💢 برف بر همه یکسان میبارد!
🔘 نگاهی به کتاب سه نفر در برف نوشته اریش کستنر
✍ #فرزانه_صنیعی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: ۲ دقیقه | معادل زمان لازم برای مطالعه یک متن خوب درباره یک طنزپرداز خوب.
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
🌐 آدرس: https://b2n.ir/829247
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 ما همه رومینا هستیم
🔘 گزارش
✍ #فرزانه_صنیعی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 70 ثانیه | معادل زمان لازم برای مطالعه کل مطالب روانشناسی پسافرویدی!
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
آدرس: https://b2n.ir/348562
سلام. امروز به میان چند تن از فعالان حقوق زن رفتیم تا نظر آنها را راجع به قتل رومینا اشرفی جویا شویم. با ما همراه باشید.
+ سلام! به نظر شما چرا اینقدر قتل رومینا در بین فعالان حقوق زن صدا کرد اما مواردی مثل قتل میترا استاد با سکوت این فعالان روبرو شد؟
– به دلیل تفاوت ماهیتی این دو قتل. در قتل میترا، ما با یک دعوای زناشویی روبرو بودیم و در مکاتب روانشناسی پسافرویدی ثابت شده است که زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند. در واقع با توجه به تئوری های نوین جامعه شناختی و جرم شناختی، دو روز دیگر آن ها باهم آشتی می کنند و ما این وسط بَده می شویم.
+ ممنون از نظرات عالمانه و کارشناسی شما.
به سراغ عزیز دیگری می رویم. سلام، شما خودتان تا به حال شاهد چنین فجایعی بوده اید؟
– بعله، نمونه اش خواهر خود من!
+ واقعا؟ چطور؟
– خواهر خود من، یک همکلاسی دارد که دختر همسایه شان تعریف می کرده که دخترخاله اش گفته دوستش قبلا دختری را می شناخته که همسایه بالاییشان، خواهرشوهرش قربانی همین غیرت بیجا شده است.
+ واقعا غم انگیز است… اما برویم سراغ فعال بعدی، راجع به کمپین «من هم رومینا هستم» توضیح میدهید؟
– سلام. من اعتقاد دارم همه ما از مردان به نوعی خشونت دیدهایم.
+ حتی خود شما؟
– شدیدا!
+ تعریف می کنید؟
– پدر من با زور و اصرار می خواست من با پسربرادرش ازدواج کنم.
+ که حتما آدم به درد بخوری هم نبود؟
– اتفاقا دکتر بود و خیلی وضعش توپ بود.
+ حتما شما قصد ازدواج نداشتید؟
– چرا، داشتم.
+ از ایشان خوشتان نمیآمد؟
– اتفاقا برعکس!
+ ببخشید من گیج شدم، پس چرا از پدرتان شاکی هستید؟
– پدرم که گناهی نداشت بنده خدا! من از دست پسرعمویم شاکی هستم. مرا نگرفت رفت با یک دختره ایکبیری ازدواج کرد!
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 غلط زیادی
✍ #فرزانه_صنیعی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 80 ثانیه | معادل زمان لازم برای پذیرش اشتباه سهوی آمریکا!
متن کامل را از اینجا بخوانید👇
🌐 آدرس: https://b2n.ir/180535
تاریخ آمریکا پر است از اشتباهات کوچکی که برای هرکسی ممکن است پیش بیاید. شلیک موشک به هواپیمای مسافربری ایران در ۱۲ تیرماه ۶۷ یکی از این اشتباهات بود. هرچند کشورهای جهان معمولا گذشت و انصاف ندارند و آمریکا را به خاطر اینکه دستش خورده و یکجایی را اشتباهی منفجر کرده قضاوت نادرست میکنند، اما آمریکا به همه ثابت کرده که باید از اشتباهات سرخورده نشد و به عامل آن مدال افتخار داد. ذیلاً به چندتا از این غلطها زیادی – ببخشید، اشتباهات لپی- اشاره میکنیم.
بمباران اتمی ژاپن: زمانی که دانشمندان متعهد آمریکایی برای خدمت به بشریت در حال اختراع دستگاه هسته گیر آلبالو و گیلاس بودند، یک اشتباه محاسباتی موجب شد محصول نهایی بمب هسته ای از آب در بیاید و چاره ای نبود جز آنکه آن را دور بیندازند. لذا آن را در دورترین جایی که بلد بودند- یعنی ژاپن- انداختند. هرچند بعداً با خرید یک دستگاه تلفن پاناسونیک برای کاخ سفید قضیه را از دل ژاپنی ها درآوردند، اما ظاهرا تلفن هم خوب کار نمی کرد چون نیروهای نظامیشان را هرگز از ژاپن خارج نکردند.
جنگ ویتنام: در دهههای شصت و هفتاد میلادی، هواپیماهای آمریکایی برای کمک به حفظ محیط زیست ویتنام، اقدام به سمپاشی جنگل های آن کشور با «عامل نارنجی» کردند. هرچند اشتباهاً نیم میلیون نفر قاطی علفها کشته شدند و همین تعداد هم بعدها با نقایص مادرزادی به دنیا آمدند اما عوضش جنگلهای ویتنام در برابر هرجور آفتی ایمن شد. البته اینکه خود درختها هم از بین رفت بی تاثیر نبود.
ورود غیرمجاز به آبهای سرزمینی ایران: دی ماه سال ۱۳۹۴ تفنگداران آمریکایی حین گشت زنی در آبهای خلیج فارس، به دلایلی که بیادبی می شود بگوییم، ناچار شدند فوراً کج کنند به طرف نزدیکترین خشکی، و اینگونه شد که وارد حریم دریایی ایران شدند. هرچند آن بیچارهها تقصیری نداشتند و فقط میخواستند… حالا بگذریم، ولی ایرانی ها که معلوم بود هیچوقت وسط دریا دستشوییشان نگرفته انقدر آنها را معطل کردند و مته به خشخاش گذاشتند که زبانبستهها عاقبت شلوارشان را خیس کردند.
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 دوازده صندلی (بخش اول)
🔘 کلید آپارتمانی که پول تویش است!
✍️ #فرزانه_صنیعی
⏰ مدت زمان لازم برای مطالعه: 120 ثانیه
!متن کامل را از اینجا بخوانید👇
🌐 آدرس: https://b2n.ir/056119
یکی بود، یکی نبود. دو رفیق بودند به نام ایلیا ایلف و یوگنیپتروف. پتروف پنج سال دیرتر از ایلف به دنیا آمده بود و دقیقا پنج سال پس از او هم از دنیا رفت. در اودسا متولد شدند و در تحریریه نشریه “گودُک” در مسکو یکدیگر را ملاقات کردند، و با اینکه نه همسن بودند، نه قوم و خویش و نه حتی هم مذهب، اما رفاقتشان جوری بود که کمتر کسی آنها را جدا از هم به یاد می آورد. پس از مرگ ایلف در چهل سالگی بر اثر سل، پتروف نیز زندگی خود را پایان یافته تلقی می کرد. به قول خودشان، ناچار شده بود در مراسم خاکسپاری”خودش” شرکت کند. تا پنج سال بعد که خودش در حادثه سقوط هواپیما درگذشت، دیگر اثر قابل توجهی پدید نیاورد.
آنچه خواندید خلاصه یک داستان نبود، بلکه زندگی واقعی دوتا از معروفترین نویسندگان شوروی در دهه بیست و سی میلادی بود. “ایلیا آرنولدویچفایزلبرگ” “یوگنیپتروویچکاتایف” یا همان ایلف و پتروف، دو جوان شهرستانی بودند که کارشان را با طنز مطبوعاتی شروع کردند، در مطبوعات همدیگر را شناختند و در تاریخ ادبیات روسیه تبدیل به یک نفر شدند. همان قدر که می شود راجع به کتابهایشان حرف زد، می شود از سبک عجیب و غریب نوشتنشان هم گفت. کتابشان را که می خوانید اثری از دوگانگی سبک و گسیختگی لحن نمی بینید، چون جمله به جمله رمان را دونفری می اندیشیدند و می نوشتند. شاید دو نفری نوشتن یک رمان به نظر خیلی ها غیر ممکن بیاید، اما در مورد ایلف و پتروف قضیه برعکس بود: نوشته های تکی شان هیچ وقت شهرت آثاری را که دوتایی با هم نوشتند پیدا نکرد. چندین مقاله فکاهی در روزنامه های معتبر روسیه، دو فیلمنامه، سفرنامه “آمریکای یک طبقه” و دو رمان، ثمره این رفاقت و همقلمی افسانه ای است. اما مشهور ترین اثرشان، رمانی است به نام “دوازده صندلی”.
“دوازده صندلی” داستان پرماجرای “ایپولیتماتویِویچ” است که در روسیه تزاری نماینده اشراف بوده و برو بیایی داشته، اما پس از انقلاب کمونیستی اموالش مصادره شده و حالا کارمندی ساده در اداره ثبت است و با مادرزنش که هیچکدام دل خوشی از یکدیگر ندارند زندگی ملال آوری را می گذراند. اما مادرزن ایپولیتماتویویچ در حال احتضار پرده از راز بزرگی بر می دارد و زندگی یکنواخت دامادش را زیر و رو می کند: در بحبوحه انقلاب که اموال آنها به عنوان اشراف رژیم گذشته مصادره شده بود، برلیان هایش را که ارزش چندصدهزارروبلی داشته اند در یکی از صندلی های سرویس ناهارخوری دوازده نفره شان پنهان کرده است. بدشانسی این است که همان سرویس میز و صندلی هم مصادره شده، ولی همه اموال مصادره شده توسط دولت ثبت شده اند و شاید بتوان ردی از آنها به دست آورد. یک مشکل دیگر هم هست: کشیش اعتراف شنوی پیرزن هم، که در آخرین لحظات بر بالین او حاضر بوده، از ماجرای برلیان ها با خبر شده و او هم به دنبال یافتن و تصاحب آنهاست.
هر کدام از صندلی ها سر از شهری در آورده اند و سرنوشتی پیدا کرده اند، پس از این لحظه سفر پرماجرایایپولیتماتویویچ برای یافتن صندلی ها و برلیان ها شروع می شود. سفری که نقش اول آن به زودی قرار است کس دیگری باشد: در همان ابتدای سفر، آستاپ بندر سر راه ایپولیت قرار میگیرد. جوانی بی چیز، جاه طلب و تا دلتان بخواهد رند، که با ایپولیتماتویویچ قرار شراکت می گذارد و در عوض به او در یافتن برلیانها کمک می کند. آستاپ بندر مدیریت این پروژه را در دست می گیرد، ایپولیتماتویویچکندذهن را وادار به پیروی از نقشه های خودش می کند و خودش هم در موقعیت های مختلف نقشش را عالی بازی می کند. چندین بار برای تامین منابع مالی پروژه، به هنرمندانه ترین شکل افراد مختلفی را تیغ می زند، و همان اوایل ماجرا، رقیب اصلیشان پدر فیودور را جوری سر کار می گذارد که کشیش طمعکار مجبور می شود تا انتهای کتاب، چهار گوشه سرزمین پهناور شوروی را درنوردد، بی آن که بداند دنبال نخودسیاه رفته است!
بندر کاری می کند که هر جا صحبت از کتاب دوازده صندلی شد، اول یاد او بیفتید. جوانی بی خانمان و مصداق “درویش هر کجا که شب آید سرای اوست” که به دنبال ماجرا می گردد و هرچند چشم طمع به لااقل نیمی از برلیان ها دارد، اما انگار اصل مساله، فارغ از نتیجه آن، برای او تفریح لذت بخشی است. از نقشه کشیدن برای مواجهه با صاحبان هریک از صندلی ها، برای هر یک داستانی ساختن و نقش تازه ای بازی کردن لذت می برد و غالبا موفق می شود کاری کند که داستانش را باور کنند، و هر گاه در آستانه لو رفتن قرار می گیرد با نقشه جدیدی از مهلکه می جهد.
🔴 ادامه متن در پست بعدی👇🏻
📍 راه راه| @rahrahtanz_ir
💢 دوازده صندلی (بخش دوم / ادامه از پست قبل👆)
🔘 کلید آپارتمانی که پول تویش است!
✍️ #فرزانه_صنیعی
.... آستاپ بندر- شخصیتی که به قول نویسندگان کتاب، اول قرار بود فقط شخصیتی فرعی باشد و کم کم با پررویی خاص خودش تبدیل به نقش اول داستان شد- ابزار نویسندگان برای انتقادهای اجتماعی است. ایلف و پتروف هم حکومت شعارزده و بوروکراسی استالینی را نقد می کنند و هم اشرافی که دل در گرو حکومت گذشته دارند. آستاپ یک بار برای کش رفتن یکی از صندلی ها وارد یک خانه سالمندان می شود و خودش را بازرس دولتی جا می زند، و متوجه دزدی های مسئولین از بودجه مخصوص نگهداری سالمندان می شود. یک بار هم برای تامین مخارج سفر، عده ای ساده لوح را گیر می آورد و ایپولیتماتویویچ را به عنوان رهبر یک گروه سلطنت طلب زیرزمینی معرفی می کند و موفق می شود برای مبارزه در راه آزادی ( یا همان رژیم چنج خودمان!) مبلغ کلانی از آنها بگیرد، و در حالی که پس از چند روز گرسنگی با آن پول جشنی برای خودش ترتیب داده است آن عده بر سر پست هایی که پس از تغییر حکومت قرار است تصاحب کنند با هم چانه می زنند. در این کتاب، ادارات (و به تبع آن، مسیر اداری) جوری پیچ در پیچ و تو در تو هستند که جان می دهند برای فرار از دست طلبکار و قال گذاشتن او، و پروژه های عمران شهری آن قدر درگیر کاغذ بازی و شعارزدگیمیشوند که هرگز به بهره برداری نمی رسند.
بندر تکیه کلامی دارد که هنگام زیاده خواهی طرف مقابلش به کار می برد:” نکند کلید آپارتمانی که پول تویش است هم می خواهی؟” برای کسانی که می خواهند طنز نویسی را تمرین کنند، “دوازده صندلی” به منزله کلید آپارتمانی است که پول تویش است: هم شخصیت پردازی قوی می آموزید، هم انتقاد اجتماعی، هم ترکیب طنز موقعیت و طنز کلامی، و هم صحنه های کمیک که هدفشان فقط خنداندن مخاطب است. ایلف و پتروفحواسشان بوده که مخاطب رمان بعد از چندین صفحه طنز هدف دار خواندن، نیاز دارد کمی تفریح کند، مثلا با قضیه مرد بدشانسی که وسط دوش گرفتنش آب قطع شده و عریان و کف آلود از اپارتمانش خارج می شود تا شاید در خانه سرایدار قدری آب پیدا کند، اما سرایدار خانه نیست و درب آپارتمان هم پشت سرش بسته می شود!
قطعا اگر روس زبان باشید، به تاریخ اتحاد شوروی تسلط داشته باشید، با کلمات قصار مارکس و لنین آشنا باشید، با خواندن این رمان خیلی بیشتر می خندید. خیلی از شوخی هایی که نویسندگان با جملات مشهور بزرگان کمونیست کرده اند یا کنایه هایی که به شخصیتهای سیاسی زده اند جز با توضیح مترجم در پانویس قابل انتقال نیست، تاریخ مصرف بعضی از آنها هم گذشته، چون متعلق به همان شرایط سیاسی- اجتماعی دهه بیست میلادی است. اما این به آن معنی نیست که پس از حدود نود سال از نگارش کتاب، از خواندن آن لذت نخواهید برد. اولا کتاب به لطف حکومت شوروی آن قدر سانسور شده که بسیاری از عناصری که آن را مختص زمان خودش می کرد از دست داده است. گفته میشود کتاب در آن زمان آن قدر سانسور شد که به یک سوم حجم اولیه خودش رسید! ثانیا تاریخ شوروی به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهانی قرن گذشته برای هیچ کس ناآشنا نیست، و ثالثا طنز عمیق و سیر پرماجرای کتاب، فراتر از دغدغه سیاسی آن هر مخاطبی را جذب می کند ، شاهد آن هم اقتباسهای سینمایی کارگردانانی از ملیتهای مختلف است. تا به حال فیلمهایی به زبانهای اسپانیایی، انگلیسی، روسی، آلمانی، ایتالیایی و حتی فارسی (!) بر اساس این کتاب ساخته شده است که مدل انگلیسی آن، ساخته مل بروکس و محصول سال ۱۹۷۰، از همه مشهورتر است.
“دوازده صندلی” را نشر ماهی به قیمت ۶۷۰۰۰ تومان و با ترجمه آبتینگلکار منتشر کرده است. شاید قیمت کتاب به نظر زیاد بیاید، اما باید بدانید گلکار- که برای کتابخوان های علاقمند به ادبیات روسی نیاز به معرفی ندارد- فقط به ترجمه اکتفا نکرده: همه اشارات و ارجاعاتی که ممکن است برای خواننده فارسی زبان ناآشنا باشند در پانویس شرح داده است، به علاوه ی مقدمه ای در شرح حال ایلف و پتروف که حتی در اینترنت هم چنین شرح حال کاملی به فارسی پیدا نمی کنید مگر اینکه از همین کتاب استفاده کرده باشند! در انتهای کتاب هم ترجمه یکی از یادداشتهای پتروف را می خوانید که پس از مرگ ایلف نوشته و درباره چندسال چالشهای مشترک نویسی و چندین سال کار رفیقانه شان سخن گفته است. بازهم به قیمت کتاب معترضید؟ نکند کلید آپارتمانی که پول تویش است هم می خواهید؟!
این هم بخشی از متن کتاب، که شما را با شگردهای آستاپ بندر برای تامین خرج سفرشان آشنا میکند:
ادامه متن در پست بعدی👇
📍سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
💢 دوازده صندلی (بخش سوم / ادامه از پست قبل👆)
🔘 کلید آپارتمانی که پول تویش است!
✍️ #فرزانه_صنیعی
“آستاپ به دکه خرازی شتافت و با آخرین ده کوچک باقی مانده یک دسته قبض خرید. نزدیک یک ساعت روی ستونچه سنگی کنار خیابان نشسته بود، قبضها را شماره میزد، روی آنها چیزی می نوشت و زیر لب با خود میگفت: “نظم و ترتیب بر هر چیزی مقدم است… هر یک کوپک پول مردم باید حساب و کتاب داشته باشد…”
کارش که تمام شد با گام های سریع از کنار استراحتگاهها به راهی کوهستانی قدم گذاشت که به محل دوئل لرمانتوف و مارتینوف می رسید. در حالی که اتومبیلها و کالسکههای دواسبه نیز به دنبالش روان بودند پا به دره گذاشت… دره جزء مکانهای دیدنی پیتیگورسک به شمار میرفت و هر روز تعداد زیادی توریست و تورهای سیاحتی برای تماشا به آنجا میآمدند. آستاپ بلافاصله دریافته بود که دره برای یک آدم فارغ از تعصب و پیشداوریمیتواند منبع درآمد خوبی باشد. با خود میگفت: “چطور اهالی شهر تا حالا به این فکر نیفتاده اند که برای ورود به دره از هر نفر ده کوپکی بگیرند؟ ظاهرا این تنها جایی است که اهالی پیتیگورسک توریستها را مجانی به آن راه میدهند. من این لکهی ننگ را از دامن شهر پاک میکنم. من این سهل انگاری تاسفانگیز را اصلاح میکنم.” و همان کاری را کرد که عقل، غریزه سلیم و شرایط به او دیکته میکرد.
آستاپ کنار دهلیز ورودی دره ایستاد، دسته قبضها را به دست گرفت و شروع کرد به فریاد کشیدن: “بلیت بخرید، همشهریان! ده کوپک! بچهها و سربازان ارتش سرخ مجانی! دانشجویان پنج کوپک! بیکاران سی کوپک!”
آستاپ توی خال زده بود. خود اهالی پیتیگورسک به دره نمیآمدند و ده کوپک تیغ زدن از توریست های شوروی برای رفتن به “یک جایی” کار مشکلی نبود. تا حوالی ساعت پنج، آستاپ شش روبلی جمع کرده بود. بیکاران که عدهشان در پیتیگورسک بسیار زیاد بود، بیشترین کمک را کردند. همگی با روی خوش اسکناسهایشان را تقدیم میکردند. یک توریست سرخچهره هم، به محض دیدن آستاپ، با خوشحالی به همسرش گفت: “دیدی، تانیوشا؟ دیروز به تو چه میگفتم؟ و تو اصرار داشتی که برای ورود به دره لازم نیست پول بدهیم. چنین چیزی امکان ندارد. مگر نه، رفیق؟”
آستاپ تصدیق کرد: “کاملا درست است. محال است بشود بدون پول وارد جایی شد. شاغلان ده کوپک و بیکاران سی کوپک!”
حوالی شب، دو صف از ماموران پلیس که از خارکف برای گردش آمده بودند، به دره نزدیک شدند. آستاپترسید و خواست وانمود کند توریستی بیگناه است، اما ماموران پلیس با چنان حجب و حیایی دور نقشهکش کبیر حلقه زدند که راهی برای عقب نشینی باقی نماند. به همین علت، آستاپ با لحنی کاملا مصمم فریاد زد: “شاغلان ده کوپک، اما چون ماموران پلیس را می توان همسطح دانشجویان و بچهها دانست، نفری پنج کوپک.”
ماموران پول را پرداختند و مودبانه پرسیدند این ورودیه به چه منظور گرفته میشود. آستاپ با پررویی جواب داد: “برای تعمیر اساسی دره. نباید بگذاریم زیادی عمیق شود.”
پایان
📍سایت و مجله راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 #طنز | زخم های زندگی مکرون
✍️ #فرزانه_صنیعی
در سایت راه راه: b2n.ir/312482
امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه دو روز پس از انفجار بیروت به لبنان رفت و نصیحتشان کرد که ساختار سیاسیشان را اصلاح کنند تا دیگر نیترات آمونیوم هایشان منفجر نشود. برای این کار هم تا اول سپتامبر بهشان وقت داد. اما خواسته او تا چه حد منطقی است؟
مکرون از بچگی عاشق اصلاح ساختارها بود. ۱۶ ساله بود که تشخیص داد ساختار خانوادگی معلم ۴۰ ساله اش ایراد دارد. مسئولیت انجام اصلاحات را هم خودش به عهده گرفت، یعنی آن قدر کرم ریخت که معلمش با سه بچه از شوهرش جدا شد. بعد هم با هم ازدواج کردند. اما حدس می زنید چه قدر طول کشید تا اصلاحات مدنظر آقای مکرون روی ساختار آن خانواده اعمال شود؟ ۱۴ سال! تازه پنج نفر هم بیشتر نبودند!
خلاصه مکرون برای اخذ مسئولیت یک خانواده زپرتی چهارده سال آزگار معطل شد، و حالا می خواهد ظرف سه هفته مسئولیت اصلاحات در یک کشور را به عهده بگیرد! بنابراین ایشان یا اصلا نمیداند اصلاح ساختار سیاسی چیست، یا نمیداند تا اول سپتامبر چقدر مانده. البته گزینه اول محتملتر است، چون ایشان اگر با مفهوم “اصلاح” آشنا بود جلیقه زردهای بیچاره این همه وقت علاف نمیشدند.
اما از طرفی باید به ایشان حق داد. همه ما پدری داریم که لااقل یک بار وسط فیلم یا فوتبال دیدنمان زده شبکه خبر و ما نتوانسته ایم جیک بزنیم. حال پدری را تصور کنید که می خواهد اخبار ببیند ولی فرزندش با پس گردنی کنترل تلویزیون را از او می گیرد و میگوید: “چه غلطها!” و می زند همان کانالی که خودش خواست.
الان می گویید چنین پدر و فرزندی اصلا وجود ندارد اما اشتباه می کنید. وقتی مکرون زن گرفت، خداوند به او فرزندی عنایت کرد که دو سال از خودش بزرگتر بود!فلذا می توان حدس زد که ایشان چنین صحنه دردناکی را چندبار در زندگی تجربه کرده است. طبیعی است هر کس جای او بود عقده ای می شد و منتظر می ماند یک جای دنیا منفجر بشود و مردمش به خاک سیاه بنشینند تا فوری برود نصیحتشان کند و برایشان خط و نشان بکشد.
چنان که دیدیم در زندگی آقای مکرون زخم هایی هست که مثل خوره و در انزوا روحشان را مورد عنایت قرار داده. از ایشان چندان انتظاری نمیشود داشت. به امید روزی که دیگر در فرانسه هیچ ناپدری جوانی از فرزندان زنش کتک نخورد!
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔴 پربازدیدهای سایت راه راه در هفته گذشته:
🏅صدای چی بودی تو؟
✍️ #رضا_عیوضی
از اینجا ببینید: b2n.ir/268693
🏅 اصلاح سعدی
✍️ #امین_شفیعی
🌐 در اینجا بخوانید: b2n.ir/064688
🏅 عقلانیت دماغی
✍️ #فرزانه_صنیعی
🌐 در اینجا بخوانید: b2n.ir/115435
📍 سایت راه راه | @rahrahtanz_ir
🔴 #طنز | اندر فضایل میز
✍️ #فرزانه_صنیعی
میز موجود پابرجایی است. انسان باید در زندگی از میز بیاموزد و در رسیدن به اهداف خود پابرجا باشد. میز رئیس جمهور آمریکا که گزینههایش را روی آن میگذاشت میز بسیار خوبی است چون هنوز پابرجاست و رییسجمهورهای بعدی از آن استفاده میکنند و راضی هستند. رویش میشود هزارتا گزینه گذاشت به طوری که میز آخ نگوید. میز مذاکرات هم میز خوب و پابرجایی است چون رویش میشود ده بار خودکار پرت کرد بدون اینکه به میز آسیبی برسد. دولت روحانی هم خیلی خوب و پابرجاست چون رویش میشود دوباره حرف از مذاکره بزند. ما از میز مذاکرات و دولت میآموزیم که در نرسیدن به اهداف خود پابرجا باشیم .
✅ در این شماره از طنز راه راه، به موشکافی صحبت های سخنگوی وزارت خارجه پرداخته شد. سعید خطیب زاده گفته بود: میز مذاکرات برجام پابرجا است و برای همه، جا هست اگرچه مسیر سخت است.
ادامه تیترها را از اینجا بخوانید:
http://b2n.ir/rahrah138
📍 سایت راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 #طنز| امینی شرمنده ایم
🔘 آنچه درباره نیات خیر سلبریتی ها نمی دانستید
📝 #فرزانه_صنیعی
«... مدتها فکر میکردیم سلبریتیها کارشان این است که نان صدا و سیما را بخورند و بعد بنشینند حرف مفت بزنند. اما حالا فهمیدیم که در مورد این قشر اشتباه میکردیم و سلبریتیها بدون این که نان جای خاصی را بخورند هم حرف مفتشان را میزنند....»
✅ متن را در سایت بخوانید:
b2n.ir/870894
📍 سایت راه راه | @rahrahtanz_ir
💢 #طنز | سندروم عین الاسد
🔘 در باب یک بیماری صعب العلاج
✍️ #فرزانه_صنیعی
🌐 سایت راه راه: b2n.ir/180727
این بیماری نخستین بار در سربازان آمریکایی شاغل در پایگاههای نظامی این کشور در عراق دیده شد. دوره کمون (نهفتگی) آن بسیار کوتاه است و علائم به صورت حملات ناگهانی بروز میکند.
علائم
مهمترین علامت این بیماری ضربه ملایم مغزی است که معمولا همراه با اضطراب، تعریق شبانه، حساسیت به نور و بی اختیاری ادرار رخ میدهد. (مورد اخیر در بیماریهایی چون سندرم جزیره فارسی نیز دیده میشود) درصد بالایی از بیماران که دچار حمله میشوند از علائمی چون درد موضعی، خونریزی و مرگ شکایت دارند. در مراحل ثانویه اختلال در حافظه کوتاه مدت، اختلال در شمارش و اختلال در تکلم (صرفا در مورد ماجرای عینالاسد!) بروز میکند. علایمی چون کابوس شبانه و شب ادراری معمولا به طور مزمن باقی میمانند.
درمان
هنوز درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد اما به کمک برخی راهکارها میتوان از شدت علائم کاست. طبق تحقیقات، بیمارانی که طی بیست و چهار ساعت قبل از بروز حمله مایعات کمتری مصرف کرده بودند تا ۱۵ درصد کمتر دچار عوارض ناشی از بیاختیاری شدند. پزشکان معمولا به بیماران توصیه میکنند برای به حداقل رساندن عوارض حمله، زیادی نخورند. ضدعفونی کردن دستها با محلول الکل و نوشیدن بقیه محلول نیز فشار عصبی ناشی از حمله را کاهش میدهد.
📍 سایت طنز راه راه| @rahrahtanz_ir
💢 #طنز | عنابستانی که بود و چه کرد؟
🔘 پیرامون یک چک تاریخی
✍️ #فرزانه_صنیعی
زمان لازم برای مطالعه: 1 دقیقه
راه راه: «...در پی این اقدام عنابستانی طرح تبدیل "خط ویژه" به " خط ویژهی خدمت" را در دستور کار خود قرار داد. این طرح باعث میشد خودروهای ناوگان حمل و نقل عمومی در خط ویژه ترافیک ایجاد نکنند و مانع خدمترسانی نمایندگان مجلس نشوند...»
🌐در سایت راه راه بخوانید:
b2n.ir/699803
🔘 شفافیت آرا، آری یا نه؟!
✍️ #فرزانه_صنیعی
زمان لازم برای مطالعه: 1 دقیقه
راه راه: «...- شما از علنی شدن رایتون نمیترسید؟
+ چرا بترسم؟ من همیشه با شجاعت و قاطعیت رای ممتنع میدم. از شفافیت آرا هم نمیترسم....»
🌐در سایت راه راه بخوانید:
b2n.ir/j51046
💢 رمز گشایی صحبت های جهانگیری
🔘 دولت های گذشته که بودند و چه کردند؟
✍️ #فرزانه_صنیعی
بعضی فکر میکنند دولتهای گذشته یعنی همین یکی دو تا دولت قبلی. در حالی که برای درک این جمله باید دولتهای گذشتهتری را بررسی کرد. هرچه گذشتهتر بهتر. مثلا ناصرالدینشاه قاجار وقتی به خارج میرفت از بس ندید بدید بود از دیدن همهچیز تعجب میکرد و حتی بلد نبود از توالت فرنگی استفاده کند. اما در این دولت مسؤولانی داریم که نه تنها در استفاده از وسیله فوقالذکر صاحب سبکاند بلکه صاف از آن ور آب آمدهاند اینجا پشت میزشان نشستهاند. برویم عقبتر، مسعود غزنوی وقتی بر تخت نشست، داد برادرش را زندانی کنند و بعد هم بکشند. حال آنکه در این دولت لااقل دو مسؤول را سراغ داریم که وقتی به قدرت رسیدند کلی خوش به حال برادرانشان شد. اصلا بروید بخوانید حسنک وزیر با آن همه کفایت چه بر سرش آمد؟ اما در این دولت وزیر داشتیم که هر بار گند زده با اقتدار بیشتری سر کارش برگشته. اینها اگر پیشرفت نیست پس چیست؟
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔸 قوشُمار سلطنتی
🔹 مروری بر فرصتهای شغلی موجود در بریتانیای کبیر
✍️ #فرزانه_صنیعی
«..کار ایشان شمردن سالیانه قوهای رودخانه تیمز است. ممکن است بپرسید این کار چه فایدهای دارد؟ پاسخ این است که قوها اموال ملکهاند و آدم عاقل باید حساب اموالش را داشته باشد. باز ممکن است بپرسید پس دلفینها چی؟ پاسخ این است که ملکه از این گداگشنهها نیست که هی دنبال حساب کتاب اموالش باشد..»
🌐 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://b2n.ir/w93135
💢 کلید اسرار
🔘 یک صحنه از فیلم دستاوردهای دولت
✍️ #فرزانه_صنیعی
🌐 در سایت راه راه: https://b2n.ir/w76415
(ظریف، صالحی و عراقچی روی صندلی نشسته اند و بایدن گریان جلوی آنها زانو زده است)
روحانی (به بایدن): ای بی صفت! این بود قرارمون؟ تا به قدرت رسیدی همهچی یادت رفت؟
بایدن: منو بکشید قربان! (بهتر است برای نقش بایدن از بازیگر کرهای استفاده شود)
عراقچی (به روحانی): قربان معلوم میشه به طرز فاحشی پشیمونه. کاش ببخشیدش.
روحانی(با اخم) : هرگز.
صالحی: از منظر اخلاق سیاسی شرمنده هم هست.
روحانی: فایده نداره.
ظریف: شما که ضعیفکش نبودین، پس اخلاق و مردونگی چی میشه؟
روحانی: احترامت واجبه آقای ظریف اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمیآد … کی واسه من قد یه نخود مردونگی رو کرد تا من واسش یه خروار رو کنم؟ … این دنیا همیشه واسه من کلک بوده و نامردی. به هر کی گفتم نوکرتم خنجر کوبید تو این جیگرم…
عراقچی: حالا خودتونو ناراحت نکنین. به طور فاحش که نکوبیده.
بایدن (با بغض): من بد کردم… چوبشم خوردم. آهتون منو گرفته. تو سخنرانیام هی گاف میدم و سوژه میشم. رو پلههای هواپیما خوردم زمین (گریهاش میگیرد) زن و دخترمو تو یه روز از دست دادم…
ظریف: (متاثر میشود) ای وای زنت مرد؟ کی؟ مرد حسابی ما با هم همکار بودیم، میگفتی بیام مراسمش اقلا!
بایدن: (اشکش را پاک میکند) این زنمو نمیگم که. زن قبلیم. پنجاه سال پیش ماشین زد بهش.
روحانی: داداش میدونم خیلی در برابرتون قدرتمند عمل کردیم ولی خداییش راضی نبودیم زنت از دست بره!
عراقچی: ببینید قربان اینو خدا زده، ما دیگه نزنیمش.
صالحی: خدا هیچ مردی رو از منظر اخلاق سیاسی شرمنده کشورهای دیگه نکنه!
روحانی: حیف که میخوایم فیلم دستاوردهای دولت از نظر اخلاقی هم برای مردم آموزنده باشه، وگرنه منو که میشناسید به این راحتیا وابده نیستم. (به بایدن) قول بده توبه کنی!
بایدن: چشم، خدا خیرتون بده که منو بخشیدین، سر نمازام دعاتون میکنم… (دوباره به گریه میافتد)
روحانی: حالا پاشو برو صحنه رو خلوت کن، بعد پیام بازرگانی میخوایم دستاوردهای اقتصادی گستردهمون رو نمایش بدیم فضا لازم داریم.
(بایدن برمیخیزد و در حالی که تا کمر خم شده است عقب عقب خارج میشود)
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
💠 بهترین دفاع
🔹 رمزگشایی راه راه ۱۶۰
✍️ #فرزانه_صنیعی
🌐 در سایت راه راه: https://b2n.ir/b81806
قاضی: دادگاه رسمیه. متهم خودش رو معرفی کنه.
متهم: اسرائیل هستم!
قاضی: شما محکوم به کشتار تعداد زیادی غیرنظامی، خصوصا زنان و کودکان هستید.
متهم: آقای قاضی! الکی خودتو خسته نکن. من بدون حضور وکیلم صحبت نمیکنم.
قاضی: وکیلتون کیه؟
متهم: آقای زیباکلام!
قاضی: ایشون که اصلا وکیل نیستن!
متهم: اولا که ایشون تو همهچی تخصص دارن. ثانیا کدوم آدم عاقلی میاد از من دفاع کنه آخه… البته به جز ایشون؟ من از وقتی توئیتاشون رو خوندم فهمیدم چه موجود بیآزاری بودم این همه وقت.
قاضی: خب حالا که ایشون نیستن. خودت دفاعی داری بگو.
متهم: نمیتونم.
قاضی: چرا؟
متهم: ابزارشو ندارم. اسلحهمو جلو در ازم گرفتن.
قاضی: با اسلحه دفاع میکنی؟
متهم: همیشه که نه، بیشتر وقتا با بمب و موشک و اینا.
قاضی: این دیگه چه جورشه؟
متهم: حق دفاع دارم دیگه. از قدیم هم گفتن بهترین دفاع حمله است.
قاضی: حالا الان نمیشه یه جور دیگه دفاع کنی؟
متهم: یعنی یه جور دیگه حمله کنم؟
قاضی: همون که تو میگی.
متهم: میشه بیام اونجا چک و لگدیتون کنم؟
قاضی: نه، فقط تو جایگاه خودت.
متهم: پس ناچارم لفظی باهاتون درگیر بشم دیگه… آقا به قول دکتر زیباکلام من دوهزارکیلومتر اونورتر داشتم ماستمو میخوردم، کاری به کسی نداشتم بعد آوردین محاکمهام میکنین؟ جواب نسلهای آینده رو چی میخواین بدین
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹طنز روز | چه کسانی را میشود قضاوت کرد؟
🔸راهنمای جامع قضاوت
✍️#فرزانه_صنیعی
🌐 در سایت: https://b2n.ir/a82628
بعد از شکست کیمیا علیزاده فضای مجازی پر شد از نصایح خیرخواهانی که میگفتند چقدر قضاوت کردن بد است و نباید کیمیا را قضاوت کرد. حتی یک نفر توییت زده بود این قدر ناموس دیگران را قضاوت نکنیم! البته فقط کسانی مثل کیمیا هستند که اگر قضاوتشان کنیم در واقع مزاحمت نوامیس انجام دادهایم. ولی عده دیگری هستند که قضاوت کردنشان مستحب موکد محسوب شده و ترک آن باعث از دست دادن امتیاز آن مرحله میشود. در این متن به تعدادی از این افراد اشاره میکنیم:
مدافعان حرم:
چون برای سوریه رفتن پول گرفتهاند تا بروند معارضین مظلوم و بیدفاع سوری را سرکوب کنند و حکومت بهشان قول داده اگر داعش سرشان را برید مجانی برایشان پیوند بزند، بله دیگر همه امکانات درمانی را دربست در اختیار اینها میگذارند آن وقت یک دختر جوان باید برای عمل دماغش میلیونی هزینه کند آخرش هم سوراخهای بینیاش تا به تا از آب در میآید.
روحانیت:
روحانیها مناسبترین کیسهای قضاوتشوندگی هستند، چون همه مملکت را برای خودشان گرفتهاند و زندگیهای لاکچری ردیف کردهاند و هر ایرانی یک آخوند را میشناخته که لکسوس داشته و فقط جلوی مردم سوار موتور میشده و دو تا زن گرفته بوده و اینها.
رئیسی:
آقای رئیسی علاوه بر آن که روحانی است و مشمول بند سابق میشود، خودش هم سالها به عمل شنیع قضاوت اشتغال داشته و خیلی عذر میخواهم، ببخشید، خودم هم خجالت میکشم بگویم، خانواده هم نشسته زشت است ولی حتی قضاوت پرونده نوامیس مردم را هم به عهده میگرفته. بنابراین باید قضاوتش کرد که بفهمد چقدر کارش زشت بوده.
هر ورزشکاری مدالش را به رهبر یا شهدا تقدیم کرد:
البته آدم دلش برای اینها میسوزد چون همهشان مزدور نیستند، خیلیهایشان را حکومت مجبور کرده و خانوادهشان را گروگان گرفته و حتی نیروهایش را توی کادر داوران و مسئولان فدراسیون مربوطه نفوذ داده که اگر ورزشکار خواست لایی بکشد و مدال را تقدیم نکند به او چشمغره بروند و یواشکی فیلم خانوادهاش را در حالی که اسلحه روی شقیقهشان است نشانش بدهند تا حساب کار دستش بیاید.
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹طنز روز | دولت چه کار میتواند بکند؟
🔸وظایف دولت
✍️#فرزانه_صنیعی
🌐در سایت: https://b2n.ir/m90868
رئیسجمهور سابق (آخ این عبارت گفتنش چه حالی داد. با اجازهتان یک بار دیگر بگوییم. رئیس جمهور سابق! آخیش جگرمان حال آمد. یادتان باشد سایت راهراه اولین منبعی است که از این عنوان برای آقای روحانی استفاده کرد) بله عرض میکردیم، رئیسجمهور فرمودهاند این که مردم ما از نظر معیشت ناراحت هستند حق با آنهاست، باید ببینیم ما چه میتوانستیم بکنیم.
این جمله رئیسجمهور متاسفانه سنگبنای بدی را برای دولتهای بعدی میگذارد. مردم کم متوقع و پررو هستند، مسئولان (البته مسئولان سابق!) هم اینطوری پرروترشان میکنند. الان یعنی طرف حق دارد به لحاظ معیشت از دست دولت (سابق!) ناراحت باشد؟ دیگر چی؟ طرف توی ترافیک گیر میکند به دولت فحش میدهد، هندوانهای که خریده سفید از آب در میآید به دولت فحش میدهد، خجالت نکش یکهو مشکلات اقتصادی را هم از چشم دولت ببین! خوب است والله!
ما واقعا از این که آقای روحانی مشکلات معیشتی مردم را به رسمیت شناختهاند و حق را هم به آنها خجالت کشیدهایم و تا این حد راضی به زحمتشان نیستیم. لذا در ادامه چندتا از وظایف دولت را به مردم گوشزد میکنیم تا بدانند اگر یک وقت مسئولی مشکلات اقتصادی را گردن گرفت از بزرگواریاش است، یکهو رویشان را زیاد نکنند:
(ایجاد بستر مناسب برای کنسرت)
رفتن به کنسرت از نیازهای ابتدایی هر انسانی است که بیتوجهی به آن، باعث اختلال رشد در کودکان، صدمه به ارگانهای حیاتی بدن و مرگ ناگهانی میشود. طبق آمار سازمان ملل کشور ما جزء ده کشور فقیر از نظر کنسرت قرار گرفته که آمار وحشتناکی است و نشان میدهد در صورت ادامه این روند ما همگی منقرض میشویم. متاسفانه تندروها نگذاشتند دولت این مطالبه اساسی کارگران و دهکهای پایین جامعه را به خوبی برآورده کند و مدتهاست که قشر ضعیف از هیچ خوانندهای امضا نگرفتهاند و شبها سر بیکنسرت زمین میگذارند.
(پیگیری سینمای اصغر فرهادی)
از وقتی اصغر فرهادی دم و دستگاه فیلمسازیاش را لز ایران برد برکت از سفرهها رفت و اصلا کسی چه میداند شاید این مشکلات معیشتی به خاطر این است که آه اصغر فرهادی دامنگیرمان شده. این هم از عوارض نشناختن اولویتهاست. وقتی دولت را با مسائل پیشپاافتادهای مثل معیشت سرگرم میکنیم از اصغر فرهادی غافل میشود.
(لغو پیامک تذکر حجاب و ایجاد بسترهای آببازی در سطح شهر)
بله میدانیم که موارد بالا را آقایان همتی و مهرعلیزاده زمان انتخابات گفتهاند و به آقای روحانی ربطی ندارد. منتها محض احتیاط به مردم یادآوری کردیم. یک وقت دیدی دورههای بعد مجددا کاندیدا شدند و چون آدمیزاد از فردای خود خبر ندارد و ممکن است آن زمان ما زنده نباشیم، از الان گفتیم که پسفردا مدیون آن بزرگواران نشویم.
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹طنز روز | ملاحظاتی در باب انسان سگ نما!
🔸در باب کشورهای پیشرفته
✍️#فرزانه_صنیعی
🌐 در سایت: https://b2n.ir/d88112
خبر کوتاه بود و جانگداز، بیش از دههزار انگلیسی تبدیل به انسان سگنما شدهاند. لباسهای چرم شبیه سگ میپوشند و رفیقشان قلاده به گردنشان میاندازد و میبردشان گردش. یعنی شما در این جهان سوم اگر به پدر و مادرت بگویی من سگ میخواهم، دعوایت میکنند و میگویند سگ میخواهیم چه کار، ولی در کشورهای پیشرفته، والدین در حدی از فرزندانشان حمایت میکنند که خودشان میتوانند بروند سگ شوند و یک لقمه استخوان حلال گیر بیاورند. حالا اگر ایران بود پدر طرف شب میبستش جلوی در میگفت تا صبح نگهبانی بده، بس که ما بدشانسیم.
تازه عقبماندگی ما وقتی معلوم میشود که میفهمیم این زبانبستهها مردان همجنسبازند و اینجوری دنبال پارتنر میگردند. وقتی میگوییم توی خارج همه چشم و دلسیرند باور نمیکنید. بفرما، طرف برای پیدا کردن یک شریک جنسی ناچار است اینطور جنگولکبازی دربیاورد، تا بلکه یک نفر پیدا شود محل سگ بهش بگذارد.
تازه این حرکت، اقدامی در راستای حمایت از حیوانات هم هست. با اضافه شدن هر انسان سگنما به جامعه، یک سگ نفس راحت میکشد. یعنی تا الان حدود دههزار تا از سگهای انگلیس، جان سالم به در بردهاند و در برابر بعضی افراد بیمه شدهاند. واقعا طرح هوشمندانهای است. الان بد نیست آمریکا هم آن را برای خودش بومیسازی کرده و چند انسان تمساحنما پرورش بدهد. چون چند وقت پیش یک تمساح در آمریکا به پست جوانی چشم و دلسیر خورده بود که زیاد از تمساحها نمیترسید. البته این چیزی از ارزشهای آمریکا کم نمیکند و از بدشانسی خود تمساح بوده، ولی بد نیست برایش چارهجویی شود.
در پایان به این عزیزان سگنما پیشنهاد میشود اگر از جانب خانواده تحت فشارند سری به ایران بزنند، ممکن است سلبریتیای، روشنفکری، چیزی پیدا شود که به فرزندی قبولشان کند. البته شرطش این است که رفتارشان کاملا سگی باشد و از جراحی زیبایی و عقیم شدن هم نترسند.
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔴 طنز روز | حقایقی از کنسرت ابی
✍️ #فرزانه_صنیعی
🌐 در سایت: https://b2n.ir/t41913
کنسرت ابی که اخیرا در ترکیه برگزار شد برکات عظیمی داشت و حقایقی را بر مردم آشکار کرد که در محضر هیچ استادی درک نمیشد. بس که این مرد نفسش حق است. ناز نفسش. در ادامه برای افرادی که چشم بصیرت ندارند به تعدادی از این حقایق اشاره میکنیم.
۱. بیش از سیهزار نفر برای کنسرتهای ترکیه بلیط خریدند که میکند به عبارتی ۱۲۰ میلیارد تومان. از اینجا مشخص میشود که پول بلیط کنسرت خرج سفر زیارتی نیست که بشود آن را به فقرا بدهیم، بلکه حق زن بیچاره و بچههای صغیر ابی است و حرمت دارد. اگر جای دیگری خرج شود حناق و خنازیر و درد بیدرمان به دنبال خواهد داشت.
۲. حتی یک مورد مرگ بر اثر کرونا در حین کنسرت مشاهده نشده و همه شرکتکنندگان زنده از سالن بیرون رفتهاند. با توجه به توزیع الکل در مراسم، احتمال ابتلا هم صفر است. هر کس هم مبتلا شد معلوم میشود به اندازه کافی نخورده.
۳. اگر خواننده مدتی پیش از کنسرت، در مذمت مدیریت کرونا در ایران پست بگذارد و هشتگ SOS Iran بزند و واکسن بخواهد، سهم خود را در مبارزه با کرونا ادا کرده و کرونا دیگر میترسد دور و بر ایشان و طرفدارانش آفتابی شود. چون ممکن است دوباره پست بگذارند و پدرش را در بیاورند.
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹طنز روز| پشت پرده دعوا در پمپ بنزین
🔸حقیقت یک کلیپ!
✍️ #فرزانه_صنیعی
🌐 در سایت: https://b2n.ir/k04963
اخیرا فیلم دعوای چند نفر در پمپ بنزینی در انگلستان فضای مجازی را پر کرده بود. اما حقیقت ماجرا چیست؟ خبرنگار ما با حضور در پمپ بنزین مربوطه، با یکی از طرفین دعوا مصاحبهای انجام داده است که در ادامه میخوانید:
+ سلام آقا، میشه برای بینندگان ما بفرمایید قضیه دعوا چی بوده؟
– چرا انقدر دور وایسادی؟ وجود داری بیا نزدیک!
+ نه ممنون همینجا خوبه، فقط بگم که من خبرنگارم، نیومدم بنزین بزنم.
– اِ خبرنگاری؟ بیا جلو کاریت ندارم… فقط زودتر گزارشتو بگیر که جامو تو صف نگیرن.
+ ممنونم. میشه ماجرای دعوا رو برای بینندگان ما تعریف کنید؟
– بله حتما. راستش با توجه به کمبود سوخت در پمپ بنزینها، ما باید هوای هموطنانمون رو داشته باشیم، وگرنه فرقمون با کشورهای جهانسومی چیه؟ برای همین من داشتم به اون مرتیکه عوضی تعارف میکردم که جلوتر از من بنزین بزنه.
+ عجب، پس دعوایی در کار نبود؟
– نه اصلا، اون بیوجود ناکس هم اصرار داشت که من زودتر بنزین بزنم.
+ برای کشورهایی که دچار بحران سوخت میشن چه توصیهای دارید؟
– توصیه میکنم از احتکار سوخت بپرهیزن چون خیلی خطرناکه. به حاش دستمال توالت و ماسک احتکار کنن که سالمتره و قابل اشتعال نیست. ما کردیم راضیایم. بعدشم الکی به جایگاههای سوخت هجوم نیارن وگرنه با من طرفن.
+ متشکرم. در پایان اگر حرفی باقی مونده بفرمایید.
– من هم از برنامه خوبتون… هوی یارو! چیکار داری میکنی نوبت منه! اگه راست میگی وایسا!
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
🔹️طنز روز | در باب اهمیت پلن بی
🔸️یک روز با قائممقام وزارت گردشگری
✍ #فرزانه_صنیعی
🌐 در سایت: https://b2n.ir/z51052
آقای ضرغامی یکی از مدیران سابق صدا و سیما را که در امور گردشگری و پروازهای لاکچری و هتلهای مشتی هر استان تخصص عجیبی داشت به سمت قائممقام میراث فرهنگی وزارت گردشگری برگزیده است. احتمال میرود جلسات کاری ایشان منبعد به این شکل باشد:
معاون: خوب برنامه چیه؟
– قربان یه چندتا از ساختمونای میراث فرهنگی تو کرمانشاه نیاز به رسیدگی دارن.
معاون: پس یه چک بکنید اولین پرواز فرستکلاس به اونجا چه روزیه؟
– قربان چک کردیم فقط اکونومی هست.
معاون: ای بابا. نشد که.
– حالا نمیشه با همین بریم؟
معاون: پسرجان من قائممقام وزارت گردشگریام، اکر من شئون گردشگری رو رعایت نکنم از بقیه چه انتظاری هست؟
– بله حق با شماست واقعا. حالا چکار کنیم؟
معاون: ناچاریم پلن بی رو اجرا کنیم… الان بهترین فصل کیشه. یه فرست کلاس بگیر همین هفته بریم اونجا.
– چشم، اتفاقا یه تور خوب پیدا کردم با هتل و سه وعده غذا، گشت رایگان داخل جزیره هم داره.
معاون: هتلش چند ستاره است؟ نریم اونجا یهو سه چار ستاره باشه؟
– ننوشته بود… حالا نشد خودمون یه پنج ستارهشو پیدا میکنیم.
معاون: عالیه… ضمنا پیگیری کن تا عید پروازهای فرستکلاس به کرمانشاه راه بیفته، تا اون موقع اون طرفا هم گرمتر شده.
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir
💢احکام هالووین
✍️ #فرزانه_صنیعی
🌐در سایت راه راه:https://b2n.ir/t87185
+ بنده یک آریایی اصیل هستم، آیا برگزاری جشن هالووین برای من جایز است؟ (هوخشتره از پاسارگاد)
– هموطن گرامی، این امر نه تنها جایز بلکه واجب است، چون هالووین در اصل جشنی متعلق به ایران باستان است و هالو اسم یک سردار پرافتخار ایرانی بوده که عربها به ما یاد دادهاند آن را به آدمهای اسکل بگوییم. حتی خود همین اسکل هم سرباز شجاعی بوده که در یگان هالو خدمت میکرده.
+ من به تازگی به اهمیت هالووین پی بردهام و میخواهم این مناسبت تاریخی را بزرگ بدارم. کمی راجع به آداب و رسوم هالووین توضیح دهید. (ریچارد آقامحلی از شاختپه)
– با عرض تبریک به شما هموطن فهیم. طبق مطالعات اخیر علاوه بر گریم ویژه هالووین و کدوتنبل معروف، ظاهرا رسم است که در هالووین ملت یک جایی جمع شوند و یک نفر بیاید تیراندازی کند. هرچه کشته و زخمیها بیشتر شود سال میمونتری پیش رو خواهد بود. در آمریکا که اینجوری برگزارش میکنند.
+ به دلیل غفلت، سالهای قبل عمل به فریضه هالووین از بنده فوت شده است. چطور باید آن را جبران کنم؟ (کدخداپرست از شهرک فرهنگیان کالیفرنیا)
– به ازای هر هالووینی که از دستتان رفته است باید شصت پست مربوط به هالووین را لایک کرده و پای آن کامنت بگذارید یا اینکه شصت پست راجع به سیرکردن فقرا با پول زیارت و عزاداری محرم منتشر کنید. تهش التماس تفکر فراموش نشود.
📍 سایت راه راه| @rahrahtanz_ir