eitaa logo
🇮🇷 رهــروان شهـــدا 🇮🇷
107 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین 🌷 فضیلت زنده نگه داشتن یادشهداکمترازشهادت نیست..."امام خامنه ای" ✔ تاسیس: اسفند99/12/11 ♻️شهید آوینی: شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگراین شرط را داری ؛ چه تفاوتی میکند که نامت چیست وشغلت ؟
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 _شناسی :2⃣ ✨ سردار دفاع مقدس مهدی 🥀 🌹: 1333/1/30(میاندوآب) 🌷 مسئولیت : فرمانده لشگر 31 عاشورا 🌷 : 1363/12/25(جزیره مجنون) 🌷 شهادت : بر اثر اصابت تیر 🌷 شریف :جاویدالاثر 🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀 🌺 شهید : از شهرداي يک بنز داده بودند بهش . سوارش نمي شد. فقط يک بار داد ازش استفاده کردند؛ داد به پرورشگاه. عروسي يکي از دخترا بود. گفت « ماشينو گل بزنين واسه ي عروس.» 👌شهدایی زندگی کنیم . . . 🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷 ✍ فرازی از وصیتنامه : بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید. پشتیبان و از ته قلب، مقلّد امام باشید، اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است . 🌷۲۵ اسفند سالروز مهدی باکری 🌷روحشان شاد و راهشان همواره پررهرو ✌️ 🥀هدیه به روح مطهرش ۱۴ 🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷 @sardaredelha9498🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💥 _ شهدا : 🌷 ای از مدافع حرم گیلان سجاد ✍به روایت از همسر شهید : 🌷با آقا سجاد دو خانواده بی سر پرست ویتیم می‌شناختیم که در قم ساکن و وضعیت مالی مناسبی نداشتند آقا سجاد از دوستانش پول جمع میکرد و مقداری هم خودش میگذاشت و برنج، گوشت، مرغ و.... تهیه میکردتا به این خانواده ها برسانیم... 🌷اکثرا شب ها این موادغذایی را میبردیم و خیلی دقت میکرد تا کسی تو کوچه نباشد وآبروی آن خانواده نرود چون طرف مقابل خانم بود آقا سجاد وسایل را  به من میداد تا تحویل بدهم. 🌷 یک شب که برای تحویل هدایا رفتیم فاطمه رقیه توی بغلم خواب بود از طرفی گونی برنج هم سنگین بود بنابر این نتوانستم پیاده شوم به آقا سجاد گفتم شما برو... 🌷کمی مکث کرد بعد پیاده شد درب  صندق عقب ماشین را باز کرد گونی برنج را زمین گذاشت عینکش را برداشت و داخل جیبش گذاشت بعد زنگ خانه را زد. از برداشتن عینکش تعجب کردم و به فکر رفتم. 🔻از این کارش دو منظور به ذهنم رسید: 1.میخواست نامحرم را نبیند. 2.میخواست خانم نیازمند وقتی بعدها او را در خیابان دید نشناسد و خجالت نکشد... 🌷دلیل دوم بذهنم قوی تر بود چون چشمان آقا سجاد آستیکمات بود و دید نزدیکش مشکلی نداشت. 🌷هیچ وقت از او نپرسیدم چرا اینکار را کرد. چون منظورش را فهمیده بود و او را بهتر از هر کسی می شناختم مطمئن بودم که میخواست آن خانم نیازمند او را نشناسد و خجالت نکشد... "خیلی حواسش به همه چیز بود". شاد گرامی 🌷شهدا را یاد کنیم با ذکر 🌷 @sardaredelha9498🏴🏴🏴
ای از شهید حاج احمد به روایت همرزم این شهید والامقام 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 گفت: آقای امینی جایگاه من توی سپاه چیه؟ سئوال عجیب و غریبی بود! ولی می‌دانستم بدون حکمت نیست. گفتم: شما فرمانده‌ی نیروی هوایی سپاه هستین سردار . به صندلی‌اش اشاره کرد. گفت: آقای امینی، شما ممکنه هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم ، نرسی . ولی من که رسیدم، به شما می‌گم که این جا خبری نیست!  آن وقت‌ها محل خدمت من، لشکر هشت نجف اشرف بود. با نیروهای سرباز زیاد سر و کار داشتم. سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون کردی ، این برات می‌مونه؛ از این پست‌ها و درجه‌ها چیزی در نمی‌آد! 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷 _حاج احمد_ کاظمی 🌷 شاد 🌷 گرامی 🌷 _مستدام @sardaredelha9498🇮🇷🇮🇷🇮🇷
_شهدا : همیشه با دو سه نفر میرفت گلزار شهدا قدم به قدم که میرفت جلو ، دلتنگ تر از قبل میشد ، دلتنگ شهادت ، دلتنگ رفقای شهیدش …. کنار قبور می ایستاد و رازهای مگویش را به یارانش میگفت. جنس نجواهای فرمانده را نشنیده هم میشد فهمید. نجواهایی از جنس دلتنگی ، جاماندگی و دلواپسی .حاجی بین قبر ها راه میرفت مینشست و خلوت میکرد بعد رو میکرد به ما و میگفت:《قرآن همراهتون هست؟》 اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره حشر را سر مزار شهدا حتما میخواند ... _حاج_ قاسم _سلیمانی 🌹شادی روح مطهرش صلوات 🌹
: -- بیت الزهرا که خادم بودیم اون شبایی که مراسم حضرت زهرا (س) بود، همیشه حاج قاسم میومدن بهمون سر میزدن که ببینن با میهمانان حضرت زهرا (س) چه رفتاری داریم ... -- اصلا اجازه ی تفتیش نمیدادن . همیشه میگفتن به هیچ عنوان حق تفتیش ندارید ، میهمانای حضرت زهرا (س) رو اذیت نکنید درواقع برخورد جدی میکردن. و ما که میگفتیم برای امنیت خودشون هست ناراحت میشدن و میگفتن حضرت زهرا (س) مراقب میهمانانش هست شما نگران نباشید ... -- همیشه دور از چشم این کار رو میکردیم. 🏴 _ فاطمیه 🏴 (س) 🏴 حاج قاسم_ سلیمانی 🥀هدیه به روح مطهر بی بی دوعالم حضرت زهرا "سلام الله علیها" و حاج قاسم عزیز 🥀
سرهنگ _ پاسدار _ خلبان شجاعت_علمداری🕊🌷 تولد : ٢ تیر ۱٣۴۵ شهادت : ٩ تیر ۱٣٩٣ شهادت : سامرا_عراق مزار شهید : خانه خمیس 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷 _ شهید : -- هر وقت قرار بود مأموریت برود. اگر من راضی نبودم تمام تلاشش را می کرد یا مأموریت را نرود و یا به هر نحوی مرا راضی می کرد. اما این بار فرق داشت. مدام گریه می کردم تا منصرفش کنم، اما نه به گریه هایم توجه کرد تا سست شود و نه از رفتن منصرف شد.  صبح با اشک و قرآن بدرقه اش کردم. دستی به صورتم کشید و خیسی اشکم را به سر و صورتش زد و گفت " بیا بیمه شدم. صحیح و سالم بر میگردم" ✍ﺭاﻭﻱ : همسرﺷﻬﻴﺪ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات 🌷
ای از محسن : چشمانش‌ مجروح شد و منتقلش‌ ڪردند تهران . محسن‌ بعد از معاینه‌ے دڪتر پرسید: آقاے دڪتر! مجراے اشڪ‌ چشمم‌ سالمه؟ میتونم‌ دوباره‌ با این‌ چشم‌ گریه‌ ڪنم؟! دڪتر پرسید: براے چے این‌ سوال‌ و مےپرسے پسرجون؟ محسن‌ گفت: چشمے ڪه‌ براے امام‌ حسین(علیہ‌السلام) گریه‌ نڪنه‌ به‌درد نمےخوره!!! 💔 🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 شهید محسن ولادت: ۱۳۴۶/۵/۳۰ تهران  شهادت: ۱۳۶۶/۱۰/۲۵ : مسئول عقیدتی سیاسی لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه السلام شهادت: ماووت – عملیات بیت المقدس۲ / نصر۴ مزار : تهران – بهشت زهرا – قطعه: ۲۹، ردیف: ۴، شماره: ۷ 🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 🥀شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات 🥀
ای از شهـــید محمود رادمهر🌷 یک بار از من پرسید: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات میمانی؟ گفتم: از همان ابتدای زمانی که حقوقم را میگیرم؛ منتظرم که موعد بعدی پرداخت حقوق کی میرسه آهی از سر حسرت کشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا می کشند، کمی از آن را برای امام زمان(عج) می کشیدند ایشان تا حالا ظهور کرده بودند، امام منتظر ندارد. 🌷 -عجل-لولیڪ-الفرج🤲  شهدا را یاد کنیم با ذکر 🌹
_ شهید : 🌷 یک شب از خواب بیدار شدم دیدم که یک سگ بسیار بزرگ که شبیه یک گرگ بود کنار حاجی و پشت سرش نشسته بود. ➖ بعد از تمام شدن نماز به حاجی شکایت کردم که چرا داخل چادر نماز نمی خواند شاید آن سگ بزرگ یا یک مار و عقرب او را بکشند 🌷 ایشان گفت از کجا می دانی که آن سگ و مار و عقرب مأمور حفاظت از من نشده باشند. 👈مگر ما اینجا آمده ایم که اینطوری کشته شویم ما آمده ایم که شهید شویم.👌 🌷 🌹شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات
🔸پـای درس شهیـــد... ✍مهندس ڪه باشی آن هم با گذراندن تحصیلات در دانشگاه ڪانادا مردم جور دیگری به تو نگاه می ڪنند. ندارند توی یڪ اتاق اجاره ای با ڪمد شکسته زندگی‌ات را سر ڪنی!! اما حسن با داشتن این شرایط، گوشش به شنیدن اینجور حرف‌ها بدهڪار نبود. می‌گفت: من باید طوری زندگی ڪنم ڪه با افراد و سطح پایین جامعه برابر باشم. 🕊 شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات 🌷