"ای شهیــــــــــــد" ای آنکه بر کرانــه ازلی و ابــدی وجود برنشستــه ای
دستـــــی برآر
و ما قبــرستــان نشینــان عادات سخیف را از این منجلــاب
بیــــــــــرون کش!
#شهید
#مهدی_باکری
@ rahro313
🔺وقتی سرلشکر #مهدی_باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفته ام متأثر شده است.
🔹خاک بر سرت مهدی آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
🔹خاک را بخیسانیم و بر سر آن دسته از کارمندان و مسئولانی بریزیم که پا روی خون و هدف شهدا میگذارند.
@rahro313
خواب و استراحت نداشت #می_گفت
پاسدار یعنے کسی کہ کار کنہ ، بجنگہ ، خستہ نشہ
کسے کہ نخوابہ تا وقتے خود بہ خود خوابش ببره...
#شهید #مهدی_باکری
@rahro313
آقا #مهدی_باکری یک تنه زیر آن آتش بیامان عملیات رمضان پشت نفربر نشسته بود و شهدا را به عقب میفرستاد. وقتی گفتند دستور قرارگاه اینست که برگردی، گفت:
”تا تک تک بچههای مردم رو از اینجا جمع نکنم بر نمیگردم عقب، چطور تو روی پدرمادرهاشون نگاه کنم“
@rahro313
♦️اینم به عشق فرمانده لشکر!
🔹یکی از رزمنده ها تعریف میکرد: داشتم تو جاده میرفتم، دیدم یه جوان بسیجی کنار جاده داره میره زدم کنار سوار شد، سلام وعلیک کردیم و راه افتادیم، داشتم میرفتم با دنده ۳ و سرعت ۸۰ تا
🔹بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشینهای لشکر حق ندارن از ۸۰ تا بیشتر بِرن؟! یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر!
🔸تو راه که میرفتیم دیدم خیلی تحویلش میگیرن و همه سلام میدن بهش! میخواست پیاده بشه بهش گفتم: اخوی خیلی برات درِ نوشابه باز میکنن لااقل اسمتو بگو؛ یه لبخندی زد و گفت: همونکه به عشقش دنده چهار رفتی
💬خاطره یکی از رزمندگان لشکر عاشورا از سردار شهید #مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۴١عاشورا
@rahro313
چشمانت
قافیه است...!
نگاهت را
ردیف کن در نگاهم
تا بلندترین
غزل زندگی ام
سروده شود...
شهید #مهدی_باکری🌷
@rahro313