eitaa logo
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
3.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
95 فایل
وابسته به انجمن شهید ادواردو انیلی مدیر انجمن: @rahyaftegan ارتباط ایتا: @Solmaz_n 🌸🌺🌸🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ هیچ وقت نمی‌گفت: نه! 📍مردم حرف درآورده بودند که این مرد، لوح است. این را خود قرآن می‌گوید. بس که قاتی مردم می‌شد و رویش نمی‌شد حتی وقتی کار دارد، به شان بگوید پا شوند بروند. 📍می‌گویند با هر کس دست می‌داد، دست خود را نمی‌کشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس می‌نشست، آن قدر می‌کرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می‌کرد تا خود او حرفش را قطع کند. 📍اصحابش گفته‌اند وقتی از چیزی به خنده می‌افتادیم، با ما می‌خندید؛ وقتی تعجب می‌کردیم، با ما می‌کرد. از آخرت حرف می‌زدیم، با ما درباره‌ی همان حرف می‌زد. از دنیا می‌گفتیم، با ما از همان می‌گفت. از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها هم حرف می‌زدیم، او هم از همان حرف می‌زد. 📍روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار برروی آن است. گفت به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند. 📍مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت: شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حق خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد. گفت: "اگر در حال کاشتن بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید." 📍گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ به منطقه‌ای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت: تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود. بارها گفت که بر مردم آسان بگیرید زیرا نشده ام تا آن‌ها را به زحمت بیاندازم. 📍گفت: مبادا قبل از ذبح گوسفند، در جلوی چشمان چاقو را تیز کنید. بدانید که حیوان هم می‌فهمد، حق ندارید در دل حیوان غصه بیاندازید. 📍گفت: زنی به بهشت رفت و تنها کار خوبش این بود که به گربه‌ای غذا می‌داد. 📍گفت: همیشه حرام است مگر برای خرید و استفاده از عطر. خودش همیشه عطر گل بنفشه می‌زد و در سفر هم همواره آن را با خود می‌برد. 📍می‌گفت ریش‌های خود را کوتاه نگه دارید زیرا به و حافظه‌تان می‌افزاید. 📍در زمانی که قدری با صلح شده بود به قصد خریدن زمینی در منطقه خوش آب و هوای طائف، عازم آنجا شد. چند روز بعد برگشت و گفت که قبلاً همه زمین‌ها را مردم خریده اند. نخواست به عنوان حاکم به زور چیزی را تصاحب کند... 📍گاهی بر بستر می‌خوابید، گاهی بر حصیر و گاهی بر زمین. غذایش ساده بود، هرگز از ایراد نمی‌گرفت، اگر مورد پسندش نبود از خوردن آن منصرف می‌شد. 📍روایت‌ها می‌گویند: وقتی از او کاری می‌خواستند اگر بود می‌گفت آری و زود انجام می‌داد. اگر نمی‌خواست انجام بدهد، فقط سکوت می‌کرد. هیچ وقت نمی‌گفت: نه! هیچ وقت نمی‌گفت: نه! 📍تصورش سخت است؟ نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این تیز راه بروند تنگ شده. آخرین باری که یکی از این‌ها را دیدیم، کی بود؟ 🌈سنن النبی . علامه طباطبایی(ره) 🌐 @rahyafte_com
🕊🌿🌼 🌿🌼✧✦•﷽‌ ✧✦• 🌼 سیره ی اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ✳️در مدینه روزى علیه و آله اسلام صلى الله علیه و آله وارد مسجد گردید، چشمش به دو اجتماع افتاد که در دو دسته تشکیل شده بودند و هر اى حلقه اى تشکیل داده و سرگرم بودند؛ یک دسته به عبادت و ذکر خدا، و دسته اى به و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم و مشغول بودند. حضرت از دیدن هر دو دسته مسرور و خرسند گردید و به همراهانش فرمود: این هر دو دسته کار نیک نموده و بر خیر و سعادتند. لکن من براى کردن و دانا شدن مردم فرستاده شده و گشته ام. پس خودش به طرف همان دسته که به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند، رفت و در حلقه آنان نشست. ✳️شداد بن اوس گفت : بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم و چهره مبارکش را بدان گونه دیدم که مرا ناراحت ساخت. عرض کردم : چه پیش آمده است ؟ فرمودند: بر امتم از شرک مى ترسم. عرض کردم : آیا پس از شما مشرک مى شوند؟ فرمودند: آنان خورشید و ماه و بت و سنگ نمى پرستند، ولى مى کنند و ریا خود شرک است و سپس آیه ۱۱۰ سوره کهف را تلاوت فرمودند: فمن کان یرجوا لقأ ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا هر کس امید دیدار خود دارد، باید کار شایسته کند و در پرستش ‍ پروردگار خویش، کسى از شریک نگیرد. ✳️روزى مردى مسلمانى که همه روز را آبیارى کرده بود، پشت سر جبل به نماز ایستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز کرد! آن مرد طاقت ایستادن نداشت و منفردا نماز خود را با پایان رسانید. معاذ به او گفت : تو کردى و از صف ما جدا شدى ! رسول خدا صلى الله علیه و آله از این ماجرا آگاه گردید و چنان شد که نظیر آن حالت را از او ندیده بودند، و به معاذ فرمود: شما مسلمانان را رم مى دهید و از دین اسلام بیزارشان مى کنید. مگر نمى دانید که در صف جماعت بیماران، ناتوانان، و کارکنان نیز ایستاده اند؟! در کارهاى دسته جمعى باید طاقت ضعیف ترین افراد را در نظر گرفت، چرا از سوره هاى کوتاه نخواندى ؟!  ✳️ در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله میدان جنگ بود، به محضر او رسید و رکاب شترش را گرفت و گفت : یا رسول الله، عملى را به من بیاموز که سبب رفتنم به گردد. حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند، و از رفتار با آنها که خوشایند تو نیست، بپرهیز. 🌼 🌿🌼🌐 @rahyafte_com 🕊🌿🌼
✅ هیچ وقت نمی‌گفت: نه! 📍مردم حرف درآورده بودند که این مرد، لوح است. این را خود قرآن می‌گوید. بس که قاتی مردم می‌شد و رویش نمی‌شد حتی وقتی کار دارد، به شان بگوید پا شوند بروند. 📍می‌گویند با هر کس دست می‌داد، دست خود را نمی‌کشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس می‌نشست، آن قدر می‌کرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می‌کرد تا خود او حرفش را قطع کند. 📍اصحابش گفته‌اند وقتی از چیزی به خنده می‌افتادیم، با ما می‌خندید؛ وقتی تعجب می‌کردیم، با ما می‌کرد. از آخرت حرف می‌زدیم، با ما درباره‌ی همان حرف می‌زد. از دنیا می‌گفتیم، با ما از همان می‌گفت. از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها هم حرف می‌زدیم، او هم از همان حرف می‌زد. 📍روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار برروی آن است. گفت به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند. 📍مردی بادیه نشین در زمانی که او در مدینه هم و هم حاکم بود، به سراغش آمد و یقه او را گرفت که باید خرماهایی که از من قرض گرفته بودی، برگردانی. اصحاب عصبانی شدند و خواستند با آن مرد برخورد کنند. پیامبر برآشفته شد و گفت: شماها باید طرف صاحب حق را بگیرید. من برای همین مبعوث شده ام تا هرکسی بتواند حق خود را از حاکم بدون لرزش صدا بگیرد. گفت: "اگر در حال کاشتن بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید." 📍گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ به منطقه‌ای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت: تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود. بارها گفت که بر مردم آسان بگیرید زیرا نشده ام تا آن‌ها را به زحمت بیاندازم. 📍گفت: مبادا قبل از ذبح گوسفند، در جلوی چشمان چاقو را تیز کنید. بدانید که حیوان هم می‌فهمد، حق ندارید در دل حیوان غصه بیاندازید. 📍گفت: زنی به بهشت رفت و تنها کار خوبش این بود که به گربه‌ای غذا می‌داد. 📍گفت: همیشه حرام است مگر برای خرید و استفاده از عطر. خودش همیشه عطر گل بنفشه می‌زد و در سفر هم همواره آن را با خود می‌برد. 📍می‌گفت ریش‌های خود را کوتاه نگه دارید زیرا به و حافظه‌تان می‌افزاید. 📍در زمانی که قدری با صلح شده بود به قصد خریدن زمینی در منطقه خوش آب و هوای طائف، عازم آنجا شد. چند روز بعد برگشت و گفت که قبلاً همه زمین‌ها را مردم خریده اند. نخواست به عنوان حاکم به زور چیزی را تصاحب کند... 📍گاهی بر بستر می‌خوابید، گاهی بر حصیر و گاهی بر زمین. غذایش ساده بود، هرگز از ایراد نمی‌گرفت، اگر مورد پسندش نبود از خوردن آن منصرف می‌شد. 📍روایت‌ها می‌گویند: وقتی از او کاری می‌خواستند اگر بود می‌گفت آری و زود انجام می‌داد. اگر نمی‌خواست انجام بدهد، فقط سکوت می‌کرد. هیچ وقت نمی‌گفت: نه! هیچ وقت نمی‌گفت: نه! 📍تصورش سخت است؟ نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این تیز راه بروند تنگ شده. آخرین باری که یکی از این‌ها را دیدیم، کی بود؟ 🌐 @rahyafte_com