#یادداشت_تحلیلی9
#درمکتب_شهدا
🔰 شهيد سید محسن صفوي
با اينكه خيلي كم در خانه بود، اما دورادور هواي من و بچهها را داشت. تلفن كه ميزد، از همهچيز سؤال ميكرد تا خيالش از بابت ما راحت شود. من هم با وجود همه سختيها هميشه سعي ميكردم جوابي بدهم كه او ناراحت نشود. يك روز خواهر آقامحسن آمد منزل ما. آن روز من و بچهها مريض بوديم. صبح روز بعد كه آقامحسن تلفن كرد، گفتم حال همگي خوب است. همان روز به منزل خواهرش هم زنگ ميزند و میفهمد كه من مريض هستم. صبح روز بعد، زنگ در حياط را زدند. آقامحسن پشت در بود. قبل از ظهر همان روز مرا به دكتر برد و عصر به جبهه برگشت. آقامحسن 13 ساعت در راه بود و 13 ساعت ديگر هم بايد برميگشت. فقط آمده بود من و بچهها را ببرد دكتر و حالمان را بپرسد.
🌷شادی روح بلند شهدا صلوات🌷
#روشنگری
#ثامن
#شهدا
#ثامن_21
🌷
❌ در دفتر فرماندهی، سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه ۷ از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد.
مسئول دفتر گفت: این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره.
فرمانده (شهید بروجردی) گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری.
یک دفعه سرباز، جلو آمد و سیلی محکمی نثار او کرد!
در کمال تعجب دیدم بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزون بشه!!
بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دونستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند!!
🔺سرباز خشکش زده بود. وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی تلفن را از دستش گرفت و گفت: برای کی میخوای مرخصی بنویسی! برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم.
سرباز با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم، او راننده و محافظ بروجردی شده؛ یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت.
🌺 بروجردی که باشی سیلی میخوری و آدم میسازی، شهید میسازی...
روح #شهدا شاد، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
@rahrovan110
هدایت شده از 🇮🇷مسجد امام حسن مجتبی(ع)🇵🇸
17.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻😭بچها گناه ندارن؟
🔹️دیگر تنها
گریه حالم را میداند
از عشق دلتنگی هایش می ماند...
#کرمان
#شهدا
#حمله_تروریستی
#مرگ_بر_رژیم_صهیونیستی
🇮🇷 #ایران_تسلیت_انتقام_سخت_باذن_الله