📌صدا و سیما و گناه نابخشودنیِ "مرجعیتبخشی" به بازیگران
#سیدیاسر_جبرائیلی
🔹چرا بازیگران سینما و تلویزیون، به اندازهای مرجعیت اجتماعی یافتهاند که در بزنگاههای مهم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نقشهای اساسی و بعضا تعیین کننده ایفا میکنند؟ آیا آنان شایستگی چنین جایگاهی را در جامعه دارند؟
🔸پیش از پاسخ به این سوال، باید در شخصیت بازیگران دقیق شویم. بازیگر کیست؟ بازیگر در واقع هنرمندی است که میتواند ذهن خود را در اختیار نویسنده و جوارح خود را در اختیار کارگردان بگذارد تا به دستور آنها بگوید و بجنبد. بازیگر به اختیار خود نه سخنی میتواند بگوید و نه حرکتی میتواند بکند.
✅ اواخر سال ۱۳۹۷ اتفاقی افتاد که اشاره به آن، در لمس بیشتر این معنی به ما کمک میکند. وقتی خشایار الوند، نویسنده سریال پایختت چهره در نقاب خاک کشید، دیدیم که کل پروژه متوقف شد؛ نقی معمولی با رفتن خشایار الوند دچار مرگ مغزی شد و از سیروس مقدم که مسئول تنظیم حرکات جوارح او بود نیز، کاری برای احیایش برنیامد. آقای مقدم حرف جالبی در تلویزیون زد و گفت من تجربه از دست دادن عوامل را در میانه کار دارم و پس از فوت خانم پوپک گلدره، بازیگر دیگری را جایگزین کردم. اما نویسنده را نمیتوان جایگزین کرد و آقای مقدم هم نتوانست. نویسنده خالق همه شخصیتهای فیلم و داستان فیلم است و جایگزین ندارد.
🔹حال پرسش اینجاست که چرا علاقه مردم به شخصیت نقی معمولی-که مخلوق ذهن خشایار الوند است- آقای محسن تنابنده را تبدیل به سلبریتی میکند و او در مسائل گوناگون از موضع و جایگاه نقی معمولی اظهار نظر میکند؟ آیا او این حق را دارد؟ آیا تبدیل شدن بازیگران به صاحبنظران اجتماعی، سوء استفاده و سرقت شخصیت محبوبی نیست که نویسنده خلق کرده است؟
🔸پاسخ این سوالات البته روشن است. اما چه چیزی باعث شده است که بازیگران، به چنین جایگاهی در اجتماع برسند؟ به نظر میرسد مقصر اصلی در این سرقت شخصیتی، سیاستگذاران و تصمیمگیران سازمان صدا و سیما هستند. سازمان صدا و سیما به جای اینکه بیینده را از این وهم در بیاورد که آنچه دیده است، فیلم است و آنکه بازی میکند، در حال اجرای دستورات نویسنده و کارگردان است، در فضای خارج از فیلم بیشتر به وهم اینهمانی معمولی-تنابنده دامن میزند.
✅ وقتی گاه و بیگاه، در برنامههای مناسبتی، بازیگر میهمان است و مجری از علائق و سلایقش تا نظراتش درباره مسائل گوناگون از او سوال میکند، روشن است که این بازیگر دچار توهم صاحبنظر بودن در امور گوناگون جامعه خواهد شد. درباره خوانندگان محترم نیز مسئله همین است. حنجره خوبی دارند و توانستهاند مفهومی که شاعر میسراید و با وزنی که او ساخته، صدایی بسازند، اما گاه شخصیت شاعر را به سرقت میبرند و چنان رفتار میکنند که گویی آنچه خواندهاند، سخن خود آنهاست.
🔹وقتی این توهم، هم در بازیگر و هم در مردم، ایجاد شد، بازیگران یا به استخدام سیاسی درمیآیند و در بزنگاههای سیاسی مورد بهرهبرداری قرار میگیرند، یا اینکه دوز این توهم در جامعه چنان بالا میزند که بازیگران سیاستمدار میشوند.
🔸این وضعیت متوهمانه، حاصل نگاه تفرجگاهی به جای نگاه دانشگاهی به صدا و سیماست. هدف صدا و سیما نباید سرگرم کردن مردم و گذراندن وقت آنها باشد، بلکه هدف باید اعتلای سواد و فهم و درک و آگاهی مردم باشد. سلبریتیپروری و مرجعیتبخشی به آنها، با این اهداف متعالی در تضاد و تناقض است.
💢خوب است دوستان تصمیمگیر در صدا و سیما، اگر هم بنا دارند به جای دانشمندان و صاحبنظران، عوامل فیلم و سریال را به برنامهها دعوت کرده و از علایق و سلایقشان سوال کنند، به جای بازیگران نویسندگان فیلمنامهها، و به جای خوانندگان، شاعران را دعوت کنند تا درباره آنچه خلق کردهاند با مردم سخن بگویند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌شمسالواعظین: اطلاعاتی که از شهرهای اسرائیل منتشر شده، وحشتناک است / آنها به شدت از پاسخ ایران وحشت کردهاند؛ ضمن آنکه از حجم، مکان و قدرت واکنش تهران بیخبر هستند
ماشاالله شمسالواعظین، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل خاورمیانه:
🔹اطلاعاتی که از شهرهای اسرائیل منتشر شده، وحشتناک است. در اثر تهدیدهای چند روز اخیر ایران، مردم به سوپرمارکتها هجوم بردهاند. خرید ژنراتورهای کوچک برق آنقدر افزایش یافته که ارتش اسرائیل بیانیهای داده مبنی بر اینکه اتفاقی رخ نداده و هیچ تدابیر خاصی اعلام نکردیم.
🔹اسرائیلیها اصلاً به طولانی شدن دورههای جنگ عادت ندارند. به همین دلیل جنگهای اسرائیل به روز شمارش میشود. آنها به شدت از پاسخ ایران وحشت کردهاند. ضمن آنکه از حجم، مکان و قدرت واکنش ایران بیخبر هستند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌فرصتها و محدودیتهای علی لاريجانی در انتخابات ۱۴۰۳
📖محمد زعیمزاده نوشت: علی لاریجانی فرصتها و محدودیتهای مهمی دارد. بخشی از فرصتهای او عبارتند از:
1⃣ وجود رقبایی که میتواند با آنها قطببندی کند: لاریجانی با مزیتهای نسبی که در سیاست خارجی و فرهنگ دارد میتواند با برخی رقبا مرزبندی و قطببندی کند. تعجیل او برای ثبتنام در ساعت 8 صبح آن هم بلافاصله بعد از جلیلی با علم به این موضوع صورت گرفت. لاریجانی در حضور محدود در انتخابات 1400 هم تلاش کرد با کنایه زدن به تهاتر و... قطب مقابل خود را جلیلی تعریف کند.
2⃣ شناختهشدگی نسبی: لاریجانی به دلیل انتساب سببی و نسبی به بیوت علما از همان روزهای اول انقلاب مسئولیتهایی داشته است که از هرکدام آنها تصویری در ذهن مخاطب ایجاد شده. بخشهایی از این تصویر، امروز برای او فرصت و بخشهایی از آن برای او تهدید است اما به هر جهت او هم دیکته نانوشته نیست و با مجموعهای از امتیازات منفی و مثبت انتخابات را شروع میکند.
3⃣شبکه ادوار نمایندگان: لاریجانی با سه دوره حضور در جایگاه ریاست مجلس توانسته است یک شبکه منسجم از ادوار نمایندگان مجلس بسازد که عموما در غیرکلانشهرها بدنه اجتماعی و امکانات لجستیکی دارند.
4⃣بازنمایی در بخشی از جامعه بهعنوان چهرهای معقول: تیم رسانهای لاریجانی توانستهاند در میان طیفهایی از مردم و نخبگان دانشگاهی و غیردانشگاهی تصویری متعادل و معقول از او بسازند. اینکه این بدنه چقدر است و آیا آنها بهعنوان هسته وفادار در انتخابات آتی به میدان میآیند یا نه، چیزی دیگر است که فرآیندهای انتخاباتی نتیجهاش را مشخص میکند.
5⃣ توفیق اجباری حمایت بدنه اصلاحطلبی: جریان اصلاحات نشان داده معمولا بعد از دورههایی از تحریم درصورت فراهم بودن شرایط ابایی از اعمال پراگماتیسم سیاسی ندارد. در انتخابات پیش رو هم اگر لاریجانی به تنها گزینه قابل حمایت از سوی اصلاحطلبان بدل شود، این امر اتفاق میافتد. آنها قبلا نشان دادهاند در این مسیر میتوانند از معاون اول خاتمی هم رد شوند. حال اینکه بدنه اجتماعی اصلاحطلب چقدر پای کار او بیایند، سوال دیگری است.
لاریجانی علاوهبر این فرصتها محدودیتهای مهمی هم پیش رو دارد:
1⃣فقدان بدنه وفادار: در پایگاه رای حزباللهی، لاریجانی 1403 تقریبا هیچ ربطی به لاریجانی صداوسیما که کاریکاتورش را روزنامههای اصلاحطلب میکشیدند، ندارد. سیاستورزی او در سالهای حضور در مجلس به درست یا غلط تصویری از او ساخته که عمده امتیاز منفیاش در همین پایگاه تعریف میشود، لاریجانی در این سالها به سختی اهل گفتوگو با این بدنه بوده است.
2⃣امتیاز منفی الیگارشی: از لاریجانیها حداقل در طیفی از بخش غیرایدئولوژیک یک تصویر الیگارشیک و خاندانسالار ساخته شده است. تصویری که در تاریخ سیاسی پس از انقلاب مسبوق به سابقه است و این میتواند از موانع مهم سیاستورزی او باشد.
3⃣ادبیات غیرتودهگرا: به نظر میرسد لاریجانی زیادی روی نظریه دومرحلهای ارتباطی لازاسفلد حساب کرده است. او درحالیکه توانایی ساخت و تولید ادبیات سیاسی را دارد، در این سالهای مسئولیت هرگز نتوانسته به ادبیات دیالوگ با توده مردم نزدیک شود و بیشتر در محافل نخبگانی تبدیل به مساله شده است.
4⃣ شراکت سیاسی با دولت یازدهم و دوازدهم: تصویر دولت روحانی در شرایط فعلی هرچقدر مثبت یا منفی باشد، علی لاریجانی در بخش مهمی از آن شریک است و او با یک ابرمساله روبهرو است.
5⃣تمرکز روی سیاستورزی از بالا به پایین: علی لاریجانی هیچگاه در یک انتخابات گسترده که نیاز به رای بالا باشد، نتوانسته موفق باشد. بخشی از این ماجرا به خصلتهای فردی او برمیگردد که نقطه مقابل فردی مانند احمدینژاد است. افرادی که با او کار کردهاند میگویند تواناییهای سیاستورزی لاریجانی بیشتر در کنشهای پشت صحنه است، درحالیکه انتخابات ریاستجمهوری نیاز به ساخت موجهای اجتماعی در پایین دست سیاست دارد.
6⃣ محدودیت در نقد وضع موجود: شرایط اجتماعی پس از تراژدی اردیبهشت بهسختی به او یا هر کاندیدای دیگری اجازه میدهد به نقد صریح وضع موجود دست بزنند و با توجه به بدنه رای لاریجانی این موضوع تاحدودی کار او را سخت کرده است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌فرصتها و محدودیتهای سعید جلیلی در انتخابات ۱۴۰۳
📖محمد زعیمزاده سردبیر فرهیختگان در سرمقاله روزنامه نوشت:
جلیلی کنشگری است که چند فرصت مهم دارد:
1⃣ بدنه ایدئولوژیک: سابقه و گفتمان طرح شده از سوی جلیلی فرصتی را برای او فراهم میکند که از مهمترین گزینهها برای جذب بدنه اجتماعی حامیان ایدئولوژیک باشد. جلیلی یک بار در انتخابات 92 این تجربه را مرور کرده است.
2⃣شرایط اجتماعی و عاطفی پس از پرواز اردیبهشت، میتواند ظرفیت مضاعف کنشگری برای جلیلی فراهم سازد. اینکه این موضوع چقدر کار کند به تواناییهای تاکتیکی جلیلی و البته آرایش انتخاباتی برمیگردد.
3⃣شناختهشدگی نسبی از ویژگیهای مهم جلیلی است. از حضور جلیلی به جای لاریجانی در مذاکرات هستهای و شش سال حضور در گفتوگوها که درنهایت منجر به انتخابات 92 شد، نام و چهره جلیلی در رسانههای عمومی دیده شد و تصویر مثبت یا منفی ایرانیان از او در همین سالها پیریزی شد. حضور در دو انتخابات ریاستجمهوری که یکی منجر به شکست و دیگری منجر به انصراف شد، در تثبیت این تصویر کمک کرد. درواقع جلیلی در شرایطی انتخابات را شروع میکند که در نقطه صفر نیست و بخشی از آرای مثبت یا منفی را به خود جذب کرده است. البته این نکتهای است که اختصاص به او ندارد و دیگر نامزدهای شناختهشده هم چنین وضعیتی دارند.
4⃣ بازنمایی نسبی تصویر نامزد بابرنامه: استفاده از ادبیات دولت سایه و حضور در انتخاباتها چنین تصویری را در ذهن بخشی از مردم خصوصا در بدنه ایدئولوژیک پدید آورده است. اینکه عموم مردم هم این حس را دارند یا چنین برنامههایی را موفق و شدنی میدانند یا نه، بحث دیگری است.
سعید جلیلی علاوهبر فرصتهای بالا چند محدودیت مهم هم دارد:
1⃣فرانرفتن از بدنه ایدئولوژیک: پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری اتفاقی نیست که به صرف پای کار آمدن بدنه وفاداران رخ بدهد. در یک مشارکت نرمال، برد در انتخابات ریاستجمهوری حداقل نیاز به نزدیک به 20 میلیون رای دارد، یعنی 200 استادیوم آزادی پر از جمعیت. جلیلی برای پیروزی در انتخابات حداقل باید بتواند علاوهبر همه بدنه وفادار، بخش مهمی از مستضعفین و دهکهای پایین جامعه را هم با خود همراه کند و در میان طبقه متوسط هم امتیاز منفی بزرگی نداشته باشد. کاری که محمود احمدینژاد و سیدابراهیم رئیسی توانستند بهطور نسبی انجام دهند. آیا جلیلی چنین توانمندیای دارد؟
2⃣ رقیب داشتن در بدنه ایدئولوژیک: از دولت سیزدهم ممکن است دو طیف بهعنوان رقیب گفتمانی برای جلیلی به میدان بیایند. یک طیف تکنوکرات که امور اقتصادی را در دست داشته و برچسب دولت سیزدهم را دارند و دوم مدیران ایدئولوژیکتر و جوانتر که ممکن است در مصادر فرهنگی و اجتماعی کار کنند. علاوهبر اینها مدیران نزدیک به بدنه رای جلیلی در دستگاههای حاکمیتی هم حضور دارند که ممکن است در انتخابات حاضر شوند. این افراد که احتمالا شناخهشدگی کمتری نسبت به جلیلی دارند ممکن است بخشی از سبد رای او از بدنه وفادار را جذب کنند و با سیاستورزی بهتر، به رقیبی جدی بدل شوند.
3⃣ افت سیاسی در مناظرهها و فرآیند تبلیغات: تجربه جلیلی در دو انتخابات قبلی نشان داد او با یک بدنه رای تثبیتشده در انتخاباتها روبهرو است که گسترش پیدا نمیکند، چون عموما فرآیندهای تبلیغاتی او برای بدنه خاکستری خیلی جذاب نیست. این البته مربوط به دو انتخابات قبلی است اما نطق جلیلی در روز ثبتنام هم تا حدودی این ایده را تایید میکند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌سید نیما موسوی نوشت:
برخلاف عدهای که مسعود پزشکیان را پدیده انتخابات میدانند؛ به چند دلیل معتقدم که وی ناتوان از رایآوری بالاست.
۱- وی بلحاظ شخصیتی دارای ضریب هوشی پایین، تفکر راهبردی ضعیف، زبانی الکن از ارتباط با متن جامعه و ذهنی پراکنده و غیرمنسجم است.
۲- ادبیات او یک ادبیات ملی نیست. برخلاف سخنان روحانی و لاریجانی که پر از نشانهها و انگارههای راهبردی است. ادبیات وی در حد یک نماینده مجلس است نه یک گزینه ریاست جمهوری. حتی سطح سیاستورزی مصطفی کواکبیان را قویتر از مسعود پزشکیان میدانم. کواکبیان بعد از سالها کرسی دانشگاه، شرکت در مناظرات و دبیرکلی حزب، خود را به مرکز نزدیک کرد و در مجلس دهم نماینده تهران شد؛ ولی وی با وجود سابقه وزارت در طول پنج دوره نمایندگی هیچگاه به ادبیات و مطالبات مرکز نزدیک نشده است. در این میان ادبیات قومیتی او نیز این فاصله را تشدید میکند.
۳- لایه خاکستری جامعه و طبقه متوسط در پس ۶ سال تورم وحشتناک و تغدیه فکری بوسیله ایران اینترنشنال بویژه پس از شورش ۱۴۰۱ به وضعیت آشتیناپذیر با حاکمیت رسیده است و از هر نوع اشتراک با حاکمیت خودداری میکند. طبقهمتوسط ایران در وضعیت سال ۱۳۹۶ نیست که ادبیات رادیکال حسن روحانی علیه سپاه او را جذب کند. طبقهمتوسط که از ۷ سال تورم سنگین و قضایای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ گذشتهاست؛ بعید است که با پزشکیان همسو شود.
۴- ادبیات پزشکیان تلفیقی از احمد توکلی در ۱۳۷۲ و مصطفی معین در ۱۳۸۴ است. ادبیات دینی آلترناتیو به اتکای نهجالبلاغه بعلاوه روایتی از چپ که مبتنی بر دستورات بانکجهانی برای اقتصاد ایران است. این تلقی شاید در دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ محبوب بود ولی با عبور بخش مهمی از طبقه متوسط از انگاره مذهب، این ادبیات محبوب طبقه متوسط بریده از حاکمیت نیست.
۵- حمایت احزاب اصلاحطلب و خاتمی نیز چیزی به او نخواهد افزود. طبقه متوسط از فضای ۸۸ عبور کرده و ادبیات خاتمی نیز برای این طبقه محبوبیت ندارد. خاتمی در حال حاضر وضعیتی شبیه به علی امینی در دهه ۱۳۵۰ دارد؛ منزوی از هسته قدرت و دارای فاصله از مخالفان حکومت؛ در خط باریک پوزیسیون و اپوزیسیون.
۶- پزشکیان و احزاب اصلاحطلب فاقد وزنه چانهزنی با مرکزیت قدرت هستند. اگر هاشمیرفسنجانی در ۱۳۹۲ و موسوی خوئینیها در ۱۳۷۶ امکان مشاوره و چانهزنی با راس قدرت را داشتند؛ اصلاحطلبان پس از مرگ هاشمی فاقد چنین وزنهای هستند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌پیشبینی انتخابات ۱۴۰۳
📖محبی نوشت: آرای اقایان قالیباف و جلیلی به علت شناخته شدن در فضای انتخابات های گذشته و سابقه نسبی سیاسی و رایی که در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۴۰۰ داشته اند در همین نسبتی که در نظرسنجی ها آمده است فریز شده و امکان رشد کمپینی ندارد. آرای اقای زاکانی و قاضی زاده نیز به علت باورپذیر نبودن خصوصا با سابقه ای که از فیک بودن در ۱۴۰۰ از خود نشان داده اند تا حدود زیادی همین است و رشد نمیکند. رشد آرای اقایان پزشکیان و پورمحمدی قابل پیش بینی نیست و به کمپین بستگی دارد.
دیدارهایی که برخی اطرافیان اقای روحانی با پورمحمدی داشته اند نشان از سرمایه گذاری آنها به نفع پزشکیان از طریق پورمحمدی است تا رشد هم افزا داشته باشند.
از این رو انتخابات فعلا شش نقطه، چهار منطقه (پزشکیان و پورمحمدی، زاکانی و قاضی زاده، جلیلی، قالیباف) و سه قطب (پزشکیان، قالیباف، جلیلی) دارد.
انتخابات ۱۳۹۶ نشان داد با کنار رفتن قالیباف ارای او به اقای رییسی منتقل نمیشود و درباره اقای جلیلی هم چنین است. اگر اقای جلیلی کنار برود بیشتر ارای او به زاکانی یا قاضی زاده منتقل میشود. اما در صورت کنار رفتن اقایان جلیلی زاکانی و قاضی زاده بیشتر آرای آنها به قالیباف منتقل میشود.
با این توضیحات ادامه چهار اتفاق محتمل است:
یک: دوم خردادی دیگر و رای آوری پزشکیان.
این احتمال آنچنان بالا نیست زیرا که سابقه ۲۵ سال گذشته روبروی جامعه است و باورپذیری که نسبت به خاتمی داشت نسبت به پزشکیان وجود ندارد.
دو: هشتاد و چهاری دیگر و رقابت همه کاندیداها با هم که از میان جلیلی قالیباف و پزشکیان دو نفر به دور دوم میروند. در صورتی که جلیلی و پزشکیان به دور دوم بروند پزشکیان پیروز انتخابات خواهد بود زیرا که نقش کاراکتر احمدی نژاد ۸۴ را پزشکیان ایفا میکند نه جلیلی.
در صورتی که قالیباف با جلیلی به دور دوم برود بدنه رای پزشکیان بیشتر به قالیباف رای داده و ارای دیگران بین جلیلی و قالیباف تقسیم میشود و در صورتی که پزشکیان و قالیباف به دور دوم بروند پیشبینی اکنون مشکل است و هرکدام ممکن است رای بیاورند.
سه: نود و دو ای دیگر.
در این صورت پورمحمدی نقش ولایتی و رضایی را ایفا کرده و دیگران هم دیگر را تراشیده و پزشکیان در دور اول رای می آورد.
چهار: انتخابات کاملا دو قطبی شده، پورمحمدی به نفع پزشکیان و سه نفر به نفع جلیلی یا قالیباف کنار بروند که در این صورت اگر مشارکت ۴۰ درصد باشد جلیلی شانس دارد و اگر پنجاه درصد باشد قالیباف و اگر شصت درصد باشد پزشکیان بیشترین شانس را دارند.
در هرچهار حالت فوق قالیباف و جلیلی و سیاست فی ما بین آنهاست که سرنوشت هشت سال بعد را مشخص میکند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh