eitaa logo
رحمت واسعه
322 دنبال‌کننده
684 عکس
133 ویدیو
3 فایل
خدایا مرا بسوزان، استخوان هایم را خورد کن ،اما...اما..لحظه ای مرا از خودت دور نکن قبل از کپی یه صلوات بفرست برای شهدا حرفی سخنی انتقاد پیشنهاد https://harfeto.timefriend.net/17336573776511
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 هر روز یک داستان از امام علی: روزی حضرت علی علیه‌السلام در بین راه، متوجّه زن فقیری شد... که بچّه های او از گرسنگی گریه می‌کردند و او آن‌ها را به وسایلی مشغول می‌کرد و از گریه بازمی‌داشت و برای آسوده کردن آن‌ها دیگی که جز آب چیز دیگری نداشت، بر پایه گذاشته بود و در زیر آن آتش می‌افروخت تا آن‌ها خیال کنند برایشان غذا تهیّه می‌کند بدین‌وسیله آن‌ها را خوابانید. حضرت پس از مشاهده این جریان با شتاب به همراهی قنبر به منزل رفت، ظرف خرمایی با انبانی آرد و مقداری روغن و برنج بر شانه خویش گرفت و بازگشت؛ قنبر تقاضا کرد که امام اجازه دهند او بردارد ولی امام راضی نشدند. وقتی‌که به خانه آن زن رسید، اجازه ورود خواست و داخل شد؛ مقداری از برنج‌ها را با روغن در دیگ ریخت و غذای مطبوعی تهیّه کرد، آنگاه بچه‌ها را بیدار نمود و با دست خود از آن غذا به آن‌ها داد تا سیر شدند. علی علیه‌السلام برای سرگرمی آن‌ها مانند گوسفند دو دست و زانوان خود را بر زمین گذاشت و صدای مخصوص گوسفندان را تقلید نمود (بع بع می‌کرد) بچه‌ها نیز یاد گرفتند و از پی آن جناب همین کار را می‌کردند و می‌خندیدند، مدّتی آن‌ها را سرگرم داشت تا ناراحتی قبلی را فراموش کردند و بعد خارج شد. قنبر گفت: ای مولای من! امروز دو چیز مشاهده کردم که علّت یکی را می‌دانم، امّا سبب دوّمی بر من آشکار نیست؛ این‌که توشهٔ بچه‌های یتیم را خودتان حمل کردید و اجازه ندادید من شرکت کنم از جهت نیل به ثواب و پاداش بود، امّا تقلید از گوسفندان را ندانستم برای چه کردید؟ حضرت فرمود: وقتی‌که وارد بر این بچه‌های یتیم شدم از گرسنگی گریه می‌کردند خواستم وقتی خارج می‌شوم، هم سیر باشند و هم بخندند. منابع؛ (شجره طوبی - پند تاریخ، ج1 - درر المطالب) @rahmatewasee | رحمت واسعه