eitaa logo
رهروان شهدا
1.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
177 ویدیو
5 فایل
خورشید اینجا .... عشق اینجا....گنج اینجاست... زیارتگاه کربلای پنج اینجاست.... این خاک گلگون تکیه ای از آسمان است....
مشاهده در ایتا
دانلود
شب جمعه بود بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل چراغارو خاموش کردند مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما عطر بزن ...ثواب داره اخه الان وقتشه؟ بزن اخوی ..بو بد میدی . نمیاد تو مجلسمونا بزن به صورتت کلی هم ثواب داره بعد دعا که چراغا رو روشن کردند صورت همه سیاه بود تو عطر جوهر ریخته بود... بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند قبل جشن پتو حرفی گفت به این مضمون: این رو ســـــیاهی بـــا یه شســـــتشو راحــــت میره، حواســـــمون باشــــه مقابل خــــدا رو سیاه نباشیم @rahro313
🌷 ✨ بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه🕘. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشین‌ها. همان‌طور که پیاده می‌آمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست😞.» حاج آقا گفت: «خانم چه می‌گویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.. »🕊 همان‌طور که سه تایی می‌خندیدیم، یک ماشین که داشت می‌رفت برای تعویض خادم‌ها نگه داشت جلوی پای‌مان. پرسید: «علقمی؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم.😭 حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ما‌ها دقت نمی‌کنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم😔» ┄┅┅☘☘💖☘☘┅┅┄ @rahro313
🌷مابرای خاک نمیجنگیم 🌷برای عزیزمیجنگیم 🌷همیشه ودرتمام حالات به فکر   باشید  ومدافع خوبی برای . این چندمین تولد توست؟ و چندمین انفجار سکوت؟ چندمین لبخند آفرینش؟ 🕊 خورشید را چندمین بار است که میبینی از آسمان و ما در فراقش فریاد " این صاحبنا " سر میدهیم ؟ 🍂 و پروانه نگاهمان چندمین بار است که میچرخد دور شمع وجودتان؟ و ثانیه های رفتنت چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ چندمین بار است که مجدداً هوایت بی تابمان میکند ؟ چندمین دم!؟ چندمین آن!؟ آه که چقدر دلتنگم محمود! و جهان چه پرغوغاست از پروازت . . .   شادی روح شهدا @rahro313
♨️ݐول خوࢪد💰نباشٻم!! . 💢ٻڪ وقٺ هاٻـے؛ بعدازدوشب ! بعدازچندࢪوز ࢪوزه مسٺحبے! بعدازچندࢪوزٺسبٻح📿چࢪخاندن! بعدازٻڪ ڪاࢪفࢪهنگے دࢪفضاے مجازے🤳🏻و حقٻقے! و... . 💢ڪلے سࢪوصدا🗣ࢪاه مے اندازٻم ڪہ آقا چࢪا ما ࢪونمے بٻنٻم⁉️ ڪلے هم خودمون ࢪوٺحوٻل مٻگٻࢪٻم😏! . 💢شاٻدجلوآٻٻنہ هم بࢪٻم وببٻنٻم ڪہ بہ بہ!! چقدࢪنوࢪانے شدٻم😇!! . 💢اونے ڪہ دونہ دࢪشٺ بشہ! مخلص بشہ! خالص بشہ👌🏻! بࢪاے امام زمان(؏ج) سࢪوصدا ࢪاه نمٻندازه❌... . 💢بہ قول حاج حسٻن ٻڪٺا؛ اون ݐول خوࢪدِ ڪہ سࢪوصدا داࢪه! اسڪناس💵صداٻـے ازش دࢪنمٻاد... . 💢 دونہ دࢪشٺ بشٻم!  بشٻم! امام زمان ماموࢪٻٺ هاشو بہ ما بسݐاࢪه💪🏻! ٺمام امٻد امام زمان(؏ج)ماهسٺٻم... . 💢ڪہ شهٻدنٻڪوڪلام دࢪحاج؏مࢪان بهش مٻگفٺن! چࢪاٻڪ ࢪوز ٺٻࢪباࢪ! ٻڪ ࢪوز آࢪ ݐی جی! ٻڪ ࢪوز ... ٻڪ ࢪوز ... گفٺ: بہ من مٻگن ڪجا بࢪو😊!! . ݐٻوسٺ:️بہ ما هم مٻگن،جا نمونٻم. @rahro313
🌷 ✨ بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خردادماه بود و هوا گرم. از مقام (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه🕘. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشین‌ها. همان‌طور که پیاده می‌آمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست😞.» حاج آقا گفت: «خانم چه می‌گویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.. »🕊 همان‌طور که سه تایی می‌خندیدیم، یک ماشین که داشت می‌رفت برای تعویض خادم‌ها نگه داشت جلوی پای‌مان. پرسید: «علقمی؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم.😭 حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ما‌ها دقت نمی‌کنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم😔» ┄┅┅☘☘💖☘☘┅┅┄ @rahro313
ای صبا ، سوختگان بر سر ره منتظرند .. گر از آن یار سفر کرده پیامی داری! اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنا من انصاره و اعوانه (عج) @rahro313
یابن الحسن(عج) تا تو نیایی ، نوحه و گریه دمادم است ... سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است ... اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنا من انصاره و اعوانه (عج) @rahro313
🍃روزی برای امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم. در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم⁉️گفتم۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و نمازمی خوانیم... 🍃از حرفم نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز دارم دوست دارم نمازم با نماز (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود" راوی:علی مرعی (دوست شهید) @rahro313
🍃روزی برای امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم⁉️گفتم۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و نمازمی خوانیم... 🍃از حرفم نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز دارم دوست دارم نمازم با نماز (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود" راوی:علی مرعی (دوست شهید) @rahro313
🍃روزی برای امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم⁉️گفتم۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و نمازمی خوانیم... 🍃از حرفم نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز دارم دوست دارم نمازم با نماز (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود" راوی:علی مرعی (دوست شهید) @rahro313
پسر فاطمه شرمنده اگر‌ میبینی کوچه آماده شده تا برسی اما دلها نه...💔
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌‌و مادرےکہ‌هزارآرزوداشت‌براےفرزندش... ‌‌ ‌ ‌الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَجْ‌بہ‌حق‌زینب‌ سـلامـ‌الله‌علیہا ‌‌‌‌ @rahro313