eitaa logo
رهروان شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
177 ویدیو
5 فایل
خورشید اینجا .... عشق اینجا....گنج اینجاست... زیارتگاه کربلای پنج اینجاست.... این خاک گلگون تکیه ای از آسمان است....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 میگفت اخم توی محیطے که پر از نامحرمه خیلے هم خوبه 🙃✨  _تو محیطی که نامحرم هست یه کم جدی باشیم🖐🏻💯 مجازی و غیر مجازی فرق نداره 😐 @rahro313
🎞 |مادر‌شہید| وقتی‌برای‌اولین‌بارازمدافع‌حرم‌ شدنش‌با‌من صحبت‌کرد؛گریه‌کردم. به‌من‌گفت: "مامان‌گریه‌نکن‌!🥀 دوست‌دارم‌برم..قوی هستم؛هیچ‌اتفاقی‌برای‌من‌نمی‌افته نگران‌نباش." مادردیگه‌م‌حضرت‌زینب(س)‌توی‌ سوریه‌ست من‌باید‌برم‌وراه‌روبرای‌زیارت‌شما بازکنم." بعدمن‌روبوسیدوبارهادرآغوش‌ گرفت‌وگفت: "گریه‌نکن‌مامان‌بخند تامن‌راحت‌تربتونم‌برم." دعای‌همیشگیش‌شهادت‌بود.🕊 دوم‌آبان‌ماه۹۶برای‌اولین‌وآخرین بارراهی‌دفاع‌ازحرم‌شد♥️ 💛 @rahro313
طرف داشت غیبت میکرد بهش گفت: شونه هاتو دیدی؟ گفت: مگه چی شده؟😳 گفت: یه کوله باری از گناهان اون بنده خدا رو شونه های توئه!😔 @rahro313
❤❤❤شهید عبدالعظیم خلیل زاده تولد:۴۹/۲/۷ روستای نقنه از استان چهارمحال بختیاری شهادت:۶۲/۹/۷ تازه درکلاس اول راهنمایی ثبت نام کرده بود که جنگ ۸ ساله عراق به ایران تحمیل شد شهید خلیل زاده گرچه سن و جثه کوچکی داشت امادرس را رهاکرد وبرای اولین بار در دیماه ۶۱ عازم جبهه های حق علیه باطل شد اگر چه سواد کمی داشت اما وصیتنامه ی وی نشان از روح بلند و ارتباط عرفانی او با خداوند متعال داشت که بجز خدا و دین خدا به هیچ چیز دیگری فکر نمیکرد عبدالعظیم برای دومین بار بعنوان تخریبچی در عملیات والفجر ۴ پس از خلق موفقیت ها و در حالی که داشت معبر نیروهای عمل کننده را باز میکرد بر اثر انفجار مین مجروح شد و به اسارت نیروهای عراقی درآمد و به بیمارستان ارشید عراق برای درمان انتقال داده شد شدت جراحات به قدری بود که بعد از یکماه در هفتم آذر ۶۲ در همان بیمارستان در حالیکه بیشتر از ۱۳ سال نداشت به شهادت رسید پیکر مطهر شهید بعد از ۱۹ سال در تاریخ ۲۹/۴/۱۳۸۱ به ایران انتقال یافت و در تاریخ ۷/۵/۱۳۸۱ در شهر بروجن تشییع و سپس جهت خاکسپاری به زادگاهش نقنه انتقال و در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد @rahro313
سکینه پاک ذات مادر شهید ؛توی مسجد الرسول بسیجی بود شبها یک گونی می گذاشت روی کولش و می رفت در خانه ها را می زد و اثاث می گذاشت و می دوید تا صاحب خانه ها او را نشناسند. ؛من رنگ حقوقش را نمی دیدم که هر ماه چیزی برایم می گذاشت و بقیه را به فقیر فقرا می داد. ؛ده پانزده روز از ماه گذشته می آمد و می پرسید : چیزی نداری؟ می گفتم حقوقت را چکار کردی؟ می گفت خدا پدرت را بیامرزد آن وقت می فهمیدم که همه را داده ★چرا؟ ؛چون خودش زجر کشیده بود نداری کشیده بود نان و آبلیمو می خورد ختمی می دانی چیه؟ این را می خیساند و نان خشک هم قاطی اش می کرد و می خورد سر طفولیت نداشت بخورد زمانی هم می توانست نخورد ★از طفولیتش بگو مادر ؛بچه های امثال ما طفولیت ندارند یک پیراهن داشت شب ها می شستمش خشکش می کردم و فردایش می پو شاندمش و می رفت مدرسه دور علی چادر می پیچیدم می گفتم غصه نخوری ها @rahro313
‌💔 *به کدام روشنی* *جز لبخندِ بی‌منّتت* *گِره بزنم روزم را...؟!* *تا چشم کار می‌کند جای تــو خالی‌ست...💔 @rahro313
🔸بہ‌شوخی‌بہ‌یکۍ‌‌از‌دوستانم‌گفتم: من٢٢ ساعټ‌متوالۍخوابیده‌ام!😳 گفت:بدون‌غذا؟!🍱 همین‌سخن‌را‌به‌دوست‌دیگرم‌گفتم: گفت:‌بدون‌نماز؟!😥 واین‌گونہ‌خداۍ‌هرکس‌راشناختم...🙂🐚 🌾 @rahro313
فرازی از وصیت نامه 🌷ای ظالم و ای مظلوم ، ای پولدار و فقیر ، ای جوان و پیر ، لختی به آنهایی که خودتان الان بر روی قبرشان نشسته اید ، بیندیشید ، به من که الان بر مزارم هستم ، خوب به قبر تازه نگاه کنید. به قبر تنگ و تاریک من ، به این ظلمتکده وحشتناک بنگرید ، چه فرستاده من مدّت 20 سال در میان شما قدم زدم ، خوردم ، خوابیدم ، حرف زدم ، گناه کردم ، نماز خواندم ، به مسجد رفتم ، مال و ثروت داشتم ، پدر و مادر. و دوست و فامیل داشتم. به نظرتان کدامیک در قبرم همراه من آمدند؟ دو چیز: ۱-گناه ۲-ثواب شما خودتان بهتر استفاده کنید که من نه زمین دارم و نه دکانی و نه پولی که وصیت کنم. هیچ چیز ندارم فقط همین که با رضای دل تقدیم خدا کردم ، اگر خدا قبول فرماید. 🌷🍃🌾 🌷شهید ؛ محمدعلی معصومیان 🌷محل تولد: روستای بیشه‌سر بابل 🌷تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۳/۳ 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴ @rahro313
شهید مدافع حرم علی کنعانی 🌷او اولین شهید خط مقدم جبهه حق بر باطل در دفاع از حریم عمه سادات حضرت زینب (س) بود که در ۹۲/۰۲/۰۹ با جسمی منهدم شده خود را فدای اهل بیت رسول الله (ص) نمود. و در گلزار شهدای گلشن زهرای مراغه آرام گرفت. 🌷🍃🌾 🌷همسرِ شهید می گوید: وقتی تصمیم به رفتن گرفت من سعی کردم مانع او شوم، اما قبول نکرد. گفتم حداقل صبر کن و مدتی دیگر برو، چون قرار بود تا مدت کوتاهی دیگر فرزند دوم مان به دنیا بیاید؛ 🌷اما علی به هیچ وجه کوتاه نیامد و حرف هایی به من زد که هر منطق و استدلالی در مقابل آن رنگ می باخت؛ به من گفت؛ واقعه ی عاشورا را فراموش نکن که خیلی ها بهانه ها آوردند و زمانی که باید شتاب می کردند وظیفه ی خود را به بعد موکول کردند و گفتند بعدا اقدام می کنیم اما آن ها بعدا هرگز فرصت پیوستن به قافله ی کربلا را پیدا نکردند؛ در واقع همین بهانه ها زمین گیرشان کرد. 🌷من حدیث رو دیده ام و دوست ندارم با دیدن فرزند دیگرمان رفتن برایم سخت تر شود.و او به سمت میعادگاه مدافعان حرم سفر کرد و آسمانی شد و در چهلم شهادت این شهید والامقام پسرش به دنیا آمد و محمدعلی نام گرفت. @rahro313
💌 🌹 شهید ابراهیم هادی: یک روز در وضیعتی دیدمش خیلی تعجب کردم دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتنها را روی زمین گذاشت، وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفت و سلام کردم و گفتم: آقا ابراهیم برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار عیب نیست، بیکاری عیبه. این کاری هم که انجام میدم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم، جلوی غرور رو میگیره! گفتم اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست! شما ورزشکاری و... خیلی می شناسنت ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم. @rahro313