eitaa logo
رهروان شهدا
1.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
177 ویدیو
5 فایل
خورشید اینجا .... عشق اینجا....گنج اینجاست... زیارتگاه کربلای پنج اینجاست.... این خاک گلگون تکیه ای از آسمان است....
مشاهده در ایتا
دانلود
 ‌﷽‌ یه روزی هم میاد رو بَنِرای سطح شهر می‌بینیم نوشته: « کاروان راهیان  » . کاروانی که از ایران و افغانستان و عراق زائـر راهی میکنه به سمت ... می بردمون به سمت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه... وقتی خوب دلمونو تکون دادیم و عقده ی این چند سال فراق رو جبران کردیم... . یکی مثل  که از یادگارای همین سالای جنگ با تکفیریا باشه برامون شروع میکنه به روایت کردن... . " اینجا که نشستید اسمش  است! قریه‌ای که توش حرم مطهر خانوم زینب قرار داره... همینجا بود که مدال  گردن  ، اولین شهید مدافع حرم ، انداختند...‌ . تو همین خاک بود که  محمود رضا بیضایی به معشوقش ، امام حسین رسید... " . بعد سوار اتوبوس میشیم و میریم  بعد از اینکه نشستیم رو خاکا ، راوی میگه: " اینجا حلبِ... همونجایی که  رو به آسمون پرواز داد... همینجا بود که  ، فرمانده ایرانی لشگر فاطمیون ، سرشو گذاشت رو پاهای اربابش!  خبرنگاری که دختر سه ساله ‌شو به دختر سه ساله‌ی ارباب سپرد و از دنیا خداحافظی کرد... . اینجا مقتلِ  و ... جووناالوارثینو سال شماها که از همون اول عادت کرده بودن به دل ندادن... . مقصد بعدیمون  ، جنوب غربِ حلب... همونجایی که تروریستا محاصره‌ش کردن و نیروهای مقاومت رو مجبور به عقب نشینی.‌.. همونجایی که وقتی آزاد شد،همه سجده شکر بجا آوردیم... هر چند برای آزاد شدنش  دادیم و اسیر... یکیشون  بود که با رفتنش چهار تا بچه‌ش یتیم شدن... ولی کاری کرد که اون دنیا ، جلو حضرت زهرا ، سرشونو با افتخار بلند کنن و بگن: ما بچه های شهید بلباسی ‌ایم!‌ " مثل  ،‌ مثل هویزه ، مثل چزابه ، مثل طلاییه ... یه روزی  و خان طومان و زینبیه و ریف رو قدم قدم زیارت می کنیم... یه روزی گذرمون بهشون میخوره.. [ هر زمان تو خیابونا چشمتون خورد به بَنِرا و تابلوهایی که ازتون دعوت کرده با این کاروان راهی شید ، بدونید به فاصله ی اندکی ، روزی میرسه که سرتاسر ایران نوشتن... « کاروان راهیان قدس » کاروانی که این بار مقصدش فراتر از  و  ! کاروانی که میره به سمت خود  نماز میخونه تو مسجدالاقصی... با امامت امام دوازدهم... و با حضور تمام شهدا... شهدایی که روزی برای زیارتشون  ‌هامون و  هامون خاکی شد ... و دیر نیست اون روز ! روزی که با چشمای خودمون ببینیم که رو سر در‌ ورودی نوشته:«ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم وارثین @rahro313
  : هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد . @rahro313
 🌷  یک واژه و راهِ ... تمام نشدنی است ... و آنقدر دست یافتنی است که  هرکس می‌تواند، آرزویش را داشته باشد و امیدش را هم به دل ، که حتما به آن دست خواهد یافت ... 👌و اما... هر آرزویی ... بهایی دارد ... 🕊جان دادن در راه  ، آدم شدن می‌خواهد 🍃خالص شدن می‌خواهد ... 🍃سختی و درد کشیدن می خواهد ! 💥و همه ی اینها ... 🌙 با امام زمان را می‌خواهد! 🥀و زیر قول ، نزدن هایمان را می‌خواهد !! 🥀برای  کار کنید... @rahro313
چقدر خوبه ڪه بعضے آدماے خوب، بدون اینڪه خودت بفهمے توے زندگیت ظاهر میشن و زندگیت رو تغییر میدن اون وقته ڪه میفهمے خدا، خیلے وقته جواب دعاهات رو، با فرستادن بنده هاش داده. مثل  @rahro313
خدایا! به عفو تو امید دارم ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی ، من بدون برگ و توشه‌ای به امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم ، من توشه‌ای برنگرفته‌ام ؛ چون فقیر را در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟! سارُق ، چارُقم پر است از امید به تو و فضل‌و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه(ع) است؛ گوهر اشک بر اهل بیت(ع) است؛ گوهر اشک بر دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم از چنگ ظالم. {گوشه‌ای از وصیت‌نامه الهی شهید❤️} ‌  ‌‌ @rahro313
  : هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد . @rahro313
برنامه ریزی برای شهادت !❤️ 🔻لیسانس مدیریت داشت، دانش آموخته دانشگاه امام حسین بود و بر زبان عربی تسلط داشت. 🔻بسیار اهل مطالعه بود. 6 سال در واحد  فعالیت کرد و دو کارگاه تخریب زد یکی در تهران و دیگری در سوریه.. 😊 🔻بچه ها تو منطقه بهش میگفتن ! چون ایشون در نبود امکانات آهن یا آلومینیوم رو از منطقه جمع می کرد و با همین ابزار آلات ترکیباتی درست می کرد و  های کنار جاده ای میساخت.✅ 🔻بعد از اربعین شهادت رسول وقتی در کارگاه تخریبش را باز کردند تابلویی دیدند که روی آن  کرده بود و نقشه هایی کشیده بود.. در کنار آن هم یک شعر نوشته بود: کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران ..💔 🌹 @rahro313
که در منطقه بودیم و از قضا در کنار بچه های ارتش سوریه به سر می بردیم تصمیم گرفتیم به همراه رسول آموزش رانندگی تانک را تجربه کنیم! آنروز جایتان خالی کلی کیف کردیم و از اینکه تو عمرمان تانک سواری می کردیم می خندیدیم! اما نکته جالب این بود که رسول در آخر که میخواست تانکش را پارک کند با درختی برخورد کرد وآن را از جا کند!😅 این شد که آنروز کلی به او خندیدیم اما این پایان داستان نبود چرا که آنروز نوبت به من هم رسید و با ماشین تصادف کردم حالا این رسول بود که بلند به من می خندید! ⁦✔️⁩نقل از دوستان @rahro313
🔹 قصه پرچمهای یازهرا (سلام الله علیها )و یا حسین (علیه السلام) 👌در مدت زمانی که محمدحسن در منطقه عملیاتی به سر می برد ,دو چیز را همیشه در خودروی خود به همراه داشت. پرچمهای مشکی با نوشته های "یازهراسلام الله علیها و یا حسین علیه السلام "و غذا !! علت به همراه داشتن این دو این بود که وی همیشه بعد از آزادسازی مناطق از دست تکفیری ها ,اقدام به برداشتن پرچمهای داعش و ...می کرد. و جای آنها پرچمهای یازهرا (س )و یاحسین (ع )نصب می کرد و این امر برایش خیلی مهم بود . مساله دوم هم غذا و جیره غذایی بود که همیشه به همراه داشت. محمدحسن واقعا به فکر مردم مستمند منطقه بود و سعی می کرد به نحوی به آنها کمک کند . چندباری که با او همسفر بودم شاهد این مساله بودم که یا وعده غذایی به آنها می داد یا از جیره غذایی خود که از آنها استفاده نمی کرد و کنار می گذاشت به مستمندان می داد . بعضی وقتها که می خواست به زنان غذا بدهد ,به من می گفت چون متاهلی خودت زحمت آن را بکش و می کرد خود اقدام کند . 👌به نقل از دوستان شهید 🌷 @rahro313
برنامه ریزی برای شهادت !❤️ 🔻لیسانس مدیریت داشت، دانش آموخته دانشگاه امام حسین بود و بر زبان عربی تسلط داشت. 🔻بسیار اهل مطالعه بود. 6 سال در واحد  فعالیت کرد و دو کارگاه تخریب زد یکی در تهران و دیگری در سوریه.. 😊 🔻بچه ها تو منطقه بهش میگفتن ! چون ایشون در نبود امکانات آهن یا آلومینیوم رو از منطقه جمع می کرد و با همین ابزار آلات ترکیباتی درست می کرد و  های کنار جاده ای میساخت.✅ 🔻بعد از اربعین شهادت رسول وقتی در کارگاه تخریبش را باز کردند تابلویی دیدند که روی آن  کرده بود و نقشه هایی کشیده بود.. در کنار آن هم یک شعر نوشته بود: کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران ..💔 🌹 @rahro313
خدایا! به عفو تو امید دارم ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی ، من بدون برگ و توشه‌ای به امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم ، من توشه‌ای برنگرفته‌ام ؛ چون فقیر را در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟! سارُق ، چارُقم پر است از امید به تو و فضل‌و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه(ع) است؛ گوهر اشک بر اهل بیت(ع) است؛ گوهر اشک بر دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم از چنگ ظالم. {گوشه‌ای از وصیت‌نامه الهی شهید❤️} ‌‌‌‌  ‌‌ @rahro313
🔻 💠 از زبان خودِ شهید خلیلی: 💟امیر گفت: چقدر کلاهت قشنگه من هم کلاهم را از سرم برداشتم و به او دادم. اتفاقا وقتی سرش کرد خیلی هم به تیپش می آمد. 💟وقتی به صورت امیر و خنده هایش نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم که می توانم با بخشیدن چیز هایی که دوست دارم، دوستانم را خوشحال کنم؛ 💟حتی اگر چیزی را که می بخشم، خیلی دوست داشته باشم؛ اما حسی که از رفقایم به من منتقل میشد برایم باارزش تر بود. 📚کتاب رفیق مثل رسول 🌷 @rahro313