eitaa logo
🌹رهروان مهدویت🌹
512 دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
24.2هزار ویدیو
154 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام برنازدانه اباعبدالله الحسین. 🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 عجب خوابی، عجب حالی، عجب رؤیای شیرینی چه زیبا می‌شود وقتی، پدر را خواب می‌بینی عجب عشقی، عجب شوری، عجب عطر دل انگیزی چه رؤیایی‌ست با یاد پدر از خواب برخیزی چه کس بیدار کرده دختری که گرمِ رؤیا بود که در گلزار سرسبز پدر محوِ تماشا بود چه کس حالا جوابی می‌دهد چشم پر آبم را به بیداری نخواهم داد شیرینیِّ خوابم را کجا رفته؟ کجا عمه؟ همین لحظه، همین جا بود همین حالا، همین دلخسته در آغوش دریا بود همین حالا کنارم بود و از غم‌ها رهایم کرد دوباره جان به من داد و رقیه جان صدایم کرد نیامد بر لبم لبخند و از غم‌ها دلم پوسید به جبرانش پدر با گریه لب‌های مرا بوسید دوباره دستِ گرمش را به دُورِ گردنم انداخت نگاهی بر رُخِ زرد و کبودیِّ تنم انداخت دویدم کودکانه باز هم دنبال من می‌کرد لب خشکش به هم خورد و سؤال از حال من می کرد رقیه دخترم خوبی؟ بیا بابا در آغوشم اگر دردِ دلی داری بگو آهسته در گوشم تو هر جایی که می‌رفتی، من از بالای نی دیدم تو هر دفعه زمین خوردی، تو را از دور بوسیدم زمین خوردی و چشمم را به گریه باز می‌کردم تو را از روی نیزه با نگاهم ناز می‌کردم من از بالای نی خون گریه می‌کردم به احوالت خبر دارم چه شد آن شب که خونین شد پر و بالت دعا کردم به احوالت، دعایی تو به حالم کن اگر در راه صد دفعه کتک خوردی حلالم کن :: چه می‌فرمایی ای بابا به قربان سر و رویت هر آنچه شد به من جانا فدایِ تار گیسویت نمی‌خواهم بیازارم تو را حالا که مهمانی نمی‌خواهم تو را از کف دهم امشب به آسانی چه باید گفت ای بابا از این اوضاعِ آشفته هزاران درد و غم دارم، هزاران حرف ناگفته تو را تا زنده‌ام در پنجه‌ی هر کس نخواهم داد به دست این و آن هرگز، سرت را پس نخواهم داد در آغوشم بخواب آرام عزیزم خسته‌ی راهی چرا دیر آمدی بابا، مگر ما را نمی‌خواهی بخواب آرام اینجا دشمنِ نامهربانی نیست بخواب آغوش من امن است، اینجا خیزرانی نیست گُلِ من! آمدی اما شمیم یاس جا مانده تو را آورده‌اند اما عمو عباس جا مانده پس از تو بارشِ بارانِ غم آغاز شد بابا پس از تو دخترت با تازیانه ناز شد بابا پس از تو سهم ما تُندی و خشم و اَخم شد بی حد در این مدت، تمام پیکر ما زخم شد بی حد تو رفتی و النگویم طنابِ شمر و خولی شد دلیل درد بازویم، طنابِ شمر و خولی شد پذیرایی به غیر از سیلی قاتل نمی‌بینم نگاهت می‌کنم بابا، ولی کامل نمی‌بینم مرا پای برهنه روی سنگ و خارها بردند مرا کوچه به کوچه از دل بازارها بردند شبی افتادم از ناقه که زجر آمد سراغ من چنان آمد که گویی آتش افتاده به باغ من نمی‌گویم چه شد بابا، سخن کوتاه و سربسته پس از آن نیمه شب، از زندگی کردن شدم خسته ✍ 🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
سلام برسه ساله یی که انقدربزرگ بود که بداندزندگی بدون حسین غیرممکن است. 🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 ندارد دختری اینگونه بابایی که من دارم یقین مریم ندارد این مسیحایی که من دارم در آغوشش میانِ آسمان‌ها سِیر می‌کردم ندارد عرش هم عرش معلایی که من دارم نه از من، نه علی اکبر، نه قاسم، نه عموعباس دل از خلق جهان برده دلارایی که من دارم شبی، یوسف به خوابش ماه دید و من پدر دیدم ولی حسرت خورَد یوسف به رؤیایی که من دارم به روی نیزه بابا می‌درخشی بر همه عالم ندارد آسمان خورشید زیبایی که من دارم به چشمه چشمه‌ی اشکم، تمام عرش می‌گرید ندارد چشم اقیانوس، دریایی که من دارم میان روز می‌سوزم، شبِ ویرانه می‌لرزم ربوده طاقتم گرما و سرمایی که من دارم چهل منزل صدا کردم تو را، حالا نگاهم کن دگر نایی نمانده جز تمنایی که من دارم بر این پایی که دنبالت دویده، مرهمی بابا به کار من نمی‌آید دگر پایی که من دارم تو را بالای نِی با یک جهان حسرت نظر کردم دل سنگ آب شد از این تماشایی که من دارم به جای دوش تو سر را به روی خاک بگذارم یقین دارم دلت می‌سوزد از جایی که من دارم یتیمت را پدر، با تازیانه ناز می‌کردند ندارد داغداری این تسلایی که من دارم گل رخسارم از باد خزان زخم است و پُر درد است نشاید بوسه زد بر روی سیمایی که من دارم همه گریند بر لالایی و اشک رباب اما رباب از دیده خون گرید به لالایی که من دارم ✍️ 🥀🥀🥀🥀🏴