eitaa logo
رهجو
941 دنبال‌کننده
231 عکس
22 ویدیو
72 فایل
🔸لطفا اهل علم وارد شوند. 💢 در کانال (رهجو) در صدد هستیم مسائل حوزوی از قبیل ادبیات، فقه، اصول، رجال و... را مورد کنکاش و بررسی قرار دهیم. کپی مطالب بدون ذکر منبع شرعا جایز نیست. 📌 ارتباط : @sib213
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸صورت يا استدلال نزد ارسطوئيان سه قسم است كه عبارتند از: 🔹 اول: قياس، كه در آن از كلّى به جزئى مى‏رسيم. 🔹دوم: استقراء، كه در آن از جزئى به كلّى مى‏رسيم. 🔹سوم: تمثيل، كه در آن از جزئى به جزئى مى‏رسيم. 💢نقد 🔅اولاً: استدلال به اين سه قسم منحصر نمى‏شود؛ زيرا استدلالات رياضى جزء هيچ كدام از اين سه قسم نيستند. 🔅ثانياً: در قياس ارسطوئى بر اساس مبناى ارسطو كليت كبرى غالباً قابل اثبات نيست. و ارسطو مى‏گويد: كليت كبرى‏ را از استقراء مى‏گيريم؛ حال آن كه در اثبات كبرى هميشه استقراء ناقص است؛ لذا از اين طريق نمى‏توان كليت كبرى را اثبات كرد، تا در قياس بتوانيم با تكيه بر آن، نتيجه‏گيرى كنيم.(منطق ارسطو، کتاب برهان) 🔅ثالثاً: مشكلِ شناخت، حدّ وسط است. چون ما از كُنه ماهيت اشياء خبرى نداريم، نمى‏توانيم مقارن را از ملازم وجود و ماهيت تشخيص دهيم. چه بسا اثرى را كه لازمه ماهيت موضوع يا وجود آن موضوع مى‏دانيم، در واقع هيچ كدام از آنها نباشد؛ بلكه مقارنى غير ملازم باشد. 🔅رابعا: علاوه بر اين در (مواد برهان) گفتيم كه حس،حدس و تجربه خطاپذير است و غالباً شناخت صغراى قياس وحدّ وسط نيز از حسّ و تجربه گرفته مى‏شود كه خطاپذيرند. @rahjoo_213
🔸ابن سينا در اول منطق شفا مى‏گويد: «دانش‏هايى كه از طريق استدلال به دست مى‏آيد بى نياز از منطق نيستند». 👈 اين گفتار ابن سينا، سخنى ناصحيح است؛ زيرا علومى كه بيشتر از همه آنها را نظرى و برهانى محض و بى‏نياز از حس و تجربه مى‏دانند، علوم رياضى است. 🔅به جاست كه ما نيز در علوم رياضى تحقيق كنيم تا بدانيم كه برهان‏هاى رياضى كه وسيله كشف قوانين رياضى هستند، آيا از طريق برهان‏هاى ارسطوئى به دست مى‏آيند يا خير؟ 🔹 به طور كلى پياده كردن علوم، چه تجربى و چه رياضى از طريق قياس است؛ مثلاً دانش پزشكى كه از طريق استقراء و تجربه قوانين علمى خود را كشف مى‏كند، در معالجه مريض نيز از قياس استفاده مى‏كند. همچنين در ساير علوم، مثلاً علم رياضى كه قوانين آن از طريق قضاياى بديهى شهودى و تجزيه و تركيب شكل‏هاى هندسى صورت مى‏گيرد، نه قياس. ▪️اما در پياده كردن اين قوانين، توسط مهندس در پروژه ساختمانى و غيره، از طريق قياس پياده مى‏شود. ▪️آنچه در اين ميان مهم است، كشف قوانين رياضى است كه البته آن از طريق قياس انجام نمى‏گيرد. 🔅مثلاً كشف فرمول محيط دايره از طريق حس و تجربه انجام مى‏گيرد. وقتى محيط دايره را با قطرش اندازه مى‏گيريم، متوجه مى‏شويم در تمام دايره‏ها، محيط به اندازه ۱۴/۳ برابر قطر مى‏باشد، يا مثلاً مساحت مثلث قائم الزاويه (كه نصف مربع يا مربع مستطيل است) همچون مساحت مربع مستطيل كه قاعده ضرب در ارتفاع اما تقسيم بر دو انجام مى‏گيرد. ما وقتى يك مربع يا مربع مستطيل را از وسط دو زاويه متقابلش نصف مى‏كنيم به شهود مى‏بينيم كه تبديل به دو مثلث قائم الزاويه مى‏شود. همان طور كه در ساير مثلث‏ها با كشيدن ارتفاع آن مثلث، تبديل به دو مثلث قائم الزاويه مى‏شود. ما از همين طريق به مساحت آنها پى مى‏بريم و اينها را با شهود قطعى مى‏يابيم. هم چنان كه مجموع زواياى داخلى مثلث كه مساوى دو قائمه است نيز از طريق احكام خطوط متوازى و اين كه دو زاويه متقابل به رأس، مساوى هم هستند و جمع‏بندى آنها، به دست مى‏آيند. 👈پس كشف قوانين رياضى يا از طريق حس صورت مى‏گيرد، يا از طريق قضاياى شهودى. در جمع بندى اين قوانين يا از جزء به كل مى‏رسيم يا از كل به جزء و هيچ كدام از اينها، قياس ارسطوئى ناميده نمى‏شوند. 💢در نتيجه معلوم مى‏شود كه صورت برهان يقينى هم، منحصر به قياس نيست؛ زيرا برهان‏هاى رياضى يقينى هستند؛ اما قياسى نيستند. همان‏گونه كه ارسطو در منطقش تصريح مى‏كند، علوم تجربى از طريق استقراء به دست مى‏آيد؛ يعنى قياس در آن نقشى ندارد؛ اما در علوم رياضى به منظر ارسطو (كه اميد داشت قياس در آن نقشى داشته باشد) ثابت شد كه در كشف فرمول‏هاى آن واقعاً قياس، نقشى ندارد. 🔹در اينجا ياد آورى سخن جان لاك به جاست كه مى‏گويد «قياس، علم ما را بيشتر نمى‏كند و تنها آن را وسيله مبارزه قرار مى‏دهد». وى مى‏افزايد:«عالى‏ترين علم همان علم شهودى است» همان گونه كه مى‏گويد: «قياس بزرگترين آلت عقل نيست» و در پايان همين بند ادامه مى‏دهد: «به گمان هر فردى در استدلالات رياضى، مشاهده مى‏شود كه علمى كه به دست مى‏آيد بدون حاجت به دستگاه قياسى با سرعت و وضوح حاصل مى‏شود». ☸️خلاصه صورت قياس هم كه محور و نتيجه منطق ارسطوئى است، نقشى در پيدايش علوم و توسعه آن ندارد. اكنون نيز، منطق ارسطوئى نه به عنوان مقدمه رياضيات و نه مقدمه تجربيات در هيچ دانشگاهى، تدريس نمى‏شود. مقدمه هيچ علمى نيست و فكر را نيز از خطا، حفظ نمى‏كند. برخلاف زمان قديم كه خيال مى‏كردند منطق، مقدمه علوم است و نيز فكر را از خطا مصون مى‏دارد. 📚برگرفته از کتاب نقدی بر فلسفه ارسطوئی و غرب @rahjoo_213
🔰جابر بن حیان وجودش خیالی است و وجود واقعی ندارد. 🔲 آیت الله سید احمد مددی: 🔸جابر بن حیان وجودش خیالی است و وجود واقعی ندارد. شاید اکنون ده ها کتاب در کتابخانه های معتبر دنیا به اسم جابر موجود باشد که چاپ شده اند. برخی از آنها را کراوس چاپ کرده که البته من همه کارهای او را ندیده ام و شنیده ام به جز او هم بوده اند. کتاب مختار اسرار جابر بن حیّان نیز وجود دارد که به طور مختصر نسخه ها را وصف کرده است و در کتابخانه بریتانیا و جاهای دیگر نگهداری می شود. 👈باتحقیق تاریخی معلوم می شود که هیچ یک از اینها وجود خارجی ندارد و چون در گذشته تعبد حاکم بوده است و مردم تعصب دینی شدید داشته و گمان می کرده اند که در صورت خارج شدن از چهارچوب مرسوم متهم به کفر می شوند (مثلاً معروف است که «من تمنطق فقد تزندق») چنین شخصیت هایی را جعل کرده اند. http://www.ostadmadadi.ir/persian/article/12630/ @rahjoo_213
جابر.pdf
8.9M
🔸مقاله آقای مهدی نصیری جابر بن حیان، واقعیت یا افسانه؟ @rahjoo_213
📚معرفی کتاب 🔸نقد الآراء المنطقية و حل مشكلاتها، تألیف شیخ علی کاشف‌الغطاء، کتابی است در موضوع منطق که نویسنده در آن، اشکالات واردشده به برخی از قواعد منطقی را ذکر کرده و به برخی از آنها پاسخ داده است. 🔅کتاب از یک مقدمه در تاریخ علم منطق و دو قسم تشکیل شده است. 👈مطالب این دو قسم برحسب کتبی که در مدارس دینی و حوزوی تدریس می‌شود مرتب شده است. قسم اول در تصورات و قسم دوم در تصدیقات است و در خاتمه بحث مغالطات مطرح شده است. https://wikinoor.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D8%A1_%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82%D9%8A%D8%A9_%D9%88_%D8%AD%D9%84_%D9%85%D8%B4%D9%83%D9%84%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7 @rahjoo_213
✳️دلیل عقلی بر نقل به معنا(3) 🔸عقل در مى‌يابد انسان‌ها در زندگى اجتماعى خود به دليل نياز به همديگر و ضرورت انتقال مقصود خود به ديگران، به وضع كلمات بر معانى روى آوردند. به عبارت ديگر، مقصود آنان از وضع الفاظ، فقط انتقال معنا بود و لفظ، طفيل آن است. به گفته علماى منطق، لفظ وجودِ اعتبارى معنا در خارج است. 🔹طبق اين تحليل عقلى با فرض اينكه شنونده و مخاطب معناى ‌مقصود گوينده را به خوبى دريابد، نيازى به لفظ او نيست؛زيرا لفظ اصالت ندارد و فقط وسيله انتقال است و فرض اين است كه اين انتقال به نحو صحيح انجام گرفته است. 🔆اين تحليل مورد استناد امام (ع) نيز در روايات نقل به معنا قرار گرفته است؛ زيرا زمانى كه راوى مى‌پرسد آيا مى‌توانم فرمايش شما را در قالبى غير از الفاظ شما بيان كنم، ايشان مى‌فرمايد: اگر با اين كار معناى كلام مرا قصد كرده باشى، اشكالى ندارد. ▪️إنْ كُنْتَ تُرِيدُ مَعَانِيَهُ فَلا بَأْسَ‌.(الكافى، ج 1، ص 51) 🔅همینطور که مستند همه كسانى بوده است كه حكم به جواز داده‌اند و به طور تلويحى و يا به صراحت به اين نكته اشاره كرده‌اند. 👈 سيد نعمت اللّه جزائرى (قده) مى‌گويد: چون كه لفظ سنت به خلاف قرآن، تعبدى نيست. پس زمانى كه معنا حفظ شود، ضررى نمى‌زند كه لفظ ديگرى به كار رود. ▪️لأن لفظ السنة ليس متعبداً به بخلاف لفظ القرآن، فإذا ضبط المعنى فلا يضرّ ما ليس بمقصود.(توجيه النظر، سيد نعمت اللّه جزائرى، ص 298) @rahjoo_213
✳️سیره عقلاء بر نقل به معنا 🔸بناى عقلاى عالم از زمان حضرت آدم (ع) تا كنون اين بوده است كه هنگام گزارش و خبر دادن از گفتار ديگران، مطالبه نقل الفاظ او را نكنند و در زندگى خود نيز شاهد اين امر بوده‌ايم. 🔹ميرزاى قمى گويد: همانا آن، همان روش شناخته شده در عرف و عادت از زمان حضرت آدم (على نبينا و آله و عليه السلام) تا زمان ما بوده است. ▪️أنّ ذلك هو الطريقة المعهودة فى العرف و العادة من لدن آدم (على نبيّنا و آله و عليه السّلام) إلى زماننا هذا.(قوانين الأصول، ص 479) 🔹مرحوم كوه‌كمرى مى‌نويسد:همانا بناى عقلا بر جواز نقل به معنا استوار است و چنان ميانشان رواج يافته كه كسى در آن شك نمى‌كند. پس معنا را با يكى از الفاظ ادا كننده آن، به متكلم نسبت مى‌دهند، بدون تفاوت ميان لفظى كه از خود متكلم صادر شده و غير آن لفظ. پس چه بسا او به يكى از زبان‌ها سخنى مى‌گويد و بيان معناى سخن او را به زبان ديگر، به او نسبت مى‌دهند. ▪️ ان بناء العقلاء استقر على جواز النقل بالمعنى، و شاع ذلك فيما بينهم بحيث لا يرتاب فيه أحد فيسندون بيان المعنى إلى متكلم بلفظ من الألفاظ المؤدية لذلك المعنى، من غير فرق بين اللفظ الذى صدر من المتكلم و غيره، فربما يتكلم بلغة من اللغات فيسندون إليه بيان المعنى بلغة اخرى.(كتاب البيع، الملحق، ص 453) @rahjoo_213
✳️روایاتی که نقل به معنا را جایز شمردن(1) 🔸رواياتى كه در جواز نقل به معنا بدان‌ها استناد داده شده است، از نظر دلالت متفاوت‌اند: 🔅دسته اول: برخى با صراحت و اطلاق، بر جواز نقل به معنا با شرط تحفّظ بر مقصود و معناى كلام اصلى، دلالت مى‌كنند. 🔅دسته دوم: برخى اشعار به آن دارند كه اين عمل منوط به عدم تعمّد در ترك الفاظ اصلى است. 🔅دسته سوم: برخى نيز محل اختلاف است و استظهار جواز نقل به معنا از آن‌ها نيازمند توضيح است. @rahjoo_213
✳️روایاتی که نقل به معنا را جایز شمردن(2) ☸️دسته اول: به عنوان نمونه: 🔸محمد بن مسلم نقل مى كند كه به امام صادق (ع) گفتم: سخنى را از شما مى‌شنوم و هنگام نقل، آن را كم و زياد مى‌كنم. فرمود: اگر مقصودت اداى معانى حديث باشد، اشكالى ندارد. ▪️قلْتُ‌: لأَبِى عَبْدِ اللّه (ع) أَسْمَعُ الْحَدِيثَ مِنْكَ فَأَزِيدُ وَ أَنْقُصُ قَالَ‌: إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ مَعَانِيَهُ فَلا بَأْسَ‌.الكافى، ج 1، ص 51 🔸راوى نقل مى‌كند: به امام صادق (ع) عرض كردم كه از شما حديث مى‌شنوم، اما اى بسا كه آن را به همان صورت نقل نكنم. فرمود: اگر به مراد سخن برسى، اشكالى ندارد. اين كار به منزله اين است كه به جاى «تعال»، «هلم» و به جاى «اقعد»، «اجلس» گفته باشى. ▪️قالَ‌: قُلْتُ‌: لأَبِى عَبْدِ اللّه (ع): أَسْمَعُ الْحَدِيثَ مِنْكَ فَلَعَلِّى لا أَرْوِيهِ كَمَا سَمِعْتُهُ‌. فَقَالَ‌: إِذَا أَصَبْتَ الصُّلْبَ مِنْهُ فَلا بَأْسَ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ تَعَالَ وَ هَلُمَّ وَ اقْعُدْ وَ اجْلِس.وسائل الشيعة، ج 27، ص 79، ح 33332 @rahjoo_213
💢استدلال به روایت محمد بن مسلم برای جایز دانستن نقل به معنا صحیح نیست؟ زیرا... @rahjoo_213