eitaa logo
رمان های نویسنده:زینب زارعی حبیب آبادی
10.6هزار دنبال‌کننده
322 عکس
954 ویدیو
3 فایل
۱.دختر باران کد ثبت وزارت ارشاد:#137745 ۲.با عشق: ثبت وزارت ارشاد:#178569 ویراستاررمان :L.shojaei ادمین فروش: @saye_khorshid تعرفه تبلیغات: @dokhtaretutfarangi گــــــزارش کــــانال حـــــــرام شـــــــرعی 🔥🔥🔥🔥🔥
مشاهده در ایتا
دانلود
.‌ چه جای سعی! که فواره چون به اوج رسید به گریه گفت: امان از بلند پروازی...🌱 فاضل نظری (استرآباد گرگان ) .‌
با عشق نویسنده:زینب زارعی حبیب آبادی ژانر: روانشناسی،عاشقانه،طنز،درام،اجتماعی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷🌷 🌷 🌷 پسر کلافه به دختر نگاه کرد فردا روزی بود که باز برای مشاوره باید پیش دکتر می رفت، اگر این مسئله را مطرح می کرد نمی دانست واکنش قانون نسبت به این خطا چیست؟ از طرفی دلش نمی خواست، آبروی این دختر نقل خانواده هایی شود که تشت رسوایی‌شان سال‌ها پیش افتاده بود و حالا با این خبر همه آنها فراموش می شد و این دختر خبرساز مهمانی های خاله زنکی آنها می شد. کمی از بستنی داخل دهانش گذاشت، آتش وجودش کمی خنک شد. با سر به ظرف بستنی دختر اشاره کرد - بخور ! با نخوردنت، چیزی عوض نمیشه الان هم که محرمم شدی فکر چیو می کنی؟ دختر سرش را بالا داد. _ هیچی نیست. پسر با ناراحتی روی میز کوبید - به من دروغ نگو! دختر با ناراحتی به پسر نگاه کرد _ چی می خوای بشنوی؟ چرا دست از سرم بر نمی داری؟ می خواستی نشون بدی زورت بهم می‌رسه نشون دادی، الان مشکلت چیه؟ پسر با عصبانیت بلند شد و طرف دختر رفت، انگشت اشاره اش را روی سر دختر گذاشت و کمی فشار داد. - با من درست حرف بزن، لیاقت داشته باش وقتی می خوام همه چی درست بشه و مثل آدم زندگی کنیم خودت همکاری کن، نه اینکه یابو برت داره 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 لينك كانال زاپاس https://eitaa.com/joinchat/2839872205Cf36e7b9fc1 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 روزی یک یا دو پارت هرگونه کپی برداری و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥 با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانه های منافق 1-سخن به دروغ می گویند 2-خلف وعده می کند 3- خیانت در امانت می کند هرجا این سه ویژگی را در فرد دیدید بر بی شرفی او پی ببرید😏مثلاً : هرجا گفت: از بستگانم در کارهای دولتی استفاده نمی کنم و عکس آن را انجام داد منافق است. گفت نمی گذارند کار کنم در صورتی که اکثر دولتمردان از کابینه ی آنها بودند بدانید دروغ گفته زیرا تا قبل از این خود را می کشت تا رییس جمهور شود.😐 و.... بدانید او یک منافق است. چه شد که برای چندین سال عبرت نگرفتند و به منافق رأی دادند؟ چه فرقی است میان اکثر ملت ایران با مردم کوفه ای که امام علی را خانه نشین کردند؟ با افتخار می گویند ما عرب نیستیم🤣😭 بخندم یا اشک بریزم نمی دانم. فقط می دانم بی بصیرت بودن، عرب و عجم نمی شناسد. کاش قبل از وقوع حوادثی مانند عراق که به بدان گرفتار شده بودند آگاه شوند. اینچنین می شود که امروز مردم عراق عبرت گرفته اند و در کاظمین برای عزاداری بر سر و سینه می زنند. کاش تجربه ای مانند مردم عراق نداشته باشیم و متأسفانه در این تجربه کنار همیم. خدا را وکیل خود قرار می‌دهیم که گفتیم و نشنیدند.بدانید که شمر حافظ قرآن بود، جانباز جنگ بود و نماز شب می خواند. ما که عبادتمان در حد شمر هم نیست. فرق نمی کند، ایرانی باشی و برعلیه ولی فقیه کاری کنی یا عربی باشی که امام زمانت را شهید کنی. لا اله الا الله، پناه بر خدا از امتی که برای مردم خود با رأی نامناسب مشکل می ترشاد به والله که حق الناس است. حق الناس است. حق الناس است. خدا شاهد است گفتیم و نشنیدند این لجبازان. دختر باران https://eitaa.com/raingirli
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹دختر باران🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 مامان سیما با ناراحتی زد روی پاش. *ای مادر اگر حالت خوب بود الان عین عنکبوت از در و دیوار بالا می رفتی. بی اختیار، نه من بلکه همه شروع به خندیدن کردیم.مامان سیما که تازه متوجه شده بود چی گفته صورتش گل انداخت و گفت: الهی دورت بگردم آخه تو سالم باشی یه لحظه نمی شینی. مانی به پای مامان سیما چسبید. *ماما جی ملیم نه مامان سیما مانی رو بغل کرد بوسه ای به صورتش زد و گفت: ویو پسرم نفسم. مامان فاطمه با چشم های قرمز که معلوم بود تازه از خواب بیدار شده گفت: نمی دونم کی مرده مادرش اینقدر بی تابی می کرد,فکر کنم طفلک جوون بوده جمع تازه ساکت شده بود اما دوباره این بار مامان سیما همراه همه شروع به خندیدن کرد.مامان فاطمه با تعجب به پذیرایی نگاه کرد و گفت: آخ سلام آقا حسام،وای سیما جون ببخشید تازه از خواب بیدار شدم . مامان سیما لبخندی زد و جواب داد: اشکال نداره عزیزم. محمدجواد با ظرف شیرینی داخل اتاق اومد به خاطر اینکه مادرش از خنده ها ناراحت نشه گفت: مامان جان، سیما خانم برای مریم بی تابی می کردن 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری و فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥 رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد کد ثبت وزارت ارشاد: با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ این یک قرارداد است.شرایط vip 👇👇👇👇👇 رمان دختر باران با 1827 پارت پر vip کامل شد ❌فقط و فقط 45 هزار تومان❌ شماره کارت 5892101575297946 5892101317697940 زینب زارعی حبیب آبادی از پارت 425 داخل کانالvip هست به دلیل کپی نکردن کار بعد از واریز فقط اسکرین از پرداخت ارسال و لینک رو دریافت کنید. @saye_khorshid =ادمین فروش 👆👆👆👆👆👆👆 پیامی غیر از واریزی حق الناس است بعد از دریافت لینک هزینه عودت داده نمی شود 🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش بچه ها به خروپف باباشون😂 اولیه هی میخواست فرار کنه ولی دید هنوز بلد نیس راه بره🤣 ‌ https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli
6_144280117366632889.mp3
9.13M
🎙 معین 🎧 راحیل شدی بارونی که داره می‌باره😔 شدی اشک هایی که توی چشامن🥹 میون این همه دوری چرا تو؟🥲 میون اون همه آدم چرا من؟😭 https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃 الهی روزم را با نام تو آغاز می‌کنم در انتظار رحمتت نشسته‌ام بدهی کریمی ندهی حکیمی بخوانی شاکرم برانی صابرم الهی به امید تو . . . برای شروع یک روز عالی ‎‎•┈┈•••✾•🌺🌸🌼•✾•••┈┈• 🤲🏻 مْ https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برخیز و سلامے کن🌸 و لبخند بزن🥰 که این صبــح نشانے🌸 زغم و غصـہ ندارد🌸 لبخنـد خـدا درنفس صبح عیان است🌸 بگـذار خـدا دست به قلبت بگذارد💓 سلام صبح زیباتون تون بخیر و شادی ☀️ ‎‎•┈┈•••✾•🌺🌸🌼•✾•••┈┈• 🤲🏻 مْ برخیز و سلامے کن🌸 و لبخند بزن🥰 که این صبــح نشانے🌸 زغم و غصـہ ندارد🌸 لبخنـد خـدا درنفس صبح عیان است🌸 بگـذار خـدا دست به قلبت بگذارد💓 سلام صبح زیباتون تون بخیر و شادی ☀️ ‎‎•┈┈•••✾•🌺🌸🌼•✾•••┈┈• 🤲🏻 مْ https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبعث، روز برانگیختن خِردهای دفن شده در تابوت خرافه گرایی و جهل پیشگی، و روز تولد عاطفه های زخمی شده در رقص شمشیرهای تعصب است عیدتان مبارک. https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺سلام بر مبعث 🎊بهاری ترین فصل گیتي 🌺سلام بر مبعث 🎊فصل شکفتن 🌺گل سرسبد بوستان رسالت 🌺سلام بر مبعث 🎊روزی که گلهای ایمان 🌺در گلستان جان انسان 🎊شکوفا شد 🌺بعثت پیامبر رحمت مبارڪ باد🎊🌺🎉 https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli https://eitaa.com/raingirli
🌹دختر باران🌹 مامان فاطمه محکم زد توی صورتش و با خجالت گفت: دور از جون مریم،من فکر کردم صدا از بیرون هست. با خنده گفتم: مامان چیزی نگفتید که با شیون مامان سیما یک لحظه خودم هم شک کردم نکنه مردم تنم داغ هست نفهمیدم. خودم، علی و سحر شروع به خندیدن کردیم اما محمدجواد و بقیه بزرگترها هماهنگ با هم گفتند:دور از جون و بدتر صدای خنده ی ما بیشتر شد.ساکت که شدیم نگاهی به دور تا دور خونه کردم که همه ی عزیزانم نشسته بودند و مانی کوچکی که روی پای مامان سمانه بازی می کرد هیچ صحنه ای زیباتر از این صحنه برای من در تمام دنیا نبود و من بی خبر از آینده ای که چطور دنیا غم ها بر دلم می گذاره به این صحنه لبخند میزدم. محمدجواد ایستاد و گفت: با اجازتون من برم شام بگیرم. با پیچیدن صدای زنگ آیفون همه به سمت آیفون نگاه کردند محمدجواد با دیدن دکتر لطیفی و شهرابی با تعجب به من و بقیه نگاه کرد با زنگ دوم آیفون به خودش اومد در رو باز کرد.سریع روسری و چادر روی سرم انداختم علی چشم هاش رو ریز کرد و مشکوک گفت: این یارو اینجا چی می خواد؟! دندان هام رو روی هم فشار دادم از بین دندان غریدم:اومده قبر من رو پا بگیره. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹دختر باران🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 علی با ناراحتی نگاهم کرد. *عقل داری تو؟! این حرف می زنی؟! _برو بابا, من از این یارو شهرابی اصلا خوشم نمیاد هرجا میرم هست. علی کمی خودش رو جلو کشید و گفت: منم ازش خوشم نمیاد ولی مثل تو دری وری نمی‌گم. هر دو وارد پذیرایی شدند و همه به احترامشون بلند شدند، مانی که غریبی می کرد پشت پای لیلا پنهان شده بود. _من راه دارم از شر این خودم رو خلاص کنم تویی که باید کنارشون بشینی. دکتر لطیفی مردانه به علی دست داد. نگاهی به من کرد بی ادبی بود منتظر باشم این مرد به من سلام کنه پس پیش دستی کردم.دکتر جواب سلام داد و گفت:آخر کار خودت رو کردی؟! روح روی جسم اثر می گذاره. _‌دکتر ،این دیگه مادرزادی روح این بین بی تقصیر هست. شهرابی جلو اومد و گفت:سلام دانش آموز باهوش. _سلام؟! خوش اومدید. همین سه کلمه رو گفتم و قبل از اینکه بشینن به محمدجواد گفتم:عزیز کمکم می کنی برم توی اتاق سرم درد می کنه. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هرگونه کپی برداری و فوروارد و گزارش کانال حرام شرعی است.🔥 رمان دارای کد ثبت در وزارت ارشاد است کپی پیگرد قانونی دارد کد ثبت وزارت ارشاد: با عرض پوزش پنجشنبه ها و روزهای تعطیل پارت گذاری انجام نمیشه خواندن رمان بدون عضویت در کانال درست نیست 😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ این یک قرارداد است.شرایط vip 👇👇👇👇👇 رمان دختر باران با 1827 پارت پر vip کامل شد ❌فقط و فقط 45 هزار تومان❌ شماره کارت 5892101575297946 5892101317697940 زینب زارعی حبیب آبادی از پارت 425 داخل کانالvip هست به دلیل کپی نکردن کار بعد از واریز فقط اسکرین از پرداخت ارسال و لینک رو دریافت کنید. @saye_khorshid =ادمین فروش 👆👆👆👆👆👆👆 پیامی غیر از واریزی حق الناس است بعد از دریافت لینک هزینه عودت داده نمی شود 🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨