کلام امیر:
🌱📗📗📗🌱
☘ اگر درهای آسمان ها و زمین بر بنده ای بسته شود آن گاه او تقوا را پیش گیرد خداوند راه نجاتی برایش می گشاید.
«نهج البلاغه، قسمتی از خطبه ۱۳۰»
🍃📗📗📗
🔸حکم انجام احکام مربوط به شک در نماز
✅ هنگامی که یکی از شکهای صحیح برای نمازگزار پیش آید، چنانچه گفته شد، ابتدا باید کمی فکر کند و آنگاه اگر شکش باقی ماند، باید به وظیفهای که گفته شد، عمل کند.
🔺 رساله #نماز و روزه، مسأله ۳۶۶
📖 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹️صفحه ۴۲ #قرآن_کریم.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
🤲ثواب تلاوت امروز یکشنبه را تقدیم به روح مقدس
حضرت زهرا سلام الله علیها
امیرالمومنین علیه السلام
و شهدای امروزتقدیم میکنیم
♥️♥️
#أمالبنین یعنۍ #عباس داشتہباشۍوبگویۍ «از#حُســـــیـن؏ چه خبــر؟!»...
آخر، نامش " #فاطمه " بود.
نجابت، حیا، اصالت و تواضع را
یکجا در #مادر #ابالفضلالعباسعلیهالسلام
میشُد مشاهده کرد.
به #امیرالمومنینعلیهالسلام عرض کرد:
وقتی شما نام #فاطمه را
برای خطاب قرار دادن من
به زبان می آورید
یتیمان #حضرتزهراسلاماللهعلیها
متأثر و غمگین میشوند؛
درخواستم از شما این است
مرا دیگر به این نام صدا نزنید!
به همین علت امیرالمومنین
کنیه ایشان را #امالبنین
به معنای "مادر فرزندان" نامید.
#وفاتحضرتامالبنینسلاماللهعلیها
🔅 #پندانه
✍ برگ عیشی به گور خویش فرست
دگران نفرستند تو پیش بفرست
🔹مرد فقیری به شهری وارد شد. هنوز خورشید طلوع نکرده بود و دروازه شهر باز نشده بود.
🔸پشت در نشست و منتظر شد. ساعتی بعد در را باز کردند. تا خواست وارد شهر شود، جمعی او را گرفتند و دستبسته به کاخ پادشاهی بردند.
🔹هر چه التماس کرد که مگر من چه کار کردم؟ جوابی نشنید.
🔸در کاخ دید که او را بر تخت سلطنت نشاندند و همه به تعظیم و اکرام او برخاستند و پوزش طلبیدند.
🔹چون علت ماجرا را پرسید! گفتند:
هر سال در چنین روزی، ما پادشاه خویش را اینگونه انتخاب میکنیم.»
🔸پادشاه کنونی که مرد فقیر بود با خود اندیشید که داستان پادشاهان پیش را باید جست که چه شدند و کجا رفتند؟
🔹طرح رفاقت با مردی ریخت و آن مرد در عالم محبت به او گفت:
در روزهای آخر سال، پادشاه را با کشتی به جزیرهای دوردست میبرند که آنجا نه آبادانیست و نه ساکنی دارد و آنجا رهایش میکنند. بعد همگی بر میگردند و شاهی دیگر را انتخاب میکنند.
🔸محل جزیره را جویا شد و از فردای آن روز داستان زندگیاش دگرگون شد.
🔹به کمک آن مرد، بهصورت پنهانی غلامان و کنیزانی خرید و پول و وسیله در اختیارشان نهاد تا به جزیره روند و آنجا را آباد کنند. کاخها و باغها ساخت.
🔸هرچه مردم نگریستند دیدند که بر خلاف شاهان پیشین او را به دنیا و تاجوتخت کاری نیست.
🔹چون سال تمام شد روزی وزیران به او گفتند:
امروز رسمی است که باید برای صید به دریا برویم.
🔸مرد داستان را فهمید، آماده شد و با شوق به کشتی نشست، او را به دریا بردند و در آن جزیره رها کردند و بازگشتند.
🔹غلامان در آن جزیره او را یافتند و با عزت به سلطنتی دیگر بردند.
💢 امروز که فرصت ساختن دنیای دیگر و آخرتمان را داریم، تلاش کنیم و فردای زندگی خود را بهشتی بسازیم.
🆔 @Masaf