کاش ؛
گناهان ما هم
مثلِ گناهان شهدا
ترک نماز شب و دیرشدنِ
#نماز_اول_وقت بود..!
#بحق_شهدا_الهی_العفو
@rahro313
❌هروقت میدید دوستانش در حال غیبت هستند، بحث رو عوض میکرد و یا مدام با صدای بلند میگفت صلوات بفرست.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
@rahro313
📸 یک قابِ پدر و پسری ...
عمو درویش پیرمردیحدود ۸۵ ساله بود
کـه همیشه به نیروهـای کـم سن و سال
روحیه می داد. همرزم و فرزندِ رشیدش،
قاسم، در پدافندی عملیات بیتالمقدس۴
به درجه رفیع شهادت نائل شد.
#روز_پدر
#عمو_درویش
#شهید_قاسم_یاراحمد
@rahro313
💢 بازخوانی یک دستور به کلی سِری درباره عملیات «کربلای ۵» + سند
🔶عملیات «کربلای ۵» در پیچیدهترین و مستحکمترین خطوط دفاعی در منطقه شلمچه انجام شده است. این عملیات، عملیاتی حساس، مهم و استراتژیک بود؛ به طوری که نیروهای خودی توانستند به اهداف از پیش تعیینشده برای این عملیات دست پیدا کنند.
@rahro313
شب عملیات والفجر ۵ (چنگوله دهلران) ساعت دو شب به بچه های اطلاعات عملیات گفتند حق ندارید در عملیات شرکت کنید چون ما به شما نیاز داریم و نمی خواهیم شما را از دست بدهیم.
ما بسیار اصرار کردیم و با زاری و خواندن دعای توسل از خدا خواستیم تا برای شرکت در عملیات قبولمان کنند. بالاخره پذیرفتند. مامور شدیم که لودرهایی که از قبل در ارتفاعات زعفرانیه آماده شده بود، روشن کنیم و
بعد از ارتفاعات، خاکریز بزنیم تا دشمن نتواند با تانک وارد عمل شود. من هم رفتم یکی از لودرها را روشن کردم یک مرتبه برادر دانشیار (فرمانده لشگر ۱۱) عصبانی شد و آمد بالای سرم و گفت: «سریع خاموش کن میخواهی عملیات را لو بدهی. گفتم: «مگر نگفتید که لودرها را روشن کنیم؟»
گفت: ما گفته بودیم که با شروع عملیات این کار را بکنید. خیلی ناراحت شدم. با خود گفتم این همه زحمت بچه ها را به باد دادم، اگر عملیات لو برود من مقصرم عملیات شروع شد و الحمد لله فقط دو زخمی سرپایی داشتیم و خاکریزها را به خوبی زدیم و چند نفر را هم اسیر کردیم اسرای عراقی در اعترافاتشان :گفتند که از صدای تانکهای شما نصف نیروهایمان به خط دوم عقب رفتند. گفتیم ما که تانک نداریم. فهمیدم صدای لودرها را با تانک اشتباه گرفتهاند و الحمد لله همین امر باعث عقب
نشینی دشمن شده بود.
[به نقل از سردار حاج احمد اَشترانی]
*برگرفته از کتاب يادهای یادگار،خاطرات سردار شهیدحاج یادگارامیدی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۱ امیرالمؤمنین علیه السلام استان ایلام*
🇮🇷 کانال رهروان شهدا
@rahro313
#خاطرات_شهید
از آنجایـے ڪہ بہ شهید محمودرضــا بیضایـے خیلے علاقہ داشت، از همان #سوریـــــــہ اسم پسرش را محمودرضا انتخاب ڪرد،،
بعد از اینڪہ پسرش محمودرضا بہدنیا آمـــــــد، برادرم قصد داشت به ایـــران بیاید، امّـا وقتے بہ فرودگاه دمشق رسید درگیرے سختے پیش آمد و دوباره بہ جبهہے مقاومت بازگشت..
از آنجا پیام کوتاهے براے پسرش مےفرستد و مےگوید:" بـــــــابــــــا، محمودرضا!
من الان بعد از #صــــد_روز به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم ڪرمـان و تو را ببینم،
...ولے دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند ڪه دوباره حمله شده و من باید برگردم..
{محمودرضا، من تو را خیلے دوست دارم، بابا، ڪار #بـےبـےزینب رو زمین است..
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده
@rahro313
آنگاه که در يَوْمَ الْحَشْر ؛
مُنادی ندایِ أینَ الرَّجبیُّون سر میدهد
مجاهدان راه خدا لبیک گویانند ...
خوزستان
جبهه دارخوین ۱۳۶۰
عکاس: مهدی جانی پور
@rahro313
🌹یکی از بی سیم های تکفیری ها افتاد دست ما. سریع بی سیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگویم. عمار آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
گفت بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله هایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود می اومد...
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
گفت :به اونها بگو ما همون هایی هستیم که صهیونیست ها رو از لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست ها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...
..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان. 🌷بعد از ظهر همان روز 12 نفر از تکفیری ها تسلیم ما شدند. می گفتند از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند."
📚کتاب عمار حلب
زندگینامه شهید محمدحسین محمدخانی
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلوات.
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
@rahro313
♦️اینم به عشق فرمانده لشکر!
🔹یکی از رزمنده ها تعریف میکرد: داشتم تو جاده میرفتم، دیدم یه جوان بسیجی کنار جاده داره میره زدم کنار سوار شد، سلام وعلیک کردیم و راه افتادیم، داشتم میرفتم با دنده ۳ و سرعت ۸۰ تا
🔹بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشینهای لشکر حق ندارن از ۸۰ تا بیشتر بِرن؟! یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر!
🔸تو راه که میرفتیم دیدم خیلی تحویلش میگیرن و همه سلام میدن بهش! میخواست پیاده بشه بهش گفتم: اخوی خیلی برات درِ نوشابه باز میکنن لااقل اسمتو بگو؛ یه لبخندی زد و گفت: همونکه به عشقش دنده چهار رفتی
💬خاطره یکی از رزمندگان لشکر عاشورا از سردار شهید #مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۴١عاشورا
@rahro313
شهید حاجقاسم سلیمانی:
من شهادت میدهم پدرم در طول عُمر
یک گندم حرام وارد زندگیاش نکرد...
#رزق_حلال
#پـدر_شهید
@rahro313