eitaa logo
رهروان شهدا🕊 شرودان وکروچ 🕊ام الائمه س
159 دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.6هزار ویدیو
312 فایل
اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک اینجا آغاز راهی است بی پایان برای همه ما اِمـٰام‌زمـٰانَـم . .💚 مـرا با دور شدن ازخودٺ امتحان نڪن من ‌بھ ‌بهانھ ے ‌درکناࢪِتو بودن نفَس مۍڪشم!💚 ♥️↝السلام‌علیڪ‌یابقیھ‌اللہ❤ @rahrovanshohadarahhagh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 🔴 نابینا و چراغ 🔹نابینایی در شب تاریک، چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی می‌رفت. 🔸فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان! روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر؛ این چراغ را فایده چیست؟ 🔹نابینا بخندید و پاسخ داد: این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی‌خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند. 🔸حال نادان را به از دانا نمی‌داند کسی گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بوَد طعن نابینا مزن ای دم ز بینایی زده ز آنکه نابینا به کار خویشتن بینا بود
💫 سگی نزد شیر آمد گفت: بامن کشتی بگیر! شیر سر باز زد و نپذیرفت. سگ گفت: نزد تمام سگان خواهم گفت که شیر از مقابله با من می هراسد!! شیر گفت: سرزنش سگان راخوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند که با سگی کشتی گرفته ام ...! یادمان باشد هر کاری و هر سخنی ارزش جواب دادن ندارد... 🍃 🦋🍃 ʝơıŋ➘ |❥ @rahrovanshohadarahhagh🌺
🔸 فردی از کشاورزی پرسید: آیا گندم کاشته‌ای؟! 🔹 کشاورز جواب داد: نه، ترسیدم باران نبارد. 🔸 مرد پرسید: پس ذرت کاشته‌ای؟ 🔹 کشاورز گفت: نه، ترسیدم ذرت‌ها را آفت بزند. 🔸 مرد پرسید: پس چه چیزی کاشته‌ای؟! 🔹 کشاورز گفت: هیچ‌چيز، خیالم راحت است ...! 🔰 همیشه بازنده‌ترین افراد در زندگی کسانی هستند که از ترسشان هرگز به هیچ کاری دست نمی‌زنند ... 🆔ʝơıŋ➘ |❥ @rahrovanshohadarahhagh
✨﷽✨ ✨ حرمت هارا نشڪــــنیم شاید روزے،جــــــایي بہ دلیلي مجبور باشيم بہ هم سلام ڪنیم همیشہ بہ حد یڪ سلام هم شده حرمت نڪَہ داریم... 🆔ʝơıŋ➘ |❥ @rahrovanshohadarahhagh
⁉️ خطرناک‌ترین جمله دنیا چیست؟ ❌گفته می‌شود خطرناک‌ترین جمله این است: «من همینم که هستم.» در این جمله کوتاه می‌توانیم غرور، لجاجت، خودرایی، خودخواهی، درجا زدن و به ‌تدریج راندن آدم‌ها از اطراف خود را حس کنیم ✅ پس مراقب باشیم ، هر روز فرصتی هست برای یه قدم بهتر شدن. 📕 قرآن می‎فرماید: "ان الله لا یحب المتکبرین" (سوره نمل آیه 22) یعنی خداوند متکبران را دوست ندارد! 🔮کانال مرجع گفتمان
✨﷽✨ ✨ 🌟صبر تنها عصبانے نشدن نیست! 💠صبر یعنے اینڪـہ قادر باشید هفت احساس ✨تنفر ✨علاقـہ ✨لذت ✨اضطراب ✨خشم ✨غم ✨و ترس 🍃را در خود ڪنترل، مدیریت و مهار ڪنید. ☘🌼🌸🌼🌸🌼🌸☘ 🌷کانال رهروان شهدا🌷 🆔ʝơıŋ➘ |❥ @rahrovanshohadarahhagh
🔆 ✍ سال‌ها پیش مردی به نام مسلم در شهری نانوا بود. او مردی پرهیزگار، قانع و شاکر بود. 🔹در محلّه‌‌ای که پسر مسلم بود، یک مغازۀ مرغ‌فروشی بود که فروش خوبی هم داشت. 🔸روزی جعفر، پسر مسلم، به پدرش گفت: دوست دارم مالکِ آن مغازه را ببینم و به قیمت بالایی آن را اجاره کنم، مغازۀ پرفروشی است. 🔹مسلم گفت: پسرم! هرگز با آجرکردن نانِ کسی به دنبال نان برای خودت نباش. بدان‌! دنیا بزرگ است و خدا را قابلیّت روزی‌ رساندن زیاد است. 🔸اما وسوسه درون جعفر را پر کرده بود و حاضر نبود از خواستۀ خود کوتاه بیاید. 🔹روزی مسلم، او را کنار خود به نانوایی برد. خمیر لواشی را به تنور چسباند و سریع خمیر لواش دیگری را دوباره به روی همان لواش که در حالِ پختن بود، زد. هر دو خمیر لواش، سنگین شدند و از دیوارۀ داغ تنور رها شده و داخل تنور افتادند و سوختند. 🔸مسلم گفت: پسرم! دیدی یک لواش در حال پختن بود، لواش دیگر روی آن چسبید و باعث شد نه خودش بپزد و تبدیل به نان شود؛ و نه گذاشت لواش دیگر نان شود. 🔹پسرم! هرگز نانِ خود را روی نانِ کس دیگری نزن، که برای تو هم نانی نخواهد شد. 🔸بدان! اگر اجارۀ بالا به آن مغازه بزنی و او را از نان و نوا بیندازی، خودت نیز به نان و نوایی نخواهی رسید و این قانون زندگی است. ✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨
✍️ قسمتی از درآمدت را با امام زمان معامله کن 🔹وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب رو پرسیدم. 🔸فروشنده گفت: موز ۱۶ تومن و سیب ۱۰ تومن. 🔹گفتم: از هر کدوم دو کیلو به من بده. 🔸پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: محمدآقا سیب چند؟ 🔹میوه‌فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومن! 🔸نگاه تعجب‌زده‌ام رو به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش منو به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. 🔹پیرزن گفت: محمدآقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همه‌شون سیب رو ده‌دوازده تومن می‌دن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید! 🔸محمدآقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و اونو راهی کرد. 🔹سپس رو به من کرد و گفت: این پیرزن به‌تازگی پسر و عروسش رو تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ یتیم! من چند بار خواستم بهش کمک کنم و میوه‌ مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. 🔸به همین خاطر هیچ‌وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره. 🔹راستش رو بخوای من به هرکسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و همیشه با امام زمانم معامله می‌کنم. 🔸دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. 🔹دلم می‌خواست روی میوه‌فروش رو ببوسم. میوه‌ها رو خریدم. سوار ماشین شدم و زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان خجل بودم. 🔸با خودم می‌گفتم: ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم رو با امام زمانم معامله می‌کردم.