✨ ا ﷽ ا ✨
🥀 #سبک_زندگی_شهدا 🕊
#داستان_انگشتر_و_عنایت
#حضرت_زهرا_به_سید_علمدار
🌸سید به غسل جمعه بسیار اهمیت میداد.و سعی میکرد هیچ موقع غسل جمعه را ترک نکند.
🌸یک روز جمعه به همراه با دوستش به حمام عمومی میروند.
🌸سید چند انگشتر داشت. یکی از آنها از همه زیباتر بود.که ظاهرا انگشتر هدیه ازدواج سید بود.
🌸خلاصه با دوستش آب بازی میکردند.
که یکدفعه دوستش لگن آب سردی به طرف سید پاشید.
سید جا خالی داد.اما اتفاق بدی افتاد.😳
🌸سید با چهره رنگ پریده به دنبال انگشتر ( که هدیه همسرش بود )میگشت.
ولی شدت آب بقدری بود که انگشتری که سید به آن علاقه داشت .آب آن را به چاه برده بود.دیگر کاری نمیشد کرد.😔
با مسئول حمام هم صحبت کردیم ولی بی فایده بود.
🌸دوستش به شوخی به سید میگوید این به دلیل دلبستگی تو بود.😍
تو نباید به مال دنیا دل ببندی.
🌸سید گفت.راست میگویی.ولی این هدیه همسرم بود.خانمی که ذریه #حضرت_زهرا س است.
اگر بفهمد که اوایل زندگیمان هدیه اش را گم کرده ام..بد میشود.😔
🌸خلاصه سید خیلی ناراحت بود.
دو روز از اون اتفاق گذشته بود.
🌸دوستش با کمال تعجب بعد از اون اتفاق، نگاه به انگشان سید میکند.
میبیند😳 دقیقا همان انگشتری را در دستان سید میبیتد که آب در چاه انداخته بود.
دقیقا همان انگشتر بود. انگشتری که به چاه فاضلاب حمام رفته بود.و هیچ راهی هم برای پیدا کردن مجدد آن نبود.
🌸ولی الان همان انگشتر در دستان سید بود.🤔
🌸دوستش سید رو قسم میدهد که این انگشتر را چطوری پیدا کرده⁉️
🌸ولی سید ساکت بود.
ولی این چیزی نبود که دوستش به این سادگی از آن بگذرد.
🌸دوستش سید را قسم به حق مادرش #حضرت_زهرا میدهد.
🌸سید مکثی میکند.و به دوستش میگوید تا زنده هستم جایی نقل نکن.حتی اگر توانستی بعد از من هم به کسی چیزی نگو.
چون تو را به خرافه گویی و ... متهم میکنند.
سید میگوید👇👇👇
🌸من آن شبی که با هم بودیم با ناراحتی به خانه رفتم.و مراقب بودم همسرم دستم را نبیند.
🌸قبل از خواب به مادرم ( حضرت زهرا س ) متوسل شدم.
گفتم: مادر جان بیا و آبروی مرا بخر.😔
🌸طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم.
نیمه های شب برای نماز شب بلند شدم
مفاتیح من بالای سرم بود.مسواک و انگشتر دیگرم را روی آن گذاشته بودم.
🌸موقع برخواستن مفاتیح را برداشتم و به بیرون اتاق رفتم . وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم.
قبل از نماز به سمت مفاتیح رفتم.تا اون یکی انگشترم را در دست کنم.
🌸یکباره و با تعجب دیدم که دوتا انگشتر روی مفاتیح است.
🌸وقتی با تعجب دیدم انگشتری که در چاه حمام گم شده بود . دقیق روی مفاتیح قرار داشت.
دقیقا با همان نگیتی که گوشه اش پریده بود.😍😄
نمیدونی چه حالی داشتم🙏🏻
@rahro313
حاج قاسم تو سازمان آب استان کرمان کار میکرد. تو یه ماموریت پونزده روزه قرار شد برسه سپاه. و این چند روز شد چندین سال. کارمند سادهی اداره شد اسطوره ملی! چی اینکارو کرد؟ دانشگاه؟ تحصیلات؟ تقوا؟ تلاش؟ هرچی بود حاجی نشون داد تو جمهوری اسلامی تو بیست سال میشه اسطوره شد! میشه برای تاریخ صفحه ساخت! میشه موندگار شد و دوست داشتنی شد.. میشه! میتونیم رفقا
#حاج_قاسم
@rahro313
#طنز😂🤣
#همهداروندار😁
چفیه یھ بسیجیو
ازدستشقاپیدن؛
دادمیزد: آهـــای!
سفره؛حولھ؛لحاف؛
زیرانداز؛روانداز؛
دستمال؛ماسڪ؛ڪلاه؛
ڪمربند؛جانماز؛سایھبون؛
ڪفن؛باندزخم؛تورماهیگیریم
همروبردن😱😂
@rahro313
#شہیدآنہ🌹
گࢪچہایـݩ شهـࢪ شلوغـ اســٺ؛ولـےباوࢪڪنآنچنـٰاݩ
جـٰاےطُخالیسـٺ صدامـےپیچد💔..! :)
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#دلتنگی
@rahro313
یکم حرف دارم امشب من با اینکه
بعضی از طعنه ها گفتن نداره
اونکه میگه برا پول رفتن اینها
روی چشماش چقدر قیمت میزاره ؟
به خدا نمی ارزه ،به هیچ قیمتی بابات بره دیگه بر نگرده
عقده توی قلبم بود آخه بابام پای کارناممو امضا نکرده
دل پره درده
حالا بگو قیمت چند؟ شبایی که میلرزمو ،میترسمو،بابام نیست
بی حوصلمو تنهام ،دیگه حسی برا بازیه با عروسکام نیست
این قدره نوشتم من ،اسمشو روی دفتر و کتابم دیگه جانیست
عشق قیمت نداره 😭😭😭
@rahro313
🌷🌾فرازی از وصیت نامه
🍃شما در قبال فرزندان و برادران و خواهران خود كه آشنائي با احكام و مسائل اسلامي ندارند مسئول هستيد بايد آنان را آشنا به فرامين الهي تا آنجايي كه توان داريد بنماييد, اينقدر بي تفاوت از مسائل نگذريد شما در آخرت بايد جوابگو باشيد, دستورات اسلام را عاميانه برايشان تشريح كنيد.
🌷🍃🌾
سردار شهید : حجت نظری
ولادت : ۱۳۴۰/۱۰/۱ فومن ، گیلان
شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۶
سمت : فرماندهٔ گردان ابوالفضل لشگر ۱۶ قدس گیلان
منطقه : شلمچه عملیات کربلای۵
@rahro313
﷽
برای دِلَت
و بی قراری ها یش
والعصر میخوانم
و تکرار میکنم؛
و تَوَاصَوْا بِالصَّبْر
و تَوَاصَوْا بِالصَّبْر
و تَوَاصَوْا بِالصَّبْر
@rahro313
یکی از بچه ها شیرینی تولد بچه اش را آورده بود.
تعارف کردیم حاجی یکی برداشت.
گفتم: " خب حاجی. شما کی شیرینی تولد بچه تون رو می آرید؟ "
گفت:
" من نمی بینمش که شیرینی هم بیارم."
۸ اسفندماه، سالروز شهادت مرد مردها، سردار مردها، حاج حسید خرازی را گرامی می داریم.
#حاج_حسین_خرازی🌷
@rahro313
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: بپر بغل بابا
و فاطمه به آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود.
توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست.
به نقل از همسر شهید
@rahro313