فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یک دقیقه با «مردی که زبان کبوترها را میدانست»
♦️ «مردی که زبان کبوترها را میدانست»؛ داستانی است کودکانه درباره عملیات شکست محاصره شهر آمرلی عراق به فرماندهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
📖 روایت مقاومت مردم مردم آمرلی در برابر محاصره دشمن و قطع آب رو تو این کتاب با زبانی کودکانه بخونین.
👦 مناسب کودکان 6 تا 11 سال
✍️ نویسنده: خانم نازنین صابری بهداد
💳 تهیه کتاب با 15 درصد تخفیف:
https://B2n.ir/g37789
💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
#معرفی_کتاب
♦️ «در میان سرخپوستها»، تلاشی است برای نشان دادن زحمات گروه اعزامی جنبش عدالتخواه دانشجویی به کنفرانس بینالمللی «تغییرات آب و هوا و حقوق مادر زمین» در بولیوی.
این مجموعه شامل خاطراتی از هیئت اعزامی به انضمام مقالات فکری است که به کمک آنها فضای آمریکای لاتین و نقش آنها را در مناسبات بینالمللی نشان دهد و اشتراک ایران و کشورهای آمریکای لاتین را مطرح کند.
✍️ تحقیقوتدوین: احسان دهقانی، امین سردارآبادی
192صفحه
💳 سفارش کتاب:
https://B2n.ir/u96742
💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
67.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💾 #گزارش_خبری | چراغدار در تالار فجر دانشگاه شیراز رونمایی شد
🔴 جمعه ۲۰ مهر، تالار فجر دانشگاه شیراز میزبان یادواره شهدای ترور استان فارس و خانواده شهدا بود؛ یادوارهای همراه با رونمایی از یک کتاب مربوط به ترور، ترور زائران حرم حضرت شاهچراغ(ع).
➕ «چراغدار» روایت زندگی شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ است و گوشهای از روایت واقعه را نمایش میدهد.
💳 سفارش کتاب با 15 درصد تخفیف
حافظهـ؛ رسانه حسینیه هنر شیراز:
https://ble.ir/hafezeh_shz
💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
📖 #معرفی_کتاب
*☑️ «احمدرضا مدام به کتابخانه میآمد و کتاب به امانت میبرد... احمدرضا چند سال از من کوچکتر بود؛ اما با اینکه سنش کم بود، او را عضو گروه مطالعاتی خودمان کردیم... رشد ذهنی خیلی خوبی داشت و بالغتر از بچههای دیگر بود. توانایی خاصی در مطالعه داشت و همیشه سؤال میکرد...». (صفحه 142)*
🔴 این گوشهای از خصایص شهید سعیدی بوده، از زبان دوست و استادش. جوانی کوشا و فعال و آگاه که راهش را نه از سر ناآگاهی و دنبالهروی، بلکه از سر آگاهی و فکر و مطالعات بسیار انتخاب کرده بود. آگاهیای که در اثر حضور در کلاسها و دورههایی تحت عنوان «مکتب توحید» کسب کرده بود.
🔴 در جایجای کتاب و در بیشتر روایات دوستان احمدرضا به حضورشان در «مکتب توحید» اشاره شده است. حضور احمدرضا در مکتب توحید مسجد محلهشان، نقطه عطف شروع کارهای مبارزاتی بوده است. در آنجا بود که تحت نظارت اساتید و همراه دوستانش، کتابخوان شد، آگاه شد و در جریان اتفاقات سیاسی اجتماعی قرار گرفت و در نهایت راه مبارزه و کمک به مردم ستمدیده افغانستان و شهادت را انتخاب کرد.
*🔴 رجایی، نویسنده و تدوینکننده این کتاب، قدم به قدم دست خواننده را میگیرد و با مصاحبهها و روایاتی ما را با شهید احمدرضا سعیدی آشنا میکند.*
🔴 در جاهای مختلفی از کتاب، بنا به مکان شهادت شهید سعیدی، افغانستان و مصاحبه با افراد افغانستانیتبار، *از لهجه افغانستانی در گفتوگوها استفاده شده است که نویسنده با خوشسلیقگی آنها را تغییر نداده است و با آوردن پانوشتهایی معانی لغات را تبیین کرده است. برخورد خواننده با این لغات لهجهدار موجب بیشتر قرار گرفتن خوانند
انتشارات راه یار
📖 #معرفی_کتاب کتاب مأموریت خدا 👇
☑️ «احمدرضا مدام به کتابخانه میآمد و کتاب به امانت میبرد... احمدرضا چند سال از من کوچکتر بود؛ اما با اینکه سنش کم بود، او را عضو گروه مطالعاتی خودمان کردیم... رشد ذهنی خیلی خوبی داشت و بالغتر از بچههای دیگر بود. توانایی خاصی در مطالعه داشت و همیشه سؤال میکرد...». (صفحه 142)
🔴 این گوشهای از خصایص شهید سعیدی بوده، از زبان دوست و استادش. جوانی کوشا و فعال و آگاه که راهش را نه از سر ناآگاهی و دنبالهروی، بلکه از سر آگاهی و فکر و مطالعات بسیار انتخاب کرده بود. آگاهیای که در اثر حضور در کلاسها و دورههایی تحت عنوان «مکتب توحید» کسب کرده بود.
🔴 در جایجای کتاب و در بیشتر روایات دوستان احمدرضا به حضورشان در «مکتب توحید» اشاره شده است. حضور احمدرضا در مکتب توحید مسجد محلهشان، نقطه عطف شروع کارهای مبارزاتی بوده است. در آنجا بود که تحت نظارت اساتید و همراه دوستانش، کتابخوان شد، آگاه شد و در جریان اتفاقات سیاسی اجتماعی قرار گرفت و در نهایت راه مبارزه و کمک به مردم ستمدیده افغانستان و شهادت را انتخاب کرد.
🔴 رجایی، نویسنده و تدوینکننده این کتاب، قدم به قدم دست خواننده را میگیرد و با مصاحبهها و روایاتی ما را با شهید احمدرضا سعیدی آشنا میکند.
🔴 در جاهای مختلفی از کتاب، بنا به مکان شهادت شهید سعیدی، افغانستان و مصاحبه با افراد افغانستانیتبار، از لهجه افغانستانی در گفتوگوها استفاده شده است که نویسنده با خوشسلیقگی آنها را تغییر نداده است و با آوردن پانوشتهایی معانی لغات را تبیین کرده است. برخورد خواننده با این لغات لهجهدار موجب بیشتر قرار گرفتن خواننده در فضای کتاب میشود.
🔴 در بخشهای پایانی کتاب، اندکنامهها و وصیت احمدرضا سعیدی ضمیمه شده است و نیز عکسهای بسیاری از نوجوانی تا بزرگسالی شهید و نیز مزارش در افغانستان ضمیمه شده است که بسیار برای خواننده روشنکننده است.
📓 کتاب ماموریت خدا: برگی از زندگی مجاهد شهید افغانستانی، احمدرضا سعیدی
✍️ نویسنده: مرحوم محمدسرور رجایی
تهیه کتاب مأموریت خدا
💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
📚 معرفی کتابهایی که با همت مرحوم محمدسرور رجایی به رشته تحریر درآمدهاند را در سایت راه یار بخوانید:
♦️ محمدسرور: زندگینامه خودگفته مرحوم رجایی
♦️ خونشریکی: یادداشتهای مطبوعاتی مرحوم رجایی
♦️ خونشریکی 2: یادداشتهای رسانهای مرحوم رجایی
♦️ ماموریت خدا: زندگینامه مجاهد شهید افغانستانی احمدرضا سعیدی به قلم مرحوم رجایی
♦️ در آغوش قلبها: ابراز ارادت مردم افغانستان به حضرت امام خمینی (ره) در قالب شعر و نامه؛ جمعآوری این نامهها و اشعار به کوشش مرحوم رجایی صورت گرفت
♦️ از دشت لیلی تا جزیره مجنون: خاطرات رزمندگان افغانستانی در دفاع مقدس به تحقیق و نویسندگی مرحوم رجایی
💠 انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
انتشارات راه یار
📆 24 مهر، سالگرد رجعت پیکر شهید مجید سلمانیان 📖 کتاب اردیبهشت اتفاق افتاد؛ روایت زندگانی مدافع حرم
🔰 خودم را رساندم به مجیدم. تابوتش را سفت بغل زدم. نمیگذاشتند باز کنیم. بعدازظهر پیکرها را بردند معراج شهدای مشهد. به یکی از سردارها التماس کردم بگذارد مجید را ببینم.
- مادر جان، عجله نکن. میبینی.
- بعد از پنج سال بچهم اومده. میگی صبر کن؟ شما یه لحظه بچۀ خودتون رو نمیبینین دلتون هزار راه میره.
🔰 آقای حقشناس کسی که مجید را تفحص کرده بود، آمد جلو و خودش را معرفی کرد: «حاج خانم، بی تابی نکن برای دیدن پیکر. از مجیدت برات تبرکی دارم. لباسهاشو برات آوردم. همونهایی که پنج سال زیر خاک بوده. همونجوری خاک آلود اوردم برات. رسیدیم تهران میارم».
- پیکر مجیدم رو همون جا پیدا کردی؟
- پیکر رو حرومیها سه کیلومتر جابهجا کرده بودن. توی منطقۀ زیتان پیداش کردیم. یک خاک سطحی و کم عمق هم ریخته بودند روی پیکر.
- پسرم، تو رو خدا فقط این رو بهم بگو، مجید سَر داره؟
🔰 زد زیر گریه. سَرش را انداخت پایین و رفت...
💳 جهت تهیه کتاب اردیبهشت اتفاق افتاد با 15 درصد تخفیف کلیک کنید
💠 انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
📖 مسابقه کتابخوانی با محوریت کتاب «موسای عزیز»
🎁به همراه جوایز نفیس
📆مهلت شرکت در مسابقه: ۱۶ مهرماه لغایت ۱ آبان ۱۴۰۳
«دریافت کتاب از کتابخانه های عمومی استان مرکزی»
🔶شرکت در مسابقه از طریق سامانه مسابقات کتابخوانی: www.ketabkhooon.ir
🔶شماره دبیرخانه استانی جهت پاسخگویی به سوالات: ۳۳۶۸۰۷۹۵
جهت دریافت کتاب میتوانید به کتابخانه های عمومی استان مرکزی مراجعه کنید و همچنین جهت سفارش کتاب میتوانید با شماره زیر تماس بگیرید:
09186241447 آقای مالکی
#حسینیه_هنر_اراک
@hoseiniyehonar_arak
💠 انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
🔴این داستان همه چیز داشت.
خانواده، مقاومت،دوستی، کنشگری، ظلم ستیزی، کار جمعی، حل مسیله، تخیل، سفر و... .
تصویرگری و گرافیک کار رو هم خیلی خوشم آمد.
واقعا خداقوت و دست مریزاد میگم به زینب ایمان طلب بابت این داستان به یادماندنی و جذاب.
#نظر_شما
➕تهیه نسخه الکترونیکی کتابهای ما:
faraketab.ir/p/20343
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Rahyarpub
🔴 بازتاب انتشار کتاب کفش آهنیات را دربیاور درخبرگزاریها و رسانههای مختلف:
📝 خبرگزاری تسنیم:
https://B2n.ir/y99267
📝 خبرگزاری میزان:
https://B2n.ir/u63309
📝 خبر فارسی:
https://B2n.ir/d62297
📝 سایت کسبوکارهای نوپا:
https://B2n.ir/r36937
📝 سایت خبربان:
https://B2n.ir/m36275
کفش آهنیات را دربیاور؛ روایتهایی از تحول در صدور پروانههای کسب
💳 سفارش کتاب با 20 درصد تخفیف
💠 انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
انتشارات راه یار
🔴 بازتاب انتشار کتاب کفش آهنیات را دربیاور درخبرگزاریها و رسانههای مختلف: 📝 خبرگزاری تسنیم: htt
#برش_کتاب
🍚 برنج با عطر جواز
💬 کیسه های برنج را چیدم توی مغازه. چشمم افتاد به جواز روی دیوار.
خنده نشست گوشه لبم. جواز دوهفتهای صادر شد. اول تاییدیه کد پستی و کد اقتصادی گرفتم و بعد در درگاه ملی ثبت نام کردم. بازرسی اماکن و آزمایش برای کارت بهداشت و گواهی کلاس، همه سریع پیش رفت؛ حتی گواهی عدم سوء پیشینه نمیخواست. پول صدور مجوز را ریختم به حسابشان. هفته بعد زنگ زدند:«مجوزتون آمادهست.»
🔴 رفتم بیرون مغازه تا کیسههای مختلف را بچینم مقابل دید مشتری. توی دهانه در مغازه ایستاده بودم که ده سال پیش آمد جلوی چشمم. کارم فروش در و پنجره بود. دنبال مجوزش بودم. اتحادیه میفرستادم دارایی، دارایی حوالهام میداد اتحادیه. سعی صفا و مروه شده بود؛ روزی توی صف آزمایش خون بودم و روزی دفتر پلیس 10+ برای گرفتن عدم سوء پیشینه. هفت ماهی معطل شدم تا مجوز گرفتم. سال 95 با دوستم وارد کار برنج شدم. مجوز داشت. مجوز که باشد، خیال آدم راحت است. چه از تعزیرات بیایند و چه از هر اداره دیگری.
🔴 هم کار قانونی بود و هم وجهه اجتماعی داشت. چندسال بعد از دوستم جدا شدم و برای خودم مجوز گرفتم؛ این بار از سامانه. نشست به دیوار مغازه. مغازه دیگری هم داشتم. فکری در سرم جوانه زد: مجوز بگیرم برای رستوران. وقتی موقعیت جور است و کارها زود راه میافتد، باید دست جنباند. مدارکم را برداشتم و رفتم اتحادیه. خیلیها را دیدم که از سامانه اقدام کردند، راضی هم بودند.اتحادیه راهنماییام کرد به نزدیکترین کافی نت. ثبت نام کردم. مجوز رستوران هم صادر شد. دیگر عطر برنج، هم در مغازه میپیچد و هم در رستوران.
📖 بخشی از کتاب کفش آهنیات را دربیاور
👤 راوی: مسعود محمدلو، خردهفروشی برنج، خوی
💳 سفارش کتاب با 20 درصد تخفیف
💠 انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
#برش_کتاب
💬 از در که وارد میشدیم عطر پرتقال میدوید توی مشاممان. یکی از نشریات در تیتر اولش اسم حسینیهمان را زده بود حسینیه پرتقالیها. آماده کردن روزی هزار و هفتصدهشتصد کیلو آب پرتقال به به زبان ساده بود.
🔺 از وقتی شنیدیم که آبمیوه برای تقویت سیستم دفاعی بدن مناسب است و برای مقابله با کرونا باید سیستم ایمنی بدن تقویت شود، ماموریت جدید ما هم شروع شد. بچهها توی حسینیه آب پرتقال را میگرفتند و به همه جا میرساندند. نه فقط بیمارستان، تا آتش نشانی، هلال احمر، پایگاههای بسیج و پلیس راههای شیراز.
🔺 از حسینیه تا پلیس راه دشت ارژن چند ده کیلومتر فاصله بود. گاهی مسافت زیادی را تا پلیس راه فسا میرفتند تا روزانه به آنها هم آبمیوه تازه برسانند. جالبی ماجرا آنجا بود که اگر روزی وقت نمیکردیم آب میوه بگیریم، زنگ میزدند پیگیر که پس ما را یادتان رفت. آنقدر آب پرتقال گرفته بودیم با دیدن رنگ نارنجی پرتقال کهیر میزدیم.
🔺 نزدیک ماه رمضان بود. چون فصل پرتقال هم نبود، قیمتش گران شد. رفتیم در کار شربت سکنجبین. با گرمی هوا این شربت حسینیه پرتقالیها هم طرفدار زیادی پیدا کرده بود.
📖 بخشی از کتاب «حسینیه پرتقالیها» خاطرات مردم از مواجهه با ویروس کرونا
💳 تهیه کتاب با 15 درصد تخفیف
💠 انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
یحیی #السنوار در آخرین مکاتبه با #سیدحسن_نصرالله:
برای ما صلح و مذاکرهای با صهیونیسم درکار نیست؛ یا پیروز میشویم و یا بار دیگر #کربلا رخ میدهد. والسلام.
رسالة من السنوار الى نصرالله: فلتكن كربلاء جديدة يا سيد! والسلام.
#فلسطین_پیروز_است #طوفان_الاقصی
💠 انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
🔴محفل روایت
♦️دورهمی اهالی روایت
💠موضوع این هفته:
📚کتاب «کفش آهنیات را دربیاور»؛ پروژهای با نگاه نو به تاریخ شفاهی
💠با ارائه علیرضا زارعیان؛ مدیر پروژه کتاب و مسئول حسینیه هنر قم
♦️شنبه 28مهر| ساعت 16
♦️حوزه هنری قم
➕کتاب «کفش آهنیات را دربیاور»؛ روایتهایی از تحول در صدور پروانههای کسب در دولت شهید رئیسی است.
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Rahyarpub
🔴اگر این زنان نبودند...
✍️مجموعهی روایتهای زنانِ اهل جهاد اهواز. لذت بردم از این شوری که پشت جبهه وجود داشته و ای کاش همه بخونن تا بدونن جنگ فقط خط مقدم نبوده و زنانی که میتونستن سرشون به زندگی خودشون باشه چه کمکها به جبهه و جنگ کردن. و شاید اگر نبودن امثال آدمهای روایت شده در این کتاب، شاید سرنوشت خیلی چیزها جور دیگهای رقم میخورد!
#نظر_شما
➕تهیه نسخه الکترونیکی کتابهای ما:
faraketab.ir/p/20343
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
🔘 انتشارات راهیار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی
✅ @Rahyarpub
🔴 بیقله ولی پُردامنه
📖 نگاهی به کتاب مرضیه
🔺 وقتی ورقهای کتاب را روی هم بستم و کلیت روایت را از ذهنم گذراندم، ناگهان جرقهای متفاوت به ذهنم زد. مرضیه، نمونهای است متفاوت در تاریخ شفاهی ایران. گویی، از ابتدا نباید دنبال خطی برجسته و ممتد میگشتم؛ گویی این کتاب، اصلاً مدعی نمایاندن قلهای یا برجستهکردن محوری یگانه در زندگی مرضیه نبود یا شاید زندگی مرضیه فاقد چنین خطی است. مرضیه روایت زندگی کسی نیست که کاری خارقالعاده در زندگیاش به چشم آید، بلکه روایت ساحتهای گوناگون زندگی بانویی است که زندگیاش به جای یک قله، دامنههای گوناگون داشته است و فصل مشترک همۀ دامنههای زندگیاش، دغدغه و تلاش برای «رشد» است.
🔻 «مرضیه» روایتی است تیزبینانه و نکتهسنجانه با دادههایی جزئی و کاربردی در حوزۀ تربیت و زنان و سبک زندگی در دهۀ ۴۰ تا ۶۰. سیر خلاقانۀ تدوین روایتها، گاهی پیوستگی برخی رخدادهای زندگی مرضیه را از کودکی تا کهنسالی به نمایش گذاشته است، مانند رفتارهای تربیتی «آقاجان» و امتداد خط تربیتی او در نسل مرضیه. همچنین، بهخلاف اغلب آثار این حوزه، لنز دوربین مرضیه برای تصویربرداری از تلخی و سختی در کنار شیرینی و آسانی تنظیم شده است، تلخیها را قیچی نکرده و آنها را دور نریخته است...
✍️ صفوراسادات امینجواهری(کارشناس ارشد جامعهشناسی و پژوهشگر مطالعات زنان و خانواده)
💳 سفارش کتاب مرضیه با 15 درصد تخفیف
💠 انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی
✅ rahyarpub.ir
✅ @Rahyarpub
🔴معلوم نبود چند نفر زنده خواهد بود...
دستور حرکت که آمد، رفتم طبقۀ پایین برای توزیع اقلام فرهنگی. تلویزیون داشت حرکت مردم اردن به سمت مرز را نشان میداد. جمعیتی چندهزارنفره داشت میرفت سمت محل برنامه. در فلسطین، چه در نوار غزه و چه در کرانۀ باختری هم مردم داشتند میرفتند برای تجمع.
دیگر روز عملیات اصلی بود. هرچه تابهحال نگه داشته بودم برای روز مبادا، بین بچهها تقسیم کردم پیشانیبند، پیکسل، پرچم و... حالوهوایی مثل حالوهوای قبل عملیات داشتیم. همه این حس را داشتند. ایرانی، هندی، پاکستانی، افغانستانی، فیلیپینی، اندونزیایی و... همدیگر را در آغوش کشیدیم و به هم التماس دعا گفتیم. آرزوی شهادت کردیم و از همدیگر طلب شفاعت کردیم. داشتیم میرفتیم سمت بزرگترین اتفاقی که میخواست برای ما و برای فلسطین رقم بخورد...
خبر رسید که اسرائیل استحکامات مرزی با لبنان را در همین چند روز منتهی به برنامه دو یا سه برابر کرده بود. مرز اسرائیل را از قبل دیده بودم... در ذهنم تصویر سهبرابر شدهاش را تصور کردم. با این حساب، تصورم از کاری که باید در ساعاتی دیگر انجام میدادیم هم متفاوت شد. یعنی چه چیزی در انتظارمان بود...
همه میخواستند هرچه زودتر برسند به مرزها و در برنامه روز زمین شرکت کنند. معلوم نبود از این دویستسیصد نفری که میخواهند به برنامه بیایند چند نفر تا عصر زنده خواهد بود...
📚کتاب «الی بیت المقدس»؛ روایتی از کاروان جهانی الی بیتالمقدس
♦️سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 400هزار تومان):
rahyarpub.ir
@Rahyar97
✅ @rahyarpub