eitaa logo
موسسه رهروان مهدویت بروجرد
1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
135 فایل
ارتباط با خادم کانال @Ssaehalin
مشاهده در ایتا
دانلود
: امان از «دردِ بی‌دردی» ! ✍ شب جمعه بود! آدم که از دست خودش خسته می‌شود، چاره‌ای ندارد جز آنکه پناه ببرد جایی که او را همانطور شکسته و درهم ورهم بخرند، نه؟ • حوالی دو بامداد بود که کشاندم این تن له شده را و انداختمش در حیاط حرم! کنار حوض نشسته بودم و زل زده بودم به ضریحی که از آن دور مشخص بود. نه حرفم می آمد و نه هیچ چیز... فقط آمده بودم که نمیرم! • زائری آمد و از جلوی من رد شد و رفت به سمت رواق ضریح، آن لحظه نمیدانستم چرا دلم به او گیر کرد، ولی برایم مهم شد انگار! • کم‌کم سوز سرما لرز انداخت بر من، و خیز برداشتم بسمت رواق! در نزدیکترین فاصله از ضریح نشستم و تسبیحم را برداشتم و شروع کردم به ذکر « یا سلام »، بلکه خدا این قلب یخ زده را به سلامت و امنیت برساند. • دیدم بالای سرم ایستاده و در سکوت لبخند میزند! همان زائر بود، همان که وقتی در حیاط از جلوی من رد شد، دلم را متوجه خودش کرد! لبخند مهربانی در پاسخ لبخندش زدم و منتظر شدم ببینم چه می گوید! گفت: برای پسرم دعا کن ! گفتم : چشم حتماً، دوباره گفت: برای پسرم دعا کن، اسمش «مهدی» است! یادت می ماند؟ گفتم : بله حتماً • سری تکان داد و از کنارم رفت! دستانم را گرفتم بالا و خدا را به همان اسم «سلام»اش قسم دادم که گره مهدی او را به سلامتی باز کند. • نزدیک اذان صبح بود، برای نماز به سمت شبستان میرفتم که دیدم دارد همان جمله ها را به زائر دیگری میگوید؛ «برای پسرم دعا کن، اسمش مهدی است»! • بعد از نماز جماعت دیدم دارد می آید به طرفم! می دانستم بخاطر کهولت سنش و نیز تعدد زائران زیادی که التماس دعا گفته بود، مرا یادش نیست. نزدیک شد: دستش را گرفتم و گفتم: دعا کردم پسرتان را و باز هم دعا میکنم. انگار میخواست مطمئن شود، پرسید: اسمش چه بود؟ گفتم: «مهدی» لبخند زد و سرم را بوسید و رفت! ✘ او رفت و من خانه خراب شدم.... با خودم گفتم : چهل و چند سال است که عمر کرده ای! این زائر یک شب جمعه بی‌خواب شد از درد پسرش، و تا اذان صبح، تمام حرم را گشت و به این و آن گفت برایش دعا کنند! تو کدام شب جمعه از نداشتن « مهدی» ات بی تاب شدی که بیایی و اینجا بگردی و بگویی برای پدرت دعا کنند؟ • او رفت و من خانه خراب شدم، از یک عمر چهل ساله‌ی بی‌ثمر، که «هنوز بی‌دردی، درد اصلی اوست». 💫💫💫💫💫 https://eitaa.com/rahrovanmahdaviyat
: «داشتم فکر می‌کردم مثلاً تو آمده‌ای...» ✍️ هیچ وقت نوشتن «گپ روز» اینقدر سخت نبود که امروز... داشتم فکر می‌کردم به خواصی که دور امام حسن مجتبی علیه‌السلام بودند و امام خطاب به ایشان فرمود : «من در شما وفا نمی‌بینم که این صلح را پذیرفتم!» • و باز فکر می‌کردم به «وهب نصرانی» که با دین عیسی علیه‎‌السلام از راه رسید و شد ستون لشکر اباعبدالله علیه‌السلام و ... • یک عالمه حرف دارم که نمی‌شود نوشت! گاهی دردها آنقدر نگفتنی‌اند که تا عمق استخوان انسان فرو می‌روند. • داشتم فکر می‌کردم مثلاً تو آمده‌ای و «نرم‌ترین» و «به اعتماد رسیده‌ ترین» و «اطاعت پذیرترین» و «بی مَن ترین» و «دلسوزترین» و «نگران ترین» و «قائم ترین» آدمها در حلقه‌های اول و دوم و سوم و .... به تو می‌پیوندند ! و من ایستاده‌ام و سهمم از همه‌ی این «وصل‌ها» و این «رسیدن‌ها» و این «چشم روشنی‌ها» فقط تماشاست! • آخر من هنوز خیلی تیزی در جانم دارم که جان تو را نااَمن می‌کند! • آخر من هنوز یک عالمه «اما و اگر» دارم ... و یاران تو به کمال اعتماد رسیده‌اند! • آخر من هنوز برای اطاعت چرتکه می‌اندازم که ببینم صلاح خودم هم هست یا نه ! • آخر من هنوز جاهایی خودم را بیشتر قبول دارم و دنبال «چرا» می‌گردم! • آخر من هنوز آنقدر دلسوز و نگران تو نیستم که درد همه‌‎ی بچه‎‌های تو درد من باشد! و بی‌خواب و بی‌تابم کند! • آخر من هنوز دو قدم می‌روم و باز می‌خورم زمین ... نمی‌توانم در هجوم گرفتاریها قائم بایستم و محل اتکای دیگران باشم ! ✘ اما تو که بیایی، کسانی به تو خواهند پیوست که مثل امیرالمؤمنین علیه‌السلام باشند، آنطور که وقتی پشت سر رسول الله راه می‌رفتند فقط یک سایه دیده می‌شد! این داستان‌ها را که الکی نقل نکرده‌اند. ما تا هنوز در برابر امام سایه داریم، مال آن لشکر نیستیم. • خدایا ما که می‌دانیم قد و قواره‌مان به این حرفها نمی‌خورد ! ولی جا ماندن از امام، حرف زدنش اینقدر دردناک است، خودش چطوری است دیگر..؟ • آنوقت که انسانهای تراز با این ویژگیهایِ اَمن را از ادیان دیگر جدا می‌کنی و می‌شوند امین‌هایِ او ، مثل «وهب» ... و ما نیستیم در میان آنان که به معیّتش می‌رسند حال ما چگونه است؟ • این متن نصفه بماند و به آخر نرسد بهتر است!!! خدایا در این ساعات اجابت، رحم کن بر ما که جز تو پناهی برای جبران اینهمه ضعف در وجودمان نداریم. شرم داریم از لحظه‌ی نزدیکی که قرار است با امام‌مان چشم در چشم شویم! @ostad_shojae 💫💫💫💫💫💫 خدایا ما را از یاران خاصه امام زمان عج قراره بده https://eitaa.com/rahrovanmahdaviyat
: امسال حجم جدیدی از غربت امام مهدی علیه‌السلام برایمان مکشوف شد! : «سربازان خطرناک امام مهدی علیه‌السلام» ✍️ ساعت از ۱۲ شب گذشته بود! روز سوم از آغاز کمپین who is imam mahdi. بازار نجف خلوت شده بود و تقریباً کسی به غرفه مرکزی کمپین مراجعه نمی‌کرد. برخلاف مشایه که بچه‌ها تا صبح مشتری داشتند و کار می‌کردند. • غرفه را تعطیل کردیم و همه بچه‌ها رفتند به محل اسکان برای استراحت. و من در چادر ماندم تا برنامه‌ی فردا و شیفت‌بندی بچه‌‌ها را برای روز چهارم بنویسم. چشمانم سنگین بود و خسته‌تر از آن بودم که قبل از رفتن بچه‌ها حس می‌کردم. خوابم برد و کمتر از چند دقیقه خواب دیدم سه فوج از شیاطین با سه نوع چهره متفاوت به زمین نزدیک می‌شوند. هرچه نزدیک‌تر می‌شدند صدایی از جنس تمسخر و قهقهه به نام مبارک امام مهدی علیه‌السلام در فضا می‌پیچید! اما آنها از سطحی به بعد، قابلیت نزدیک شدن به آدمها را نداشتند. فقط در لحظه‌ای که این صداهای قهقهه و تمسخر توجه کسی را جلب می‌کرد و او را به شک می‌انداخت، تزلزل وجود او از بیرون قابل تشخیص بود و انگار این، راه را برای نزدیک شدن شیاطین فراهم می‌کرد. لذا به سویش یورش برده و درون او را به چنگ می‌آوردند. • با ترس عجیبی بیدار شدم، و می‌دانستم که این خواب هشداریست برای من که مراقب استقامت خودم و بچه ها باشم در فتنه‌ها و حمله‌هایی که احتمالاً متوجه ما خواهد شد. همین رمز امنیّت مان خواهد بود. • صبح که کار را شروع کردیم و با هجمه‎‌ی تند چند فرقه انحرافی مهدویت روبرو شدیم. می‌آمدند جلوی غرفه و شبهه می‌انداختند و سعی می‌کردند «ولایت در مهدویت» را زیر سوال ببرند. از سویی مشکلاتی که از سوی بعضی مبغضان و یا جاهلان دولت عراق پیش آمد و منجر به آزارهایی شد که بچه‌ها متحمل شدند تا بالاخره به لطف خدا و حمایت وزارت خارجه حل شد و آرامش برقرار گردید. • در تمام این لحظه‌ها نشسته بودم و به پاسخهای شیرین تعاملگران غرفه مرکزی به این سرکردگان فِرَق انحرافی گوش می‌دادم . آنقدر «اصل اصالت تخصص» و «جایگاه انسان کامل» در زندگی بشر و نیز «نقش حکمرانی ولایی را در ایجاد تمدن نوین اسلامی» خوب درک کرده بودند، که در نهایت آرامش در برابر رگهای برافراشته و صورت سرخ شده آنان پاسخ می‌گفتند، بدون آنکه سعیِ آنان ذره‌ای تردید در قلبشان ایجاد کند... و من هر لحظه با خودم می‌گفتم : این است فرق تعاملگر و مبلّغی که «انسان‌شناسی» می‌داند، و ما در این رحم، مسلط به اسحله‌ای شدیم که زیربنایی‌ترین ابزار در آخرالزمان بود. • امسال حجم جدیدی از غربت امام مهدی علیه‌السلام برایمان مکشوف شد! غربتی که علّت بزرگش ماییم ! که به فرموده رهبری، هنوز تبیین به روش انبیاء را نیاموخته‌ایم. روش انبیاء یعنی : «من عرف نفسه فقد عرف امامه » یعنی : انسان‌شناسی = امام شناسی و همین ضعف ، باعث شد شیعه بعد از سالها تحصیل دروس الهی و فعالیت جهادی هنوز قلبش از غیبت امام زخمی نیست! و این یعنی یک جای کار می‌لنگد. ما تمام عزممان را جزم کرده‌ایم سنگ هم از آسمان ببارد این کمپین را جهانی کنیم و می‌کنیم ان‌شاءالله ! ترجمه سایت Whoisimammahdi.com را به زبانهای «اردو و فرانسه» نیز شروع کرده‌ایم. اگر از میان شما عزیزان، هستند کسانی که علاوه بر تسلط بر این دو زبان، به مفاهیم انسان‌شناسی استاد شجاعی مسلّط باشند و حاضرند بصورت جهادی و دغدغه‌مند (حداقل روزی دو الی سه ساعت کار مفید) در این امر عظیم ما را یاری نمایند لطفاً از طریق آیدی زیر با پشتیبان روابط بین‌الملل اعلام آمادگی نموده و متن کوتاه آزمونِ ورودی ترجمه را برای سنجش اولیه، دریافت کنند: @International_rrelations