eitaa logo
تربیت و حکمرانی |مرتضی رجائی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
786 ویدیو
46 فایل
🔰نویسنده حوزه #تربیت تربیت اسلامی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب (۵جلد)، قالب‌های برنامه‌سازی تربیتی (۵جلد)، تربیت با کتاب (۴جلد)، خلوت ناامن. 🔰دانش‌آموخته دکتری #حکمرانی از داعا
مشاهده در ایتا
دانلود
💢بدون عنوان!💢 جمعه (21مهرماه) سر ظهر از میدان پلیس قم، مردی را که معلوم بود عجله دارد سوار کرد. حدود 50 ساله بود و پلاستیکی در دست داشت. تا نشست گفت: «حاج آقا! امروز صبح رفته بود سر مزار مرحوم پدرم که موتورم رو دزدیدند. 60 میلیون پولش بود و هنوز 20 میلیون از قسطهاش باقی مانده است.» خواستم کمی دلداریش دهم که گفت که حالا این که چیزی نیست، سه ماه است همسرم سکته مغزی کرده است و در کماست. دکترها گفته‌اند که تا چند روز دیگر به هوش نیاید، اعضایش را به بقیه می‌دهند. مگر می‌توانند بدون اجازه من این کار رو بکنند؟! این را گفت و با کمی لحن تندتر ادامه داد: «چند روز پیش یکی از دکترها مرا کنار کشید و گفت که یک آمپولی هست که می تواند همسرت را به هوش بیاورد ولی گران است و یک میلیارد هزینه‌اش می‌شود. من هم به او گفتم: «مرد حسابی چرا می‌گویی آمپول یک میلیارد است؟ بگو یک میلیارد به من رشوه بده تا جان زنت را نجات بدهم!» در طول این مدت با خودم می گفتم که این بنده خدا چقدر تحت فشار است و البته سعی می‌کردم با جملات کوتاهی آرامَش کنم ... کمی که گذشت گفت مداح است و در کوچه آهنی مغازه لباس بچه دارد. می‌گفت که سبک شیرازی می خواند و به این سبک مشهور است. کمی از او خواستم و برایم خواند؛ سبکی نزدیک سبک دشتی بود (البته با تفاوتهایی) . با زبان گرم و داش مشتی‌اش خیلی اصرار می‌کرد که حتما برای خرید لباس بچه‌ها به مغازه اش بروم. به او گفتم به شرط اینکه پول لباسها را بگیرد، حتما به او سر می زنم. به روح پدرش قسم خورد که پول نخواهد گرفت. دیگر به شهر قائم رسیده بودیم. در حال پیاده شدن از او پرسیدم که اینجا چکار دارد؟ در حالی که در ماشین را می‌بست گفت: «اینجا فقیری است که برای بچه هایش لباس ندارد. از مغازه برایش لباس آورده‌ام....» دو قدم بر نداشته برگشت. سرش را از پنجره ماشین داخل آورد گفت: «هرکاری می‌کنم، از صبح تا الان نمی‌توانم دزد موتورم را نفرین کنم، با خودم می‌گویم شاید احتیاج داشته که برده است! ولی از خدا می‌خواهم که اگر احتیاج ندارد، به دلش بیندازد و موتور من را برگرداند، عصای دستم بود ....» او رفت و من را مبهوت رها کرد. از ظهر تاکنون ذهنم درگیر این سؤال است: «چقدر قدرت ایمان ناشناخته است؟! ➖«چقدر می‌تواند انسان را بزرگ کند و تاب‌آوری اش را فوق تصور نماید؟!»
هدایت شده از اتحاد اسلامی
🇺🇸 کشور اشغال شده! 🤨 والا این آمریکایی ها، مذهبی ها و بافرهنگ هاشونم خودشون یه مقدار ملت بد قلقی هستن، وگرنه می تونستیم کمکشون کنیم تا سریع تر کاخ سفید رو حسینیه کنن... البته ناامید نیستیما؛ بالآخره راه حل داره!😄 @IslamicUnity
تربیت و حکمرانی |مرتضی رجائی
🇺🇸 کشور اشغال شده! 🤨 والا این آمریکایی ها، مذهبی ها و بافرهنگ هاشونم خودشون یه مقدار ملت بد قلقی هس
این کانال با یه دغدغه خاص راه‌اندازی شد. راستش خود من از مؤسسش خواهش کردم این کانال رو راه بندازه و جزو مشوقان اصلی بودم. کم می‌نویسه و دنبال جذب و افزایش عضو نیست، ولی خوب می‌نویسه و به همون اعضای کم کانالش احترام می‌ذاره. این روزها و بعد از هم که سرش شلوغه و داره حسابی کار می‌کنه؛ چون سر پرشوری داره. پیشنهاد می‌کنم عضو بشید؛ ان‌شاءالله ضرر نمی‌‌کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم تو بزرگی مث شب ✍🏼پرستو علی‌عسگرنجاد https://t.me/takooch می‌فهممت زن. صدای نفس‌نفس‌زدنت رو می‌شنوم. آدم وقتی می‌ترسه، نفس‌نفس می‌زنه. تو یه عمره یه نفس راحت نکشیدی. تو یه عمره نفس کم آوردی. دونه‌های درشت عرق رو که از پشت گردنت لیز می‌خورن و به عبای خاکی‌ت می‌رسن، می‌بینم. لرز توی شونه‌هات رو حس می‌کنم. چشماتو روی هم فشار می‌دی، ولی تاریکی عقب نمی‌ره. برق قطعه. قطعش کردن. ظلمات. تاریکی مطلق دورتادورت چنبره زده. هیچی از خرابه‌های شهر معلوم نیست. لبای خشکت رو می‌بینم. آخرین بطری آب، صبح، خالی شده. به یه قطره‌شم لب نزدی. نگهش داشته بودی برای بچه‌ت. هرم تشنگی پنجه انداخته دور گلوت. آب، قطعه. قطعش کردن. صدات رو می‌شنوم. سرت رو فروبردی بین موهای بچه‌ت. محکم بغلش کردی و داری براش لالایی می‌خونی. اشک، از روی گونهٔ خشکت، راه باز می‌کنه تا جعد موهای دخترت. هربار که یادت میاد وقتی آب و برق رو قطع کردن، بچه چقدر ترسید و بهونه گرفت، گریه‌ت شدت می‌گیره. هربار که یادت میاد زن همسایه چطوری عین دیوونه‌ها آدما رو تکون می‌داد و جیغ می‌کشید: «بچه‌م گرسنه مرد» به هق‌هق میفتی، ولی دستت رو محکم می‌ذاری روی دهنت که بچه بیدار نشه. شوری اشک رو لای انگشتات حس می‌کنم. می‌شنوم که آخر لالایی، دم گوش دخترت اشهد می‌خونی. می‌بینم تقلا می‌کنی باریکهٔ نوری پیدا کنی که صورتشو ببینی؛ شاید صبح زیر آوار پیداش نکنی… می‌شنوم دعا می‌کنی تو هزاربار بمیری و خط به صورت دخترت نیفته. انگشتای کشیده‌ت رو می‌بینم. دستات بس که آجر و سیمان آوارشده جابجا کرده تا شهید پیدا کنه، شبیه پیرزنا شده، اما هنوز جون داره. می‌بینم که مشت گره می‌کنی. می‌بینم که تنهای تنهای تنها، مشت گره می‌کنی به سمت همهٔ سیاهی اطراف که می‌رسه به یه کاخ سفید. دست همهٔ شهدایی رو که بدنشون رو از زیر خرابه‌ها بیرون کشیدی، کنار دستات می‌بینم. می‌فهممت زن. می‌فهممت مادر سرزمین زیتون. من، هزارهزارهزار کیلومتر دورتر از تو، پابه‌پات لالایی می‌خونم و گریه می‌کنم. برای زنده‌موندن تو و دخترت دست دعام کاسه شده سمت آسمون. بچه‌هامو نگاه می‌کنم یاد تو می‌افتم. چراغ روشن می‌کنم یاد تو می‌افتم. آب می‌خورم یاد تو می‌افتم. روضهٔ خرابه و اسیری می‌شنوم یاد تو می‌افتم. هربار یاد تو می‌افتم، می‌میرم زن. چشمات برق می‌زنن از اشک. تاریکه اما نفرت و خشمی که زبونه می‌کشه ته نگات، از این‌جا معلومه. اشک تو، شیشهٔ عمر دیو رو می‌شکنه. اشک تو، سیل می‌شه و می‌کوبه به دروازه‌های تل‌آویو. اشک تو گرداب می‌شه و گنبد آهنین رو می‌کشونه تا قعر زمین. اشک تو دریا می‌شه و اسرائیل رو از روی تمام نقشه‌ها پاک می‌کنه. https://t.me/takooch ✍پ.ن: چه حس غریبی داره این چند خط. امان از دل این مادران...
آری عزیز، بگو "الله اکبر"! تو روی این تخت بیمارستانی نای فریاد زدن که هیچ، توان حرف زدن هم به سختی داری؛ ولی همین صدای رنجور "الله اکبر" تو از هزاران فریاد بلندتر است و عرش خدا را به لرزه می‌آورد و عرش خدا که بلرزد، جهان تکان خواهد خورد. دیر نخواهد بود که جهانیان خواهند دید بزرگی و قدرت پروردگاری را که تو از عمق جان صدایش می‌زنی ای دلبند فلسطین و پاره تن همه جهان اسلام. 🆔️ @rajaaei_ir
هدایت شده از اشک اندیشه
به اندازه ای که سقوط موشک ها روی غزه دردناکه سقوط بعضی آدم ها در تشخیص حق واضحِ مردم فلسطین هم دردناکه!
هدایت شده از دیمزن
خواهرم معلم علوم دبیرستان دوره اوله. همون دوره راهنمایی خودمون. دیروز دعوام کرد و گفت اون قدر تو و دوستت دست دست کردید و کتاب خاطرات خانواده فلسطینی رو درنیاوردید که این طوری شد.😕😡 بچه های کلاسم پر از سوالند.🧐😲🥺 اگه کتاب روایت زندگی خانواده ابویاسر بود می دادم می خوندن.😔🙄🥴 امروز دیدم خودش دست به کار شده. 😄😄 این یکی از سوالات امتحان علوم بچه هاشه. فکر کنم با یه برگه امتحانی بتونن یه دوره تاریخ فلسطین رو مرور کنند!😂😂😂 📕🖊اسرائیل هفتاد سال هست که سرزمین مردم غزه را به زور از آنها گرفته و آنها را در محاصره قرار داده است. مردم غزه این سالها بی هیچ وسیله دفاعی حتی برای تهیه داروهای ساده و برخی مواد غذایی هم با مشکل روبرو بودند. با وجود این تحریم های سخت گیرانه در روزهای گذشته شاهد پرتاب موشک های پیشرفته از سمت غزه به اسرائیل بودیم. الف) اگر موشک را به شکل یک مکعب مستطیل به طول و عرض ۱۰۰ سانتی متر و ارتفاع ۱۲ متر در نظر بگیریم، حجم موشک چقدر است؟ ب) یکی از فلزهای به کار رفته در ساخت موشک تیتانیوم است که چگالی نسبتا کم و مقاومت بالایی دارد. اگر حجم فلز به کار رفته در موشک مجموعا ۱ متر مکعب و جرم آن ۴۰۰۰ کیلوگرم باشد، چگالی این فلز را بر حسب کیلوگرم بر متر مکعب و گرم بر سانتی مترمکعب حساب کنید. ج) یکی از مواد اولیه ای که برای تهیه سوخت موشک به کار گرفته می شود، شِکر است. برای همین اسرائیل مانع واردات شکر به غزه می شود. با توجه به مطالبی که آموخته اید به نظر شما نیروهای مقاومت طی چند سال گذشته چگونه توانسته اند شِکَر مورد نیاز برای سوخت موشک ها را به دست مردم مظلوم غزه برسانند؟ یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از که احتمالاً تا کنون ندیده اید برای سلامتی و طول عمر و عزت و اقتدار روزافزون ایشان بفرستید. 🆔️ @rajaaei_ir
از امشب دیگر هیچ اقدامی علیه ، از سوی هیچ‌کس در هیچ کجای دنیا، حتی ذره‌ای قابلیت سرزنش سیاسی و اخلاقی ندارد. 🆔️ @rajaaei_ir
بعد از امشب و به‌دنبال جنایت رژیم سفاک در قبل از دوزخ آخرت، در همین دنیا جهنم در انتظار صهیونیست‌هاست. سفارت‌های این رژیم در سراسر دنیا در محاصره است و بعضی از آن‌ها به آتش کشیده شده است. امشب شب مهمی است؛ برای تجمیع قلوب مسلمین در همه عالم دعا کنیم. 🆔️ @rajaaei_ir
مردم غیور با ایستادگی ده روز اخیرشان و خارج نشدن از غزه، تکلیف خودشان را در برابر غده سرطانی ادا و حجت را بر همه تمام کردند؛ حالا نوبت ما مسلمانان در سراسر جهان اسلام است که تکلیفمان را با خودمان معلوم و به آن عمل کنیم. 🆔️ @rajaaei_ir