♥️ میگفت باید شهدا را به همه نشان دهیم، این وظیفه بر گردن همه ماست...
🥰 تولدت مبارک رفیق...
#واحد_شهدا
#شهید_محمد_مهدوی
#رهپویان_وصال
🆔 @rahpouyan
انجوی نژاد. رهپویان وصال شیراز
🎞 #کلیپ_تصویری ✅ به یاد #شهید_مسعود_رضایی ✍ شهادت؛ به آسمان رفتن نیست! به خود آمدن است ... #همس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ_تصویری
✅ به یاد #شهید_محمد_مهدوی
✍ مقدمه خوبشدن، سپردن دستت به دست خوبان است، و چه خوبی بهتر از #شهید؟!
#همسفران_آسمانی
#به_یاد_رفقامون
#شهدای_رهپویان_وصال
🕰 ۴ روز تا سالگرد عروجشان...
🆔 @rahpouyancom
4_5958517410888682664.mp3
6.59M
🎙 #پادکست
#دعوت_شدگان
🎙 مجموعه پادکست لحظهنگاری شب انفجار
🔻 این قسمت: #شهید_محمد_مهدوی
🆔 @rahpouyancom
انجوی نژاد. رهپویان وصال شیراز
🎙 #پادکست #دعوت_شدگان 🎙 مجموعه پادکست لحظهنگاری شب انفجار 🔻 این قسمت: #شهید_محمد_مهدوی 🆔 @rahpo
۲۳ فروردین ساعت ۲۱:
از خانه آیتالله حقیقت که برمیگردی، پیراهنهایت روی میز و صندلی پخش شده.
_ اینجا زلزله اومده؟
مامان چوبِ لباسی به دست جلو میآید.
_ یکی از دوستات میخواست بره عروسی، اومد یکی از لباساتو برد.
پیراهن سفیدت را که برمیدارد و روی چوب لباسی مرتب میکند میگویی.
_ دیگه اینا به دردم نمیخوره. بدین به هر کی لازم داره.
قبل از اینکه حرفی بزند، مخالفت را در چشمانش میخوانی.
_ چیچی میگی محمد! نمیخوی لباس بپوشی؟
جوابی نمیدهی. چند دقیقه طول میکشد تا از پلهها پایین بروی. با شنیدن اسم امام حسن، سریع کنار مامان مینشینی تا از تعریفش عقب نمانی.
_ خواب دیدم تو یه مجلسی نشستیم. مداح با گریه گفت خدایا اگه میخوی ما رو بسوزونی، سر قبر امام حسن بسوزون تا با خاکش یکی بشیم.
احساس گُر گرفتن میکنی، حس سوختن.
_ محمد از بس امام حسنُ دوست داری از ای خوابا میبینم. ایشاالله ازت قبول شده.
مامان با حرفایش با دلت بازی میکند و خبر ندارد. تو هم توپ را توی زمین خودشان میاندازی.
_ ای خوابو برای بابامه. براش گلگاوزبون که درست میکنی؟
مامان ربطش را به خوابش نمیفهمد و به جایش صدای اعتراض بابا بلند میشود.
_ بچه مگه من چمه که گلگاوزبون بخورم؟
دو روز پیش برایشان گلگاوزبان خریدی و گفتی.
_ یه روز اعصابتون خورد میشه بخورینش.
آن روز هم مامانت ناراحت شده بود اما حالا تعریف بعدیاش، بحث را به خوشی تمام میکند.
_ امروز رفتم مسجد ولیعصر. در مسجدُ گرفتم و گفتم یا امام زمان تو از خدا بخواه حاجت محمدمُ بده.
آنقدر گفته بودی برای برآوردن حاجت ناگفتهات دعا کند که همه جا به فکرت بود. همین حرف، خیالت را تخت میکند که دعای مادرت، روی زمین نمیماند. میخواهی امشب به اندازه تمام شبهایی که وقت نداشتی، یک دل سیر نگاهشان کنی. طبق عادت، دستت را میان موهای مشکی پدرت میچرخانی.
_ بابا بیو حنا بذاریم سرمون.
_ نه محمد نذاریا! موهات مشکیه، زشت میشی.
اما تو مصمم هستی برای خضاب کردن.
_ من فردا شب میذارم اگه بد شدم، شما نذارین...
#دعوت_شدگان #شهید_محمد_مهدوی
🆔 @rahpouyancom