eitaa logo
رهروان سلیمانی
43 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
567 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🔻میدونید ﺗﻮی ﺟﺒﻬﻪ، تعاﻭﻥ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺳﺎﮎ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﯾﻪ ﭘﻼﮎ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺮﻥ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ، ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﭘﻼﮎ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ، ﻭﺳﺎﯾﻞ ﺷﺨﺼﯿﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯿﺪ !؟ ﺣﺪﻭﺩ ﺷﺶ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﮎ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯﻩ ﺩﺍﺧﻞ تعاون ﻣﻮﻧﺪﻩ !! ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ، ﻫﯿﭻ ﭘﻼﮐﯽ ﺑﺮﻧﮕﺸﺘﻪ ! ﺗﺎ ﻭﺳﺎﯾﻠﺶ ﺭﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﺪﻥ...! ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻬﯿﺪگمنام ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📸 | 🔻مراقب باشیم ستون را گم نکنیم که بیراهه‌ها در کمین‌اند ... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
هدایت شده از معیار
🇮🇷 📡 ‼️ ▪️◾️▪️ چقدر به هم نزديک و مربوطند: «قربان» «غدير» «عاشورا» 🔸«قربان»: تعريف عهد الهى 🔹«غدير»: اعلام عهد الهى 🔸«عاشورا»: امتحان عهد الهى 🔻و چقدر آمار قبولى پايين است!! 🔹نه فهميدند، عهد چيست؟! 🔸نه فهميدند، عهد با كيست؟! 🔺نه فهميدند، عهد را چگونه بايد پاس داشت؟! 🙏خدایا ما را بر عهدمان با امام زمانمان استوارساز تا "مرگمان جاهلی" نباشد. می‌آید. | | 🆔 eitaa.com/meyarpb
هدایت شده از شهدای سرمستان
🔰طرماح بن عدی، دیپلماتی در تراز حکومت علوی... ✅براى امير المومنين(؏) نامه اى از معاويه رسيد... ✍️حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد: 🔥"از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على! ☘️اى على! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مھياى جنگ باش! 🌹امام علی(عَلَیْهِ السَّلام) جواب نامه را اينگونه نوشت: از طرف عبداللّٰه، تو به رياست مےنازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم. به همان نشان كه انا قاتل جدك و عمك و خالك:«من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم» 🔶سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد:«كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟» كسى جواب نداد... ✅دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد:«على جان! من حاضرم.» ☘️حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... 🌹طرماح گفت:سمعاً و طاعةً... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد... 🍂 معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند... 🔥معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد. 🌿طرماح وقتى وارد شد و آن فرشھاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بےاعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمھایش را بر فرشھا گذاشت! 🌱سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش چونان خوکی لميده بود، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد! 🌑اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! اما او گفت: تا آن مردک(معاويه) پاهايش را جمع نكند، من نیز هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! ⚡️عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت:«اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.» 🔥معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد:«از نزد كه به خدمت كه آمده اى؟» 🍀طرماح گفت:«از طرف خليفۂ برحق، اسداللّٰه، عين اللّٰه، اذن اللّٰه، وجه اللّٰه، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان! ⛔️معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على(عَلَيْهِ السَّلام)را ساكت كند، گفت:«نامه را بده ببينم!» 🍀طرماح گفت:«روى پاهايت مےايستى، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على(عَلَيْهِ السَّلام)را ببوسم و به تو بدهم... 🔥معاويه گفت:«نامه را به عمرو عاص بده.» 🍀طرماح گفت:«اميرى كه ظالم است، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم. 🔥معاويه گفت:«نامه را به يزيد بده» 🍀طرماح گفت:«ما دل خوشى از شيطان👹 نداريم چه رسد به بچه اش! بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند... ⚡️بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد: «على! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش!» 🍀طرماح برخاست و گفت:«من خودم جواب نامه ات را مےدهم» سپس گفت: «على(عَلَيْهِ السَّلام) خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت...! 🌼سپس خواست برود كه معاويه گفت:«طرماح! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو.» 🌹اما طرماح بےاعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت... 🔥معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت:«حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يك ساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد، از من طرفدارى كند!» 🔥عمرو عاص گفت:«بخدا اگر على به شام بيايد، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!» 📚منبع: الأختصاص، ص ١٣٨ ✅هزار دیپلمات فدای یک مرد میدان 👇🏻 🌹🌹استوری های دیدنی و جذاب🤩🤩 @astore1402