🖼کشته شدن عادت ما و
شهادت،کرامت ماست.🌹🥀
امام سجاد علیه السلام
💐شهید جاویدالاثرناصر جوهر زاده🍃
#راهیان_نور
@raisali_ir
🌸لوح | رهبرانقلاب: بايد كاری کنیم که بچهها حتما دست مادر را ببوسند.
🌹 #روز_مادر
@raisali_ir
#ڪتاب_بخوانیم📖
عنوان :
مجموعہ خاطراتـ رزمندگان جنگهاے نامنظم شهید چمران (استان بوشهر)
تهیه و تدوین🖊: مهندس جمشید شکوهے،حاج اسماعیل ماهینے
تعداد صفحات📔:۱۵۵
هر شب یک قسمت از این کتاب در اختیار شما عزیزان قرار میگیرد🌿🌱
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
#ڪتاب_بخوانیم📖 عنوان : مجموعہ خاطراتـ رزمندگان جنگهاے نامنظم شهید چمران (استان بوشهر) تهیه و تدوین
بــسم الله الرحمن الرحیم
قسمت اول🖊
📖اولین ماموریت جنگ های نامنظم
حاج اسماعیل ماهینی
📚سال ۵۹، وقتی جنگ شروع شد، در پایگاه هوای بوشهر مشغول به خدمت بودم .پایگاه در زمان جنگ در آماده باش کامل بود و به همین علت برای رفتن به جبهه ،با مشکلات زیادی روبرو بودم. آن روزها از صبح تا غروب در پایگاه مشغول به کار بودم و پس از اتمام کار اداری نیز به محله جلالی میرفتم و همراه با شهید علیرضا ماهینی تا صبح در سنگر هایی که روبهروی محله در کنار دریا ساخته ،بودیم نگهبانی می دادیم. در دوران جنگ ، هرگاه هواپیماهای دشمن به شهر نزدیک می شد، پدافندهای پایگاه هوایی یک سد عظیم از آتش در مقابل آنها ایجاد می کردند و این سد عظیم آنچنان نفوذناپذیر و پر هیبت بود که کمتر هواپیمایی میتواند از آن عبور کند.
این درگیری سر و صدا و هراس زیادی ایجاد می کرد به طوری که در بعضی مواقع در حالی که بچه ها داخل سنگرها بودند، سگهای محله بر اثر سر و صدای زیاد ناشی از درگیری، ترسیده و سرگردان، به سنگر ها پناه می آوردند و تا پایان درگیری هوایی آنجا میماندند.
در زمان درگیری، همه بچه های بسیجی خوشحال بودند و از اینکه پدافند ها در مقابل تجاوز هواپیمای عراقی مقاومت می کردند،لذت میبردند. هرگاه هواپیمایی از دشمن مورد اصابت قرار میگرفت و سرنگون می شد نیز همگی یک دل و یک صدا تکبیر میگفتیم.
هنوز چند مدتی از شروع جنگ نگذشته بود که تعداد زیادی از بچه های بوشهر عازم جبهه شدند. در میان این گروه، عدهای از بچههای جلالی نیز حضور داشتند. بعد از رفتن بچه ها، روزها به من بسیار سخت می گذشت. من علی رغم میل باطنیم باید هر روز سر کار می رفتم به کارهای روزمره اداری میپرداختم.
هرگاه کسی از بچهها از جبهه برمی گشت، با اینکه دلم میخواست نزد آن عزیز بروم تا پایش را غرق بوسه کنم، از شدت شرم و خجالت سعی می کردم خودم را مخفی کنم و با او روبرو نشوم. با این حالت دائم دنبال موقعیتی مناسب بودم که بتوانم از آن استفاده کنم و به جبهه بروم. لذا یک بار از فرمانده وقت پایگاه درخواست مرخصی نمودم. ایشان گفت که چرا ماموریت نمی گیرید؟ وقتی شنید هر کاری کرده ام ،به من ماموریت نداده اند، با رفتن من به جبهه موافقت نمود. این موافقت آنقدر مرا خوشحال کرد که در پوست خود نمی گنجید دیدم و اشک شوق در چشمانم حلقه زده بود. پس از موافقت فرمانده با پیگیری های زیاد و با طی کلیه سلسله مراتب اداری، موفق به اخذ برگه ۴۵ روز مأموریت شدم. همان شب آنقدر خوشحال بودم که تا صبح خوابم نبرد. کوله پشتی ام آماده کردم، مقداری از وسایل مورد نیاز را در آن گذاشتم و صبح روز بعد در حالی که لباس بسیجی پوشیده بودم و ترس داشتم که مسئولان پایگاه از رفتن من به جبهه پشیمان شوند ،خودم را با سرعت به برج مقام رساندم و از همان جا بازم اهواز شدم. قبلا از بچه ها آدرس گرفته بودم و می دانستم محل خدمت شان ، جنگ های نامنظم است. در اوایل جنگ نیروی هوایی کلیه نیروهای خود را به ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران اعزام می کرد. ماموریت من نیز به جنگهای نامنظم شهید چمران بود .وقتی به اهواز رسیدم، وارد مدرسه شهید جلالی شدم.
@raisali_ir
〖قࢪاࢪ شبـانـھ🌙〗
بــسم ربــ الشہدا🦋
📝چند كلمه با برادران و خواهران وديگر برادران و خواهران عزيز و مسلمانم سفارشي بنمايم ابتدا برادران عزيز آگاه باشيد كه هيچ نيرويي مرا به اين راه نكشاند مگر عشق به الله و مكتب انسانساز و حيات بخش اسلام هنگاميكه مشاهده كردم يك مشت جنايت كار كفرپيشه قصد نابودي دين و شرف و انسانيت ما را دارند ديگر نتوانستم خود را آرام نمايم مگرنكه قدم در اين راه مقدس گذارده و با تمام وجودم دين خود را ياري نمايم مي روم تا به همه خناسان روبه صفت و ديو سيرت ثابت نمايم كه خون در رگ دارم از آرمانم كه همانا آئين مقدس محمدي است دفاع نمايم.
#شہید_حسین_تنگستانے🕊
#وصیت_شہدا🥀
🏛محل دفن:درودگاه
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
〖قࢪاࢪ شبـانـھ🌙〗 بــسم ربــ الشہدا🦋 📝چند كلمه با برادران و خواهران وديگر برادران و خواهران عزيز و م
شما میتوانید اطلاعات جامعـ شهید حسین تنگستانے را در صفحہ اختصاصے این شہید مـشاهده ڪنید✨
http://raisali.ir/shahid/%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%ad%d8%b3%db%8c%d9%86-%d8%aa%d9%86%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86%db%8c/
#شبـتون_شـہدایے 🌠
#التمـاس_دعاےفرج 💫
@raisali_ir
13.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استورے
روز مـادر مبـارڪ🌿✨
@raisali_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
میلاد با سعادت
حضرتفاطمہزهرا(س) مبارڪ🌺
@raisali_ir
📷 #عکس | دهلاویه؛ معبر آسمانی ها
🚩 امروز؛ یادمان دهلاویه - شهید چمران
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
📷 #عکس | دهلاویه؛ معبر آسمانی ها 🚩 امروز؛ یادمان دهلاویه - شهید چمران @raisali_ir
#سفرنامه | #دهلاویه
⭕️ دهلاویه، معبر آسمانی ها
▫️نرسیده به سوسنگرد، حوالی روستای دهلاویه، یادمان پرصلابت و با شکوه شهید چمران یخۀ احساسم را گرفت. من قصد ماندن نداشتم و پایم میل آمدن. چند لحظۀ بعد روی سقف یادمان ایستاده بودم؛ خیره به پهن دشت جنگ زده. مصطفی چمران مدیر انقلابی بود. هم نخبۀ علمی بود و هم نخبۀ سیاسی. در سازمان دهی نیروهای رزمی و کارهای هنری هم نظیر و همتا نداشت.
مناجاتهای عارفانهاش بدون واسطه آدم را به خدا میرساند. به قول قدیمی ها همه چی تمام. آخرین روز بهار سال ۱۳۶۰ چمران به دهلاویه آمد برای معرفی فرماندۀ جدید. ایرج رستمی دیروزش شهید شده بود. همان موقع دشمن دهلاویه را گرفت زیر آتش. خبر شهادت دکتر مصطفی چمران ضربۀ سنگینی به روحیۀ رزمنده ها وارد کرد. وزیردفاع آن روزهای ایران محبوب همه بود؛ از ارتشیها و سپاهی ها گرفته تا نیروهای مردمی و ساکنین مناطق جنگزده. در نمایشگاه و حسینیه یادمان دقایقی درنگ کردم و از کنار مزار شهید گمنام یادمان، در جستجوی یاد و نام چمران بودم. موقع ترک یادمان چشمم افتاد به یکی از مناجات های این دانشمندِ شهید ... «خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلبهای ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم.»
▫️به یادِ تمام خادمین و زائرین راهیان نور، در یادمان دهلاویه، معبر آسمانی ها ( صبحِ ششم بهمن ۱۳۹۹)
#راهیان_نور
@raisali_ir
دختـرے ڪہ پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید...🌿
دختر معظم #شهید_رضا_دهقانے ڪہ بعد از شہادتـ پدر بہ دنیا آمد...🕊
#شہداے_ناوچہ_ڪنارڪ
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
بــسم الله الرحمن الرحیم قسمت اول🖊 📖اولین ماموریت جنگ های نامنظم حاج اسماعیل ماهینی 📚سال ۵۹، وقت
بسم الله الرحمن الرحیم
#قسمت_دوم🖊
بعد از یک آشنایی معمولی و سلام علیک و بار پرسی با برادران بسیجی از جمله شهید کمان، شهید میر سنجری،شهید مقاتلی،محمد ابراهیمی، فرامرز حیدری و شهید جمهوری و استراحتی کوتاه به یاد گیری اسلحه کلاشینکف مشغول شدم بیسیم را نیز تحویل گرفتم. وقتی من رسیدم همه بچهها سازماندهی شده بودند و قرار بود سه روز بعد به طرف خط حرکت کنند.
گروه، تنها یک بیسیمچی کم داشت و من چون در زمان خدمت سربازی مخابرات کار میکردم به کار با بیسیم آشنایی نسبی داشتم به عنوان بیسیم چی انتخاب شدم.
فردا صبح، با مینیبوس به سوی ستاد جنگهای نامنظم رفتیم به محض رسیدن به ستاد با یک ماشین رهسپار خط مقدم شدیم.
📖تامین شناسایی
همین که به خط مقدم رسیدیم ،شروع به شناسایی کردیم و چون من بیسیم چی گروه بودم ،می بایست در تمامی شناسایی ها شرکت می کردم. عدهای از برادران بسیجی از اینکه خودشان بیسیمچی نشده بودند ،ناراحت بودند .البته کار ما تنها شناسایی وضعیت منطقه موقعیت عراقیها نبود بلکه در حین عملیات شناسایی ،حرکتهای ایذائی نیز انجام میدادیم و نمی گذاشتیم که دشمن راحت در سنگر بنشیند ،و برنامهریزی کند و به سمت بچه های ما پیشروی نماید . هر روز بیش از ۱۶ کیلومتر با پای برهنه پیاده روی میکردیم و بر می گشتیم. حرکت با پای برهنه به این خاطر بود که زیر پای دشمن را کاملاً آب گرفته بود و مقدار زیادی از مسافتی که می خواستیم طی کنیم ،مملو از آب بود و لذا حرکت بدون کفش و پای برهنه، راحت تر بود. آب را البته نیروهای خودمان زیر پای دشمن رها کرده بودند تا دشمن نتواند به سمت ما پیشروی کند. چون تعداد ما خیلی کم بود و تمام کارها را نیز همین تعداد افراد بر عهده داشتند، مجبور بودیم با انجام یک سلسله فعالیتهای ایذایی دشمن را به زحمت و دردسر بیندازیم. اغلب مسیر هایی را انتخاب می کردیم که به دشمن نزدیک تر بود. گاهی به عمد خودمان را نشان می دادیم دشمن نیز به محض دیدن ما شروع به شلیک با سلاح های مختلف می کرد .ما بلافاصله از آنجا دور می شدیم ،در نقطه دیگر سر در می آوردیم و مجدداً با نشان دادن خودمان، دشمن را وادار به واکنش می نمودیم. تا غروب کار ما همین بود. هنگام غروب آفتاب از رودخانه عبور میکردیم و به مقر باز می گشتیم.
وضعیت غذا خوب نبود یک سفره ۵۰ سانتیمتری به ما داده بودند هم سفره بود، هم بشقاب و هم ظرف خورشت، غذای ما نیز اغلب کنسرو و نان خشک بود البته غذاهای گرم هم می آوردند اما آنقدر کم بود که به اغلب بچه ها نمی رسید و اگر هم می رسید آنها را سیر نمی کرد .تقسیم غذاهای بچه ها را نیز بر عهده من گذاشته بودند ومن مادام شرمنده بچههایی بودم که با آن همه تلاش و زحمت طاقتفرسا از یک وعده غذایی سیر هم بی بهره بودند. لذاسعی میکردم در چنین مواقعی با شوخی و مزاح سهمیه کم غذای آنان را جبران کنم. مثلاً به یکی از بچه ها به نام محمد ابراهیمی که همیشه برای غذای بیشتر چان می زد به شوخی گفتم تو از سر تا زانو یت ،همه شکم است و هیچ وقت سیر نمی شوی! بعضی روزها که غذا به دستمان نمی رسید ،بچه ها می گشتم و نان خورده هایی را که از روزهای قبل کنار دیوار جا مانده بود، جمع میکردند و میخوردند. البته وقتی عازم ماموریت می شدیم، اندکی غذا از قبیل نان خشک و انجیر وپسته کمپود یا کنسرو که وزن همه ی آنها یک کیلو هم نمی رسید، به مامیدادند که ما در همان ساعت اول ،آنها را می خوردیم .لذا بیشتر اوقات غذا نداشتیم گرسنه هم که می شدیم رو میآوردیم به ح
علفهایی که قابل خوردن بود.
#ادامہ_دارد...
@raisali_ir
〖 قࢪاࢪ شبـانھ🌙〗
بسـم ربــ الشہدا🦋
📝از ديگر خصوصيات اخلاقي شهيد اين بود كه به آراستگي و پاكيزه بودن لباس هاي خود در وقت نماز اهميت فراوان مي داد و به دوستان خود نيز سفارش مي كرد كه در وقت خواندن نماز و رفتن به مجالس مذهبي هميشه آراسته و با لباس هاي تميز شركت نمايند و به ظاهر خود توجه و اهميت دهند ، زيرا خداوند مؤمنان را در كتاب آسماني ، به پاكيزگي و نظافت سفارش كرده است . از ديگر خصيات ايشان كه مي توان به آن اشاره كرد راستگويي و پرهيزگاري و اجتناب از تكبر در حق دوستان و آشنايان اشاره نمود .
#شہید_حسنعلے_قلےزاده🕊
#خاطرات_شہدا🥀
🏛محل دفن:دهکنهه
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
〖 قࢪاࢪ شبـانھ🌙〗 بسـم ربــ الشہدا🦋 📝از ديگر خصوصيات اخلاقي شهيد اين بود كه به آراستگي و پاكيزه بودن
شما میتوانید اطلاعات جامعـ شهید حسنعلے قلے زاده را در صفحہ اختصاصے این شہید مـشاهده ڪنید✨
http://raisali.ir/shahid/%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%ad%d8%b3%d9%86%d8%b9%d9%84%db%8c-%d9%82%d9%84%db%8c-%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87/
#شبـتون_شـہدایے 🌠
#التمـاس_دعاےفرج 💫
@raisali_ir
🌿🌤
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
حتما گدای حضرت زهرای اطهرند ...
#روزتون_شهدایی
@raisali_ir
#حرف_حساب | #آوینی
🔻 حزب الله ...
🔅 هرچند وطن خویش را دوست می دارد، اما از تعلقات جغرافیایی آزاد است وبرای آب وخاک نیست که می جنگد!
"میهن" او "اسلام" است...
@raisali_ir
شهدای استان بوشهر
#حرف_حساب | #آوینی 🔻 حزب الله ... 🔅 هرچند وطن خویش را دوست می دارد، اما از تعلقات جغرافیایی آزاد اس
#سفرنامه | #شهید_آوینی | #فکه
⭕️ فکه، خانه ستاره ها
اینکه بنشینی پشت رایانه و خیالت را بفرستی سفر، شاید برای جلوگیری از شیوع کرونا خوب باشد اما دلتنگی آدم را چند برابر می کند. تمام مزۀ سفر راهیان نور به پابرهنه شدن روی خاک ها و درد و دل کردن با شهداست. به قول یکی از رفقا، وصف العیش کجا و خود عیش کجا...
حوالی ظهر بود که به یادمان شهید آوینی در فکه رسیدیم. معراج آقا سید مرتضی آدم را هوایی «روایت فتح» می کند. هوایی گفتارنویسی عارفانه و صدای ماندگارش. اصلاً راهیان نور بهانه ایست که از کاروان عشق جانمانیم ... «راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد و هر کس در هر زمان بدین صلا لبیک گوید، از ملازمان کاروان کربلاست.» به قول قدیمی ها این جملۀ استاد را باید با آب طلا نوشت و زد روی دیوار. هر روز کاروان عشق از کنار ما می گذرد و کاروانسالار آن حضرت حسین بن علی علیهم السلام صدایمان میزنند: «هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا» آیا یاوری هست که به امید آنچه در نزد خداست ما را یاری رساند؟» خوشابحال آنهایی که گوششان محرم راز است و دلشان آمادۀ پرواز. خوشابحال ملازمان کاروان کربلا. یکی در میدان دفاع از حریم آل الله علیهم السلام کربلایی میشود و دیگری در جبهۀ نبرد برای آباد کردن و حفظ استقلال و عزت وطن. حواسمان نباشد، حسرت جاماندگی جانمان را میگیرد.
ما اگر گمگشتۀ راهیم عیب از جاده نیست
جاده ها جا می گذارند آنکه را آماده نیست
فکه جان می دهد برای خلوت کردن و نجوا با شهدا. رمل هایش آدم را نمک گیر میکند. اگر دست من بود ابتدای ورودی یادمان شهید آوینی، مینوشتم به خانۀ ستارهها خوش آمدید. اینجا آخر دنیاست؛ یک قدم مانده تا عرش خدا. از فکه تا آسمان، راه زیادی نیست؛ چیزی به قدر تنهای پیوند خورده با خاکش...
▫️به یادِ تمام خادمین و زائرین راهیان نور، در فکه، یادمان شهید آوینی، خانه ستاره ها ( ظهرِ هفتمِ بهمن ۱۳۹۹)
#راهیان_نور
@raisali_ir