eitaa logo
🇮🇷 رهــروان شهـــدا 🇮🇷
107 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 فضیلت زنده نگه داشتن یادشهداکمترازشهادت نیست..."امام خامنه ای" ✔ تاسیس: اسفند99/12/11 ♻️شهید آوینی: شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگراین شرط را داری ؛ چه تفاوتی میکند که نامت چیست وشغلت ؟
مشاهده در ایتا
دانلود
✍به روایت از دوست شهید : 🌹از اونجایے ڪه ارزش خیلے زیادے براے قائل بود و در منطقه‌ے بلوچستان به دنبال گمشده‌ش () می‌گشت، مرخصے می‌گرفت. 🌹یادم هست ڪه این ایام دیگه دل تو دلش نبود ، همه‌ے ها و هماهنگے هارو انجام میداد. براے شرڪت در پیاده روی سالار شهیدان حضرت (ع) 🌹از اونجایے ڪه خدمت به اهمیـــت بسیار بالایے براش داشت، مرخصے هاش رو به صورتے تنظیم میڪرد .ڪه وقتِ برداشتِ (ڪشاورزے) باشه و به قول معروف یک تیر دو نشان بشه؛ هم دیدار و هم حال پدر و مادر باشه. 🌹این نحوه‌ے تنظیم براے ایام اربعین حسینے طورے بود ڪه، اولاً به دیدار خانواده اومده باشه و با دوستان هم محله‌اے به مشرف بشن ، ڪه حق رفاقت راهم ادا ڪرده باشه. 🌷 🌹شادی روحش 🌹
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ما به مردم قول دادیم . . . 🌷 به یاد همه ی شهدایی که کربلا ندیدن ... ولی راه کربلا رو باز کردن ... 🌹هدیه به روح مطهر شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 🌷شهـــید محمد هادی امینی 🌱من مشتاق اینم که رنگ خدا بگیرم و بتونم تجلی حداقل یک صفت الهی تو زمین باشم. 🌹شادی روحش صلوات 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🥀 🌷شهیدی که زمین با او حرف میزد !!! حسینعلی 🕊 🌹شادی روحش صلوات🌹
🌹🍃بخشیدن همسر 💠 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجده‌ی آخرش، از خدا خواستم به خاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه!» 🕊 📙فرهنگ‌نامه‌شهدای‌سمنان، جلد۸، صفحه۱۰۶ 🌹شادی روحش صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷یاد آن یار سفرکرده بخیر ... 🥀دو اربعین است که حاج قاسم عزیز را به ظاهر میان خود نمی بینیم . بدین وسیله خواستم تجدید خاطره ای داشته باشیم . 🌹شادی روحش 🌹
✍به روایت مادربزرگوارشهید: 💠یک روز ظهر واردخانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود،آن روز ازصبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام وبی‌صدا به اتاقش رفت. 💠صدا کرد:مادر، برایم چای می‌آوری؟ برایش چای ریختم وبردم. وارد اتاقش شدم، روی تخت درازکشیده بود، من که رفتم بلند شدونشست. 💠پرسیدم: چه خبر؟در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه‌ رنگ باآرم «الله» بیرون آورد.  پرچم خاکی و پاره بود.اول آن را به سرو صورتش کشیدوبعدبه من گفت: «این را یک جایی بگذارکه فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازه‌ام بکش» 💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری» اجازه ندادحرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است» 💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شدبا من دفنش کنیدتا خداوند به‌ خاطر آبروی شهیدبه من رحم کندواز گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند» 💠نمی‌دانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش می‌شود. 🌷 : ۱۳۶۳/۶/۲ مشهد : ۱۳۹۳/۲/۱۹ حلب ، سوریه 🌹شادی روحش 🌹
🌷 شهادت : 🔸در خاطرات یکی از شهدای هشت سال دفاع مقدس آمده است که تا لحظه آخر زندگی خود دست از شوخی و مزاح بر نمی داشته است و حتی در لحظاتی قبل از شهادت هم شوخ طبع بوده است. . . داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه  هو یه خمپاره اومد و بومممممم ... نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین دوربینو برداشتم و رفتم سراغش . بهش گفتم تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو… در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت : من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم .اونم اینکه وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو اون کاغذ روشو نکَنید! بهش گفتم : بابا این چه جمله ایه قراره از تلویزیون پخش شه ها یه جمله بهتر بگو برادر… با همون لهجه اصفهونیش گفت: اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده…! 🌹شادی روح مطهر شهدای هشت سال جنگ تحمیلی 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا