eitaa logo
رهجو
940 دنبال‌کننده
231 عکس
22 ویدیو
72 فایل
🔸لطفا اهل علم وارد شوند. 💢 در کانال (رهجو) در صدد هستیم مسائل حوزوی از قبیل ادبیات، فقه، اصول، رجال و... را مورد کنکاش و بررسی قرار دهیم. کپی مطالب بدون ذکر منبع شرعا جایز نیست. 📌 ارتباط : @sib213
مشاهده در ایتا
دانلود
🔲 آیت الله بروجردی: 🔹نقل به معنا امر شایع در بین روات. ▪️و النقل بالمعنى كان أمرا شائعا بين الرواة. 📚البدر الزاهر فی صلاه الجمعه و المسافر، ص239 @rahjoo_213
✳️ شاهدی بر نقل به معنا بودن روایات 🔸 استدلال دیگری که می توان بر نقل به معنا بودن روایات اقامه کرد، یک شاهد تاریخیِ غیر قابل انکار است و آن اینکه مسلمانان نتوانسته اند برای قرآن کریم با همۀ قداست و عظمتی که دارد،👈 یک قرائت واحد را حفظ کنند و به نسل های بعدی منتقل کنند! 🔹بلکه ما شاهد ده ها قرائت مشهور یا نادر در طول تاریخ اسلام هستیم. در اواسط قرن دوم هجری، هفت قرائت رایج اما متفاوت بین قاریان رواج پیدا کرد و در ادامه چند قرائت دیگر بر آن افزوده شد. هر کدام از این قُرّاء سبعه نیز برای خود، دو راوی مشهور داشتند. همه هم ادعا می کردند قرائت خودشان عیناً همان قرائت رسول خدا (ص) است! در حال حاضر هم از میان قرائت های متعدد، قرائت حفص از عاصم – و نه حتی قرائت ابوبکر شعبة بن عیاش از عاصم – رایج و مشهور است. 💢 وقتی صحابه، تابعین و تابعین تابعین نتواستند از قرآن - که معجزۀ اسلام است و با وجود حجم اندکی که دارد - یک قرائت واحد که قرائت اصلی قرآن است و رسول خدا (ص) و ائمه (ع) همان را می خواندند، برای ما حفظ و منتقل کنند، 👈چه طور می توان انتظار داشت روایات را که از نظر حجم صدها برابر قرآن است، بدون هیچ کم و کاست و با همان الفاظ برای ما نقل کنند؟! ☸️با این تفاوت که قرآن از همان ابتدا نوشته و حفظ می شد و مردم از سوی رسول خدا (ص) برای این کار ترغیب و تشویق هم می شدند، 👈در حالی که حداقل تا یک قرن، از نگاشتن و نقل احادیث منع به عمل آمده بود! 👈به علاوه اینکه برای نوشتن وحی، کاتبان مخصوصی بر این کار مهم گماشته شده بودند، اما برای حفظ و کتابت روایات، افراد مشخصی از سوی رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) تعیین نشده بودند و هر کس با هرسطح سوادی، اقدام به نوشتن یا حفظ حدیث می کرد! بنابراین بدیهی است که روایات، نقل به معنا بوده باشند و نه نقل به الفاظ! @rahjoo_213
✳️دلیل عقلی بر نقل به معنا(1) 🔸عقل به طور مستقل و با صرف نظر از دليل شرع، مى‌داند كه اگر باب نقل به معنا منسدّ شود، نظام ارتباطات مختلّ و به تبع آن انسان از هستى ساقط مى‌شود؛ زيرا اگر بنا باشد كه افراد جامعه براى پذيرش اخبارى كه به همديگر نسبت مى‌دهند، نقل عين كلمات و گفتار را مطالبه بكنند، درخواستشان خارج از طاقت است و نظام ارتباطاتشان را مختلّ مى‌كند. نتيجه اين روند آن است كه به سخنانى كه برايشان نقل مى‌شود، ترتيب اثر نخواهند داد. ☸️ مثلاً اگر فرمانده نظامى در ميدان رزم، دستورى را به واسطه معاون خود به نيروهاى تحت امر ابلاغ كند، تنها در صورتى سخن او مورد قبول نيروهاى تحت امر خواهد بود كه عين كلمات فرمانده را حفظ كند يا بنويسد و از روى نوشته بخواند. يا اگر كسى در كوچه يا بازار از مبلغى، مسئله شرعى بپرسد، بايد پاسخ آن از روى رساله مرجع تقليد خوانده شود. پس گذشته از دشوارى اين روش، عملاً چنين چيزى ممكن نيست و تكليف به ما لا يطاق است. 🔹 صاحب قوانين آورده است: همانا لزوم نقل به لفظ در همه گفتار نزديك به محال است، بلكه آن عادتاً محال است. ▪️أنّ اعتبار النقل باللّفظ فى الجميع يقرب من المحال بل هو محال عادة(قوانين الأصول، ج 1، ص 479) 🔹 وكيع، يكى از علماى اهل سنت، نيز تصريح مى‌كند كه اگر چنين شرطى لازم باشد، همه مردم هلاك مى‌شوند. ▪️قال وكيع إن لم يكن المعنى واسعا فقد هلك الناس(تحفه الأحوذى، مباركفورى، ج 7، ص 349) @rahjoo_213
✳️دلیل عقلی بر نقل به معنا(2) 💢شايد گفته شود كه اين اختلال مربوط به نظام زندگى مردم است و شارع مى‌تواند براى نظام شرع، روش مستقلى را تعريف كند؛ در نتيجه اختلال نظام در زندگى ربطى به نظام شرع ندارد. 🔆جواب اين است كه اختلال نظامى كه در شرع رخ خواهد داد، كمتر از اختلال نظام زندگى اجتماعى نيست؛ زيرا: 🔹اولاً، امام (ع) نيز در قالب زندگى اجتماعى دين را ارائه كرده و با آنان سخن گفته و اين گونه نبوده است كه انسان‌ها مستقلاً و يا با الهامات الهى قادر به دريافت تكاليف خودشان باشند. 🔹ثانياً، اگر قبول سخنى كه راوى آن را مستند به امام (ع) مى‌كند، منوط به انتقال عين كلمات ايشان باشد، تكليف بما لا يطاق است و موجب انسداد باب نقل روايت و محصور شدن آن به موارد بسيار اندكى مى‌شود كه راوى عين كلمات را نوشته يا حفظ كرده است؛ زيرا راوى قادر نيست كه تمام شنيده‌هايش را از امام (ع) عيناً حفظ كند يا همه را بنويسد. 🔹ثالثاً، امام (ع) تبيين دين را به محل و زمان خاصى منحصر نكرده است تا همه دوات و قلم به همراه آوردند و منتظر گفتار او باشند. مشى شارع چنين بود كه با مردم زندگى مى‌كرد و در تمام ابعاد و احوال زندگى ايشان شريك مى‌شد و به همين طريق آنچه را كه لازم مى‌دانست، به ايشان ياد مى‌داد و يا در ديدار با مردم به سؤالاتشان پاسخ مى‌داد. 🔹رابعاً، جهانى بودن اسلام و توسعه آن به خارج از عربستان و عرضه آن به مردمان غير عرب، الزاماً ترجمه كلام معصوم (ع) را مى‌طلبد و هيچ گريزى از آن نيست كه عده زيادى از علما همين رخداد را يكى از بهترين ادله اثبات جواز و بلكه ضرورت نقل به معنا شمرده‌اند. 👈بنابراين تقيّد به لفظ باعث بر هم ريختن نظام شرع و عملاً منجر به انزواى آن مى‌شود. به عبارتى رساتر، نه تنها شارع اقدام به جعل روشى مجزا نكرده است، بلكه امكان جعل روش مجزا برايش وجود نداشته است. @rahjoo_213
🔶نقل به معنا؛ امر متداول بین روات 🔲حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی: ▪️....حتى يعد خارجا عن حدود النقل بالمعنى المتداول بين الروات. 📚القواعد الفقهیه، ج1، ص49 @rahjoo_213
🔰انسان از كُنه و حقيقت اشياء خبر ندارد، تا بتواند تعريف به حّد تام بنمايد. ✳️راه شناخت ما به اشياء، از طريق «ما به الاشتراك» و «ما به الامتياز» آنها است. 🔹اگر بتوانيم ما به الاشتراك و ما به الامتيازى كه جزء ذات شى است را پيدا كنيم، در اين صورت به تعريف واقعى رسيده‏ايم؛ بالاخص اگر آخرين ما به الاشتراك كه جنس قريب و آخرين ما به الامتياز كه فصل قريب باشد. به اين نوع تعريف، تعريف به حدّ تام مى‏گويند. 👈 اين تعريف، از بهترين تعريف‏ها است؛ امّا شناخت آن ممكن نيست؛ لذا فايده‏اى ندارد؛ زيرا از آنجا كه بشر نمى‏تواند به كُنه اشياء پى‏برد و نفس الامر آنها براى او مجهول است، شناخت ذاتيات اشياء قابل دسترسى نخواهد بود، تعريف به حد تام عملاً قابل استفاده نبوده و تعريف آن در عمل ممكن نيست؛ لذا چنين بحثى، ثمرى ندارد. 🔅به طور مثال اگر براى فصل انسان، كلمه ناطق گفته مى‏شود، صرف اين گفتن، فصل واقعى را نمى‏سازد. اگر مقصود از ناطق، نفس ناطقه باشد كه مصادره به مطلوب است و تعريف نيست؛ اگر هم مقصود عقل است، كه خود عقل نياز به تعريف دارد. اگر مقصود از عقل، مُدرِك كليات است، در اين صورت در حيوانات غير انسان هم، مُدرِك كليات پيدا مى‏شود و بسيارى از حيوانات تا حدى مُدرِك كليات هستند. ☸️لذا مرحوم آخوند خراسانى صاحب كفايه مى‏فرمايد: «ناطق» يا «ضاحك»، فصل واقعى انسان نيستند و نيز «متحرك بالاراده»، فصل واقعى حيوان نيست؛ بلكه اينها عرض خاصى هستند كه به جاى فصل واقعى، گذاشته شده‏اند.(جلد اول کفایه فصل مشتق) ☸️ابن سينا مى‏گويد: ما كُنه ماهيت آب، آتش و خاك را هم نمى‏دانيم و نمى‏توانيم به آن پى ببريم.(الوقوف علی حقائق الاشیاء، ص164) @rahjoo_213
🔸صورت يا استدلال نزد ارسطوئيان سه قسم است كه عبارتند از: 🔹 اول: قياس، كه در آن از كلّى به جزئى مى‏رسيم. 🔹دوم: استقراء، كه در آن از جزئى به كلّى مى‏رسيم. 🔹سوم: تمثيل، كه در آن از جزئى به جزئى مى‏رسيم. 💢نقد 🔅اولاً: استدلال به اين سه قسم منحصر نمى‏شود؛ زيرا استدلالات رياضى جزء هيچ كدام از اين سه قسم نيستند. 🔅ثانياً: در قياس ارسطوئى بر اساس مبناى ارسطو كليت كبرى غالباً قابل اثبات نيست. و ارسطو مى‏گويد: كليت كبرى‏ را از استقراء مى‏گيريم؛ حال آن كه در اثبات كبرى هميشه استقراء ناقص است؛ لذا از اين طريق نمى‏توان كليت كبرى را اثبات كرد، تا در قياس بتوانيم با تكيه بر آن، نتيجه‏گيرى كنيم.(منطق ارسطو، کتاب برهان) 🔅ثالثاً: مشكلِ شناخت، حدّ وسط است. چون ما از كُنه ماهيت اشياء خبرى نداريم، نمى‏توانيم مقارن را از ملازم وجود و ماهيت تشخيص دهيم. چه بسا اثرى را كه لازمه ماهيت موضوع يا وجود آن موضوع مى‏دانيم، در واقع هيچ كدام از آنها نباشد؛ بلكه مقارنى غير ملازم باشد. 🔅رابعا: علاوه بر اين در (مواد برهان) گفتيم كه حس،حدس و تجربه خطاپذير است و غالباً شناخت صغراى قياس وحدّ وسط نيز از حسّ و تجربه گرفته مى‏شود كه خطاپذيرند. @rahjoo_213
🔸ابن سينا در اول منطق شفا مى‏گويد: «دانش‏هايى كه از طريق استدلال به دست مى‏آيد بى نياز از منطق نيستند». 👈 اين گفتار ابن سينا، سخنى ناصحيح است؛ زيرا علومى كه بيشتر از همه آنها را نظرى و برهانى محض و بى‏نياز از حس و تجربه مى‏دانند، علوم رياضى است. 🔅به جاست كه ما نيز در علوم رياضى تحقيق كنيم تا بدانيم كه برهان‏هاى رياضى كه وسيله كشف قوانين رياضى هستند، آيا از طريق برهان‏هاى ارسطوئى به دست مى‏آيند يا خير؟ 🔹 به طور كلى پياده كردن علوم، چه تجربى و چه رياضى از طريق قياس است؛ مثلاً دانش پزشكى كه از طريق استقراء و تجربه قوانين علمى خود را كشف مى‏كند، در معالجه مريض نيز از قياس استفاده مى‏كند. همچنين در ساير علوم، مثلاً علم رياضى كه قوانين آن از طريق قضاياى بديهى شهودى و تجزيه و تركيب شكل‏هاى هندسى صورت مى‏گيرد، نه قياس. ▪️اما در پياده كردن اين قوانين، توسط مهندس در پروژه ساختمانى و غيره، از طريق قياس پياده مى‏شود. ▪️آنچه در اين ميان مهم است، كشف قوانين رياضى است كه البته آن از طريق قياس انجام نمى‏گيرد. 🔅مثلاً كشف فرمول محيط دايره از طريق حس و تجربه انجام مى‏گيرد. وقتى محيط دايره را با قطرش اندازه مى‏گيريم، متوجه مى‏شويم در تمام دايره‏ها، محيط به اندازه ۱۴/۳ برابر قطر مى‏باشد، يا مثلاً مساحت مثلث قائم الزاويه (كه نصف مربع يا مربع مستطيل است) همچون مساحت مربع مستطيل كه قاعده ضرب در ارتفاع اما تقسيم بر دو انجام مى‏گيرد. ما وقتى يك مربع يا مربع مستطيل را از وسط دو زاويه متقابلش نصف مى‏كنيم به شهود مى‏بينيم كه تبديل به دو مثلث قائم الزاويه مى‏شود. همان طور كه در ساير مثلث‏ها با كشيدن ارتفاع آن مثلث، تبديل به دو مثلث قائم الزاويه مى‏شود. ما از همين طريق به مساحت آنها پى مى‏بريم و اينها را با شهود قطعى مى‏يابيم. هم چنان كه مجموع زواياى داخلى مثلث كه مساوى دو قائمه است نيز از طريق احكام خطوط متوازى و اين كه دو زاويه متقابل به رأس، مساوى هم هستند و جمع‏بندى آنها، به دست مى‏آيند. 👈پس كشف قوانين رياضى يا از طريق حس صورت مى‏گيرد، يا از طريق قضاياى شهودى. در جمع بندى اين قوانين يا از جزء به كل مى‏رسيم يا از كل به جزء و هيچ كدام از اينها، قياس ارسطوئى ناميده نمى‏شوند. 💢در نتيجه معلوم مى‏شود كه صورت برهان يقينى هم، منحصر به قياس نيست؛ زيرا برهان‏هاى رياضى يقينى هستند؛ اما قياسى نيستند. همان‏گونه كه ارسطو در منطقش تصريح مى‏كند، علوم تجربى از طريق استقراء به دست مى‏آيد؛ يعنى قياس در آن نقشى ندارد؛ اما در علوم رياضى به منظر ارسطو (كه اميد داشت قياس در آن نقشى داشته باشد) ثابت شد كه در كشف فرمول‏هاى آن واقعاً قياس، نقشى ندارد. 🔹در اينجا ياد آورى سخن جان لاك به جاست كه مى‏گويد «قياس، علم ما را بيشتر نمى‏كند و تنها آن را وسيله مبارزه قرار مى‏دهد». وى مى‏افزايد:«عالى‏ترين علم همان علم شهودى است» همان گونه كه مى‏گويد: «قياس بزرگترين آلت عقل نيست» و در پايان همين بند ادامه مى‏دهد: «به گمان هر فردى در استدلالات رياضى، مشاهده مى‏شود كه علمى كه به دست مى‏آيد بدون حاجت به دستگاه قياسى با سرعت و وضوح حاصل مى‏شود». ☸️خلاصه صورت قياس هم كه محور و نتيجه منطق ارسطوئى است، نقشى در پيدايش علوم و توسعه آن ندارد. اكنون نيز، منطق ارسطوئى نه به عنوان مقدمه رياضيات و نه مقدمه تجربيات در هيچ دانشگاهى، تدريس نمى‏شود. مقدمه هيچ علمى نيست و فكر را نيز از خطا، حفظ نمى‏كند. برخلاف زمان قديم كه خيال مى‏كردند منطق، مقدمه علوم است و نيز فكر را از خطا مصون مى‏دارد. 📚برگرفته از کتاب نقدی بر فلسفه ارسطوئی و غرب @rahjoo_213
🔰جابر بن حیان وجودش خیالی است و وجود واقعی ندارد. 🔲 آیت الله سید احمد مددی: 🔸جابر بن حیان وجودش خیالی است و وجود واقعی ندارد. شاید اکنون ده ها کتاب در کتابخانه های معتبر دنیا به اسم جابر موجود باشد که چاپ شده اند. برخی از آنها را کراوس چاپ کرده که البته من همه کارهای او را ندیده ام و شنیده ام به جز او هم بوده اند. کتاب مختار اسرار جابر بن حیّان نیز وجود دارد که به طور مختصر نسخه ها را وصف کرده است و در کتابخانه بریتانیا و جاهای دیگر نگهداری می شود. 👈باتحقیق تاریخی معلوم می شود که هیچ یک از اینها وجود خارجی ندارد و چون در گذشته تعبد حاکم بوده است و مردم تعصب دینی شدید داشته و گمان می کرده اند که در صورت خارج شدن از چهارچوب مرسوم متهم به کفر می شوند (مثلاً معروف است که «من تمنطق فقد تزندق») چنین شخصیت هایی را جعل کرده اند. http://www.ostadmadadi.ir/persian/article/12630/ @rahjoo_213