رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
*قدرت پاسپورت خارجی یا ....؟*
سینی چایی را روی میز گذاشتم و با آه عمیقی خودم را روی مبل ولو کردم . با حسرت به تصویر حجاج که از صفحهٔ تلویزیون پخش میشد نگاه میکردم. رو به همسرم گفتم: "خوش بحالت...فک کنم حسابش از دستت در رفته باشه که چند بار رفتی حج ، منو بگو که با این پاسپورت ایرانی و صف انتظار معلوم نیست اصلاً به این آرزوم میرسم یا آخرشم حسرت به دل از دنیا میرم."
همسرم دور از جانی گفت و ادامه داد : "حالا پاسِتون محدودیت داره و روش حساسن درست.ولی به جاش همین پاس یه چیزی بهتون میده که ما خارجیا هم بهش غبطه میخوریم."
ابروهامو بالا دادم و با بی حوصلگی گفتم: "چی؟"
همسرم گفت: "یه چیزیه که وقتی از مرز خارج بشین تازه متوجهش میشین !"
کنجکاو شدم بدونم همسرم از چه چیزی صحبت میکند؟ از همون شعارهای کلیشه ای که همیشه گفته شده و شنیدیم؟
او که انگار ذهنم را خوانده بود به تلویزیون اشاره کرد و گفت:
"میدونی تو همین سفر حج، چه استرسی تحمل میکنیم و برای کوچکترین چیزا هم باید تقیه کنیم؟
صاف نشستم و گفتم: "خب وضع ما هم بهتر از شما نیست.ندیدی قبل سفر یه لیست بلند بالا میدن که این کارو نکنین ، این چیزا رو نیارین ، چپ نیاین، راست نرین."
همسرم لبخند تلخی زد و گفت: " صحیح ، با این تفاوت که برای ما اولین خطا آخرین خطاست. میبرنمون جایی که عرب نی انداخت .یکجوری که هیچکی خبردار نشه اصلأ کی بودیم و چی شدیم .فک کردی جرأت دارن با ایرانی اینطور رفتار کنن! عمرا ! تدرین لش(میدونی چرا)؟"
من که تصورم کاملاً برعکس گفتههایش بود سرم را تکان دادم و پرسیدم: "چرا؟"
همسرم ادامه داد: "چون پشتتون گرمه. اگه به یه ایرانی بگن بالای چشمت ابروئه با یه نظام مقتدر طرفن."
او که حالا دیگه بلند شده بود با حرارت ادامه داد:
"ایران نوکر هیچ قدرتی نیست و ترسی هم نداره.
تو همین قضیهٔ منا سال ۹۴ کدوم کشور تونست شهدای خودشو برگردونه ؟"
دستش را توی هوا تکان داد و خودش جواب داد : "فقط ایران ! و این یعنی عزت یه شهروند ایرانی حتی اگر زنده نباشه..."
راست میگفت. یاد سخنرانی رهبر و نهیبهای کوبندهاش به عربستان و تهدید به عکسالعمل سخت و خشن افتادم.بعد از آن سخنرانی بود که شهدای ایرانی به کشور برگشتند . ولی حجاج بقیهٔ کشورها ، غریب و بینام و نشان ، در بیابانهای عربستان به خاک سپرده شدند ؛ بدون اینکه خانوادههاشان صدایی برای احقاق حق داشته باشند...
صحبتهایمان همینجا تمام شد . هردو در سکوت، با چاییهایی که دیگر از دهانافتاده بودند ، به پخش زنده از مسجدالحرام چشم دوختیم .
#ما_حقیقتا_مرده_بودیم_امام_ما_را_زنده_کرد.
#لقد_کنا_امواتا_فاحیانا_الإمام_الخمینی
*✍️روزنوشتهای یک خانم معلّم
👇👇👇
💗ما رو به دوستان خود معرفی کنید.
کانال و سایت رهیافتگان را دنبال کنید👇
🌐 @rahyafte_com
لینک تلگرام
https://t.me/+pgT4TgbgqH43Y2I8
لینک ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3085303808Ccb87cac80c
اینستای ما
https://www.instagram.com/rahyafteha?igsh=ZDZuZW5rdjF1ZzF4