دو هفته قبل از اعزامش همراه خانواده با شهيد سيدعلياصغر شنايي به مشهد مقدس رفتيم. سفر بسيار خوب و به ياد ماندني بود. در بازگشت از مشهد، آنها با هم شوخي ميكردند و ميگفتند: «اگر ما رفتيم و برنگشتيم ما را فراموش نكنيد، شما همسران شهيد ميشويد و آن وقت با شما مصاحبه ميكنند. از حالا به فكر آن روز باشيد و خود را آماده كنيد كه در جواب چه بگوييد» ولي ما اين حرف را به شوخي ميگرفتيم. كلاً در طول راه از شهادت حرف ميزدند. آنها كه ميدانستند ميخواهند شهيد شوند، به نظرم داشتند ما را آماده ميكردند...
. «شهيد شنايي در خواب به همسرم ميگفت: خوشا به حالت كه تو رفتني هستي و نامهات امضا شد، ولي من كارم اشكال دارد.» آري! هر دوي آنها لياقت شهادت را داشتند و در مشهد مقدس نامه شهادتشان را از امام رضا(ع) گرفتند و با هم داوطلبانه براي دفاع از حرم حضرت زينب(س) رفتند و باهم به شهادت رسيده و روح پاكشان به آسمانها پر كشيد
#شهید_مهدی_خراسانی
#شهید_سید_علی_اصغر_شنایی
@rahro313