🌀 #کشیش کتاب را در دستش گرفت، جلدش را به سرگئی نشان داد و گفت: « #نهج_البلاغه است؛ سخنان و نامه های #علی است. کتاب بسیار عجیبی است؛ پُر از مضامین بکر و راه گشا.»
سرگئی گفت: « لابد به من توصیه می کنی که آن را بخوانم.»
@rahyafte_com
کشیش گفت: «#حتما؛ کاری که پدرت باید در جوانی می کرد. مثل جرج جرداق که می گفت از 12 سالگی مطالعه ی نهج البلاغه را شروع کرده و هنوز هم ادامه می دهد.✨ #علی شخصیتی است مثل #اقیانوس؛ هر چه در عمق آن شنا کنی، شگفتی هایش آشکارتر می شود.»✨
سرگئی روی کاناپه نشست و پرسید: «اگر چنین است که شما می گویید، پس چرا کشورهای مسلمان که علی امام آن هاست، جزء کشورهای جهان سوم و عقب مانده اند‼️»
کشیش گفت: «ملّت ها و دولت های اسلامی مانند کسانی هستند که #گنج گران بهایشان را دفن کرده اند یا اساساً از آن خبر ندارند.✨✨ گمان می کنم آن ها هم #علی را نمی شناسند. ✨✨من هنگامِ مطالعه ی این کتاب و چند کتاب دیگر، به همین مسأله فکر می کردم. در آن دوران، #علی خلیفه ی مسلمانان بود و مردی هم به نام #معاویه خود را خلیفه ی مسلمانان نامیده بود. هردوی این ها، داعیه ی حکومت اسلامی داشتند، امّا علی کجا و معاویه کجا!
❌فکر کنم اکثر رهبران کشورهای اسلامی، حکومتشان از جنس حکومت معاویه باشد، نه علی. اگر حاکمی از حاکمان مسلمان، یک بار نهج البلاغه را با دقّت می خواند و به آن عمل می کرد، امروز روزگارشان این نبود که هست.»
سرگئی لبخند زد و گفت: « ما باید کم کم مراسم #مسلمان_شدن شما را فراهم کنیم پدر...!»
💥کشیش گفت :« ادیان الهی، شکل، قالب و پوسته ی روح الهی است سرگئی. مهم مغز و درون آن است که یکی است و فرق چندانی با هم ندارند. کسی که #مسلمان است یا #مسیحی، اگر به ذات و جوهره ی الهیِ دین خود دست نیابد، می خواهد روحانی مسلمان باشد یا کشیش مسیحی، به یک اندازه از مسیر خدا جدا شده است.💫در زمان علی دشمنانش و آن هایی که با او می جنگیدند، از حافظان و مبلّغان قرآن و اسلام بودند و درعبادت و زهد و تقوی چنان بودند که زانوهایشان بر اثر #سجده #پینه بسته بود. آن ها به نام همان #الله ی با علی جنگیدند که علی به نام همان الله می خواست هدایتشان کند.»💫
#ابراهیم_حسن_بیگی
📙 كتاب #قدیس
🌐 @rahyafte_com
✳️زن گنهکار چگونه توسط امام موسی کاظم (ع) هدايت شد؟
📍مرحوم مجلسی نقل کرده است : هارون، خليفه مقتدر و بی حيای عبّاسی دستور داد #کنيز زيبایی را برای خدمت کردن به #امام_موسی_بن_جعفر_عليه_السلام به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود). امام پيغام داد” «بَل انتُم بِهَديتکُم تَفرَحُون؛ اين شما هستيد که با هدايای خود شادمان می شويد»؛
📍من به کنيز و امثال آن #نيازی ندارم. هارون از اين پيام سخت خشمگين شد و گفت: به او بگوييد ما به رضای تو کنيز را به زندان، نزد تو نفرستاديم، و دستور داد که کنيز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
📍مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگيرد. #خادم به زندان رفت. با کمال تعجب ديد آن کنيز به سجده رفته است و مرتب ميگويد: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ جريان را به هارون گزارش داد.
📍هارون گفت: به خدا سوگند! #موسی_بن_جعفر او را سحر کرده است، کنيز را بياوريد. #کنيز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ايستاد.
🌐 @rahyafte_com
📍هارون پرسيد: تو را چه شده؟ گفت: خبر تازهای دارم! وقتی مرا به زندان بردند ديدم اين مرد مرتب #نماز می خواند، بعد از نماز مشغول تسبيح و تقديس خداوند می شود. به او عرض کردم:
📍مولای من! شما کاری نداريد برايتان انجام دهم؟ فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا برای #خدمت به شما آوردهاند. آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اينها چه کارهاند؟!
📍نگاه کردم، #باغی ديدم بسيار وسيع و زيبا که اول و آخر آن ناپيدا بود، فرشهای نفيس در آن گسترده بود و حوريههای بسيار زيبا با لباسهای آراسته در آن جا بودند که هرگز نظير آنها را نديده بودم. با #مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
📍هارون گفت: ای ناپاک! شايد وقتی به سجده رفتی اينها را در #خواب ديدی گفت: نه! به خدا سوگند! اين واقعيات را پيش از #سجده ديدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
📍هارون (به فردی) گفت: اين ناپاک را بگير و مراقب باش کسی اين مطلب را از او نشنود، اما #کنيز بدون درنگ مشغول نماز شد.
📍از او پرسيدند: چرا چنين می کنی؟ گفت: #عبدصالح (موسی بن جعفر عليهماالسلام) را چنين يافتم … .
📍راوی اين داستان می گويد: اين کنيز زندگی خود را به همين منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنيا رفت. اين قضيه چند روز قبل از #شهادت امام کاظم عليه السلام رخ داد.
🌐 @rahyafte_com
🔹پروفسور امید مریچ، مدت 30 سال در دانشکده ادبیات دانشگاه استانبول به عنوان استاد فعالیت کرده است. او #اولین زنی بود که در کرسی جامعه شناسی که بانی آن ضیا گوک آلپ می باشد، به عنوان رئیس گروه و استاد، مشغول فعالیت شد . وی در سال 1999م. داوطلبانه درخواست بازنشستگی کرد. او در واقع، مجبور به انجام چنین کاری شد؛ زیرا تصمیم به باحجاب شدن گرفته بود. او نمی توانست #حجاب داشته باشد و در عین حال، عضو هیئت علمی دانشگاه هم باشد. از این رو، مجبور به انتخاب یکی از آنها بود و چنین بود که حجاب را انتخاب کرد
🔸به عنوان زنی که 53 سال بی حجاب بوده است؛ به ما بگویید چگونه حجاب را انتخاب کردید؟
🔹من کسی هستم که بدون #تربیت_دینی بزرگ شدم و بخش قابل توجهی از زندگی ام را به عنوان فردی اگنوستیک گذرانده ام. من، مدرس جامعه شناسی هستم و سی سال جامعه شناسی تدریس کرده ام؛ یعنی تلاشم این بوده است که جامعه را بشناسم و بشناسانم؛ اما سرانجام به جایی رسیدم که احساس کردم اندوخته هایم اگر چه جنبه عقلانی وجودم را ارضا می کند، ا
🔸من همیشه به نماز خواندن بیشتر از باحجاب بودن اهمیت داده ام. فکر می کنم از آرامشی که در #سجده به دست می آید، نمی توان چشم پوشی کرد. در آن دوره، به حجاب فکر نمی کردم. این موضوع ادامه داشت تا سال 1999م. که زمین لرزه ای بزرگ رخ داد...
👈ادامه این مصاحبه درسایت #رهیافته
https://rahyafteha.ir/6996
🌐 @rahyafte_com