⸤ دهه هشتادیا نوجوونیتونُ مفت نفروشید! ⸣
- حاج حسین یکتا ♥️🌱 -
@raisali_ir
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: هفت شاخ
🔻گذری بر خاطرات شهید علی مزدور(حکیمی راد) شهید ناجا و فرزندش محمد شهید منا
✍🏼نویسنده: سعیده زراعتکار
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
بـسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_بیست_وپنجم🖊 📖مجروح ،نه شهید یک روز که آتش بسیار سنگینی روی سر ما ب
بـسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_بیست_وششم🖊
📖ملاقات با میرزایی،دانشجوی تهرانی
پس از کلی پرس و جو بالاخره در طبقه پایین یکی از بیمارستانها پیدایش کردم. روی تخت خوابیده بود صورتی پر از ترکش داشت چشمهایش ورم کرده بود به دست و پایش نیز سرم وصل کرده بودند. از اینکه گمشدهام را پیدا کرده بودم احساس خوبی به من دست داد صورتش را بوسیدم و صدایش کردم .پس این که به هوش آمد، گفت :《اسلام پیروز است.》 دوباره بیهوش شد. مجددا صدایش کردم پس از چند دقیقه به هوش آمد وقتی صدایم را شناخت یک بار دیگر گفت:《 اسلام پیروز است 》و بعد پرسید چه خبر ؟ چشمهایش بسته بود و باز نمی شد. گفتم:《 به لطف خدا بیش از آنچه پیشبینی کرده بودیم پیروزی بدست آمده》.
همینطور که به حرفهایم گوش میداد ،اشک از گوشه چشم هایش سرازیر شد و در حالی که گریه می کرد گفت :به خدا قسم این گریه شوق است.
📖شربت سینه درد
وقتی در منطقه شوش بودیم یاد دارم که شهید حاج باقر میگلی نژاد و شهید اسماعیل کمان، به خاطر محبتی که نسبت به من داشتند هر گاه می خواستند برای شناسایی بروند به سنگر ما سر می زدند ،حال و احوال می کردند و بعد میرفتند. یک روز ،کالیبر ۵۰ را باز کرده بودم و داشتم آن را تمیز میکردم. باید هر چه زودتر آنرا میبستم و سرجایش نصب می کردم تا بچه ها را زیر پوشش قرار دهد. در همین موقع ،خبرنگار یکی از محلات آمد و گفت بیایید تا عکس دسته جمعی بگیریم .گفتم :《فعلا مشغول تمیز کردن و بستن کالیبر ۵۰ هستم و تمام نشده و آن را سرجایش نصب نکردم، حرف عکس را نزنید.》 ایشان گفتند:《 من میرم دوباره برمیگردم.》
چند لحظه بعد یکی از برادران گفت که با شما کار دارند.خیال کردم که همان خبرنگار مجله است .همین طوری که به طرف او میرفتم تا بگویم که فعلاً کار دارم یکباره چشمم به شهید حاج باقر میگلی نژادو شهید اسماعیل کمان افتاد سلام و احوالپرسی گرمی کردیم. متوجه شدم که این دو عزیز به هم نگاه میکنند و میخندند شهید کمان شیشه شربت سینه درد را از جیبش در آورد و گفت :《دیشب که رفته بودیم شناسایی یکی از عراقی ها خیلی سرفه می کردند حالا شربت سینه درد برلیش میبریم.》
#ادامہ_دارد...
@raisali_ir
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انسانیت در جنگ تحمیلی
📝خاطره ای تکاندهنده و آموزنده از شهیـد سیــد علیرضــا یاسینــی
@raisali_ir
▪️"هر وقت خواستید از روبروی گلزار شهدا رد شوید، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک بوق بزنید، همین! من آن بوق را بجای فاتحه از شما قبول میکنم"
وصیتنامه شهید محمود صدیقیراد با اختلاف سادهترین، صادقانهترین و صمیمانهترین وصیتنامه شهید است.
#عند_ربهم_یرزقون
@raisali_ir
〖 قࢪاࢪ شبـانـھ🌙〗
بـسم ربــ الشہدا🦋
📝مهمان نواز و با سليقه بود . اگر حدود 20 مهمان داشتيم با وجود سن كم براي مهمانان بهترين و خوشمزه ترين غذا را تهيه مي كردو از كسي كمك نمي خواست . آشپزي ماهر و دختري بسيار نجيب بود . روي حرف پدرش حرف نمي زد و در كارهايش از ما اجازه مي گرفت . هنگام شهادت 19 سال داشت.
#شہیده_احلم_سالمے🕊
#خاطرات_شہدا🥀
🏛محل دفن:کنگان
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
〖 قࢪاࢪ شبـانـھ🌙〗 بـسم ربــ الشہدا🦋 📝مهمان نواز و با سليقه بود . اگر حدود 20 مهمان داشتيم با وجود س
شما میتوانید اطلاعات جامعـ شهید احلم سالمي را در صفحہ اختصاصے این شہید مـشاهده ڪنید✨
raisali.ir/shahid/احلم-سالمي/
زیارت مجازے شہید🌿🕊
raisali.ir/pano1/?p=4089
#شبـتون_شـہدایے 🌠
#التمـاس_دعاےفرج 💫
@raisali_ir
❀ ﴾﷽﴿ ❀
صبح آمد و از عطر تمنای تو نوشید
خورشید هم از جامه لبخند تو پوشید
دست من و آرامش موزون نگاهت
هر حادثه از چشمه چشمان تو جوشید
🌸🍃 سلام همراهان گرامی
صبحتون بخیر و نیکی روزتون خدایی
#امام_رضا عليه السلام
🔻 حينَ سُئِلَ مَا العَقلُ ـ : التَّجَرُّعُ لِلغُصَّةِ، و مُداهَنَةُ الأَعداءِ، و مُداراةُ الأَصدِقاءِ؛
✨ چون از ايشان پرسيدند كه عقل چيست، فرمود ـ : اندک اندک فرو خوردن غصه، مسالمت با دشمنان و مداراى با دوستان
🗓 چهارشنبه
۱۳ اسفند ۱۳۹۹
۱۹ رجب ۱۴۴۲
۳ مارس ۲۰۲۱
@raisali_ir