سوى آنان كتاب و رسولى فرستاد، تا آنكه وقتى پادشاهى در شبى مست شد و با دختر خود هم بستر گرديد. چون صبح شد خبر در ميان مردم انتشار يافت، همه جلوى خانه او گرد آمده گفتند: تو دين ما را آلوده كرده، و از بين بردى، بايد بيرون شوى، تا تو را با زدن حد پاك كنيم. پادشاه به ايشان گفت همه جمع شويد و به سخن من گوش فرا دهيد، اگر ديديد كه هيچ راهى جز حد زدن نيست آن وقت خود دانيد، هر كارى مى خواهيد بكنيد. و چون همه گرد آمدند به ايشان گفت: هيچ مى دانيد كه خداى تعالى هيچ بنده اى را گرامى تر از پدر و مادر ما، آدم و حوا نيافريده؟ گفتند: بله، درست است. گفت مگر نبود كه او دختران خود را به پسران خود داد؟ گفتند، درست است، و همين دين ما باشد؟ همگى بر پيروى چنين مسلكى هم پيمان شدند، خداوند هر علمى كه داشتند از سينه شان محو كرد و كتابى كه در بينشان بود از ميانشان برداشت؟ و در نتيجه مجوس كافر و اهل آتشند كه بدون حساب وارد آتش مى شوند، ولى منافقين حالشان شديدتر از ايشان است؟ اشعث گفت: به خدا سوگند مثل اين جواب از كسى نشنيدم، و به خدا سوگند ديگر چنين پرسشى را تكرار نمى كنم . مؤلف: اينكه امام (ع) فرمود:" منافقين حالشان بدتر است" منظورش تعريض به اشعث منافق است. و اما اينكه مجوسيان اهل كتابند، روايات ديگرى نيز بر وفقش هست، و در آنها آمده كه پيغمبرى داشتند و او را كشتند و كتابش را سوزاندند. و در الدر المنثور در تفسير جمله " إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ" آمده كه ابن ابى حاتم، و لالكايى- در كتاب سنت- و خلعى در- كتاب فوائدش- از على (ع) روايت كرده اند كه شخصى از جنابش پرسيد: در ميان ما مردى است كه در باره مشيت بحث مى كند. حضرت فرمود: اى عبد اللَّه خداوند تو را براى آنچه