🖼 #طرح | برای استخر، پایگاه بسیج زده بود!
روایت شنیدنی درباره شهید مصطفی صدرزاده:
🔸در کارهای فرهنگی خیلی سختی تحمل میکرد. مصطفی تا حدود ساعت ۱۲ شب در #مسجد میماند و کار فرهنگی می کرد. در ماه رمضان حاج آقا بطحایی را تا نماز صبح استخر میبرد که پاسخگوی سوالات شرعی مردم باشد.
🔸ورودی و لابی استخر بیشتر به یک مجموعه فرهنگی هنری و نمایشگاهی میخورد تا استخر. یک اتاق همانجا بود که روی آن نوشته بود: «پایگاه بسیج استخر قائم ثبت نام میکند.»
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅
@rahpooyanardestan
┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅
#داستان_نماز
🌼 طناب کشی 🌼
💎 همه از کار جوان تعجب کرده بودند و با نگاه عجیبی به او نگاه می کردند و احیاناً بعضی نیز او را مسخره می کردند.
جوان که قد بلندی هم داشت و آستین لباسش را بالا زده بود؛
💎 طناب بلندی به دست گرفته و آن را از در خانه ای تا #مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) می کشید.
عابران با تعجب به او نگاه می کردند اما جوان، مشغول کار خودش بود.
💎 یکی از رهگذران پرسید: مشغول چه کاری هستی؟
جوان بدون اینکه دست از کار بکشد، گفت: پیرمرد نابینایی که همسایه ماست از من درخواست کرده طنابی را از در خانه اش تا مسجد بکشم تا بتواند با گرفتن طناب به مسجد و #نماز_جماعت برسد.
💎 رهگذر با تعجب پرسید: حالا مگر چه می شد #نماز را در خانه اش می خواند؟
جوان در حالی که طناب را به دست داشت و به جلو حرکت می کرد، گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرموده، این کار را انجام دهد تا از نماز جماعت محروم نباشد.
💎 رهگذر که در حال رفتن بود، آرام با خودش گفت:
پس ما که چشم داریم و سالم هستیم، اگر در نماز جماعت شرکت نکنیم دیگر... .
••┈┈••❥••❥••┈┈••
❀ره پویان ولایت ❀ ••┈┈••❥••❥••┈┈••