eitaa logo
🌹رهروان مهدویت🌹
499 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
19.3هزار ویدیو
129 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 ؛   📌 انصاف... 🔸 صاحبخانه با اخم گفت: همین که گفتم! اگه نمی‌تونی مبلغ رهن و اجاره رو بدی، خبری از تمدید قرارداد نیست. زودتر خونه رو خالی کن. این مشکل شماست، نه من... مستأجرش که یک کارگر ساده بود، گفت: انصاف هم خوب چیزیه! آخه مگه من چقدر می‌گیرم که امسال رهن و کرایه رو دو برابر کردی؟! صاحبخانه، غروب همان روز، در صف اول نماز جماعت، دعای فرج می‌خواند. 🔹 قال صاحب البيت عابسا: مثلما قلت إن ما دفعت كلّ مبلغ الإيجار مستحيل أمدد العقد معك؛ فعليك أن تخلي البيت. هذة مشكتك ليس مشكتي يا أخي... كان المستأجر عاملا، فاجابه: بالله علیک کم هو راتبی حتى يتضاعف مبلغ الإيجار... فی مساء نفس الیوم، کان صاحب البیت فی صف الاول مِن صلاة الجماعة و يهمس دعاء الفرَج 👤 او هم خودش را می‌دانست!
🖼 ؛   📌 دیدار با امام زمان... 🔸 شب و روز تنها آرزویش این بود که امام زمان را ببیند. اما یک جمله از آیت الله بهجت او را به فکر فرو برد: «آن‌ها که مشتاق دیدار امام زمان هستند، ببینند با قرآن چگونه رفتار کرده‌اند.» سرش را پایین انداخت. آخرین باری که نگاهش به صفحات قرآن افتاده بود، رمضان پارسال بود! 🔹 كان مشتاق إلى لقاء إمام زمانه دائما لكن يوما مِن أيام سمع مِن الشيخ بهجت جملة جعلته يفكّر: « هؤلاء المشتاقین لرؤیة إمام زمانهم، فليرون كيف يتعاملون مع القرأن» طأطأ رأسه خجلا لأنّ آخر مرّة رأت عينه المصحف الشريف كان في شهر رمضان الماضي. 👤 او هم خودش را می‌دانست! هو کان مِن الذین یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین! ✅️ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
سخنران آخر جلسه، اینگونه دعا کرد: « خدایا به جان امام زمان قسمت می‌دهیم...» برای همه چیز دعا کرد و از آقا مدد گرفت الا دعا برای !! که باز یادش رفت!! مثل روزهای دیگر مثل مراسم‌های دیگر... او هم خودش را می‌دانست... 🍃✨🌼🌹🌹🍃✨🌼🌹
  📌 کپی مطالب... 📱 هر‌وقت مطلب زیبایی در کانال‌های مهدوی می‌دید یا می‌خواند، سریع کپی می‌کرد و برای دوستانش می‌فرستاد، بدون اینکه آن مطلب را در زندگی‌اش پیاده کند! صفحات مجازی‌اش، اتاقش و گوشی‌اش پُر بود از مطالب مهدوی، الا قلبش... 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 کارگردان... 🎭 کارگردان بنامی بود. برای هر سوژه‌ای که فکرش را بکنی فيلم ساخته بود. اما دریغ از یک فیلم، یک تله‌فیلم، یک نمایش یا یک کاری هنری با موضوع امام‌زمان! سال‌ها در مناسبت‌های مذهبی، مهمان ثابت تلویزیون بوده و هست و همیشه حرف‌هایش را با این جمله آغاز می‌کند: اللهم‌ عجّل لولیک الفرج… 👤 او هم خودش را می‌دانست!
🖼   📌 رئیس شرکت... 💴 رئیس شرکت بود. هر ماه بخشی از درآمدش را برای کمک به موسسات و فعالیت‌های مهدوی هزینه می‌کرد. احترام سرلوحه کارش بود. جلوی پای هرکس که وارد اتاقش می‌شد، می‌ایستاد جز خدمه دفترش. از همه تشکر می‌کرد اما زبانش به تشکر از آبدارچی شرکت نمی‌چرخید. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
🖼 ؛   📌 کمک به مادر... 🏠 مهمانی دورهمی خانواده این‌بار در خانه آن‌ها برگزار می‌شد. پسر مثل ستاره‌ای در جمع می‌درخشید. موقع پذیرایی و در رعایت ادب میزبانی سنگ تمام گذاشت. همهٔ مادران فامیل حسرت داشتن چنین پسری را داشتند. مهمانی تا نیمه شب طول کشید. مادر برای سر و سامان دادن به اتاق و آشپزخانه ماتم گرفته بود اما پسر با عجله به اتاقش رفت. دعای فرجش را خواند و خوابید. 💬 أقيمت حفلة العائلية هذه المرة في منزلهم. كان نجمة الحفلة في تلك الليلة. بذل کل جهده في إستقبال الضیوف. کانت الأمهات تتوق إلى إنجاب مثل هذا الشب استمرت الضيافة حتى منتصف الليل. لما انتهت الضيافة ذهب الشب لينام و بقت الأم و کثرة الصحون القذرة قرأ دعاء الفرج ثم نام مرتاح البال. 👤 او هم خودش را می‌دانست! كان يعتقد أنه مِن المنتظرين! ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
🖼  📌 سفرهٔ عقد... 👶 با جمله: «توکل به خدا و با اجازه امام زمان» بلهٔ عقدش را گفته بود، اما سال‌ها بود که برای مادر شدن بهانه می‌آورد. گاهی درس خواندن را بهانه می‌کرد و گاهی شاغل بودن و گاهی وضع بد اقتصادی را... خودش را سرباز امام زمان می‌دانست اما علاقه‌ای به آوردن فرزندی که می‌توانست سرباز امام و آینده‌ساز شیعه‌خانه امام زمان باشد، نداشت. 👤 او هم خودش را می‌دانست!