eitaa logo
تربیت و حکمرانی|مرتضی رجائی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
720 ویدیو
44 فایل
🔰نویسنده حوزه #تربیت تربیت اسلامی از نگاه رهبر فرزانه انقلاب (۵جلد)، قالب‌های برنامه‌سازی تربیتی (۵جلد)، تربیت با کتاب (۴جلد)، خلوت ناامن. 🔰دانش‌پژوه دکتری رشته #حکمرانی در مدرسه عالی حکمرانی شهید بهشتی (ره) 🆔️ @rajaaei
مشاهده در ایتا
دانلود
کارگاه آموزش مقاله‌نویسی مقدماتی✴ 🔰دوره یکم: ۱۵ تا ۱۷ مرداد 🔰تعداد جلسات: ۴ جلسه 🔰برگزارکننده: جامعه تربیتی فتح‌الفتوح (این دوره در چارچوب دوره تربیتی "عهد" برگزار شد) 🔰مدرس: مرتضی رجائی 🔰شرکت کنندگان: ۲۰ نفر از فعالان فرهنگی-تربیتی اصفهان، بیرجند، شیراز، قم، کاشان و کرمان. 🔰محتوای دوره: 🔸️بایسته‌های تولید یک مقاله ارزشمند و لذت‌بخش 🔸️اجزای مقاله پنج پاراگرافی: پاراگراف مقدمه، پاراگراف‌های پشتیبان، پاراگراف نتیجه‌گیری 🔸️برتری‌های ساختار مقاله پنج پاراگرافی 🔸️اجزای پاراگراف مقدمه 🔸️ترتیب منطقی اجزای پاراگراف مقدمه 🔸️بخش‌های مختلف یک پاراگراف پشتیبان 🔸️بایسته‌های تولید یک پاراگراف پشتیبان خوب 🔸️پاراگراف نتیجه گیری 🔸️انواع مقاله پنج پاراگرافی 💡این دوره با رعایت دقیق دستورالعمل‌های بهداشتی و حفظ فاصله‌گذاری برگزار شد. 🆔️ @ghalamestaan
نمونه‌ای از با خط خوش یکی از شرکت‌کنندگان در از اردبیل ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ 🆔️ @ghalamestaan
نمونه یک «پاراگراف پشتیبان»: دلیل دیگری که ضرورت فراگیری سواد رسانه را به ما یادآور می‌شود، تأثیر گسترده و عمیق رسانه بر ناخودآگاه مخاطبان است. حدود ۹۰درصد شخصیت انسان، ناخودآگاه اوست و روانشناسان معتقدند که ناخودآگاه انسان در شکل‌گیری شخصیت وی تأثیر فراوانی دارد. رسانه‌ها دقیقاً بر ناخودآگاه انسان اثر می‌گذارند. بگذارید با یک مثال مطلب را روشن‌تر کنم. زمانی پس از جنگ جهانی دوم، یک دختر لهستانی ۱۹ ساله در کما شعر آلمانی می‌خواند؛ در حالی‌که نه آموزش زبان آلمانی دیده بود و نه به آلمان سفر کرده بود. در بررسی‌ها به این نتیجه رسیدند که در جریان جنگ جهانی دوم، سربازان آلمانی بالای سر گهواره او شعر پیروزی به زبان آلمانی خوانده‌اند. به این ترتیب، سال‌ها بعد که این دختر لهستانی به کما رفته بود و ناخودآگاهش فعال شده بود، این شعر را زمزمه می‌کرد. رسانه‌ها هم به همین ترتیب بر ناخودآگاه ما اثر می‌گذارند و ممکن است زمینه‌ساز تصمیم‌های نامطلوب فراوانی بشوند. پس برای در امان ماندن از تأثیرات ناخودآگاه رسانه‌ها، لازم است سواد رسانه‌ای را فرا بگیریم. (آقای سعید رجب‌زاده، از فعالان فرهنگی کاشان، شرکت‌کننده در دورۀ یکم آموزش مقاله‌نویسی مقدماتی) 🆔 @ghalamestaan
کارگاه آموزش مقاله‌نویسی مقدماتی✴ 🔰دوره سوم: ۲۱ تا ۲۳مرداد 🔰تعداد جلسات: ۸جلسه 🔰برگزارکننده: جامعه تربیتی فتح‌الفتوح (این دوره در چارچوب دوره تربیتی "عهد" برگزار شد) 🔰مدرس: مرتضی رجائی 🔰شرکت کنندگان: ۱۳ نفر از فعالان فرهنگی-تربیتی آذربایجان شرقی و غربی، زنجان، مشهد و یزد. 🔰محتوای دوره: 🔸️بایسته‌های تولید یک مقاله ارزشمند و لذت‌بخش 🔸️اجزای مقاله پنج پاراگرافی (پاراگراف مقدمه، پاراگراف‌های پشتیبان، پاراگراف نتیجه‌گیری) 🔸️برتری‌های ساختار مقاله پنج پاراگرافی 🔸️اجزای پاراگراف مقدمه 🔸️ترتیب منطقی اجزای پاراگراف مقدمه 🔸️بخش‌های مختلف یک پاراگراف پشتیبان 🔸️بایسته‌های تولید یک پاراگراف پشتیبان خوب 🔸️پاراگراف نتیجه گیری 🔸️انواع مقاله پنج پاراگرافی 💡این دوره با رعایت دقیق دستورالعمل‌های بهداشتی و حفظ فاصله‌گذاری برگزار شد. 🆔️ @ghalamestaan
نمونه "پاراگراف پشتیبان": دومین علت کاهش گرایش به دین در میان جوانان، ناسازگاری گفتار و رفتار متولیان ترویج وتبلیغ دین است. در شرایطی که رفتار مدعیان دین باید راهگشا و مشوق جوانان در گرایش به دین باشد، این رفتارها راهزن هست؛ زیرا بین آن‌ها و سخن این افراد ناسازگاری وجود دارد. جوانان با مشاهده کسانی که قول و عملشان یکی نیست و در عین حال، به دین‌داری دعوت می‌کنند، ازخود می‌پرسند: اگر اسلام خوب و ارزشمند است، چرا مدعیان دین به آن عمل نمی‌‌کنند؟ آن‌ها با خود می‌گویند: چرا این مدعیان دین فقط ما را به دستورات دینی توصیه می‌کنند، حال آنکه خودشان با دین و احکام دینی فرسنگ‌ها فاصله دارند؟ جوان چون هنوز پختگی لازم را ندارد و به آن حد از شناخت و عرفان مذهبی نرسیده است تا لغزش افراد را به حساب خود افراد بگذارد نه دین و مذهبشان، با دیدن این صحنه‌ها دیگر نمی‌تواند به دین و دین‌داری گرایش پیدا کند. پس یکی از علل مهم دیگر در افت گرایش به دین در جوانان بدبین شدن آن‌ها به دین‌داران و متولیان تبلیغ دین است. (آقای عباس جُرجَندی، از فعالان فرهنگی شهر بم،شرکت‌کننده در دوره یکم آموزش مقاله‌نویسی مقدماتی) 🆔️ @ghalamestaan
روزنامه اطلاعات در یادداشتی نوشت: سال ۱۳۶۶ شمسی است. بازی‌های فوتبال مقدماتی جام ملت‌های آسیا. کاتماندو پایتخت کشور فقیر نپال. تیم فوتبال ایران با تیم میزبان در حال بازی است. در نیمه دوم، در حالی که بازیکنان ایران بازی را از حریف، تا اینجای کار، برده‌اند، مرتضی کرمانی مقدم بازیکن ستاره مهاجم تیم ملی در زمین خوش‌ می‌درخشد و نیمکت‌نشینان بازی برجسته او را تشویق می‌کنند. ناگهان مرحوم پرویز دهداری مدیر فنی تیم ملی به رضا وطن‌خواه سرمربی تیم می‌گوید مرتضی را از زمین بیرون بکش! وطن‌خواه به دهداری می‌گوید پرویزخان! ما هر سه تعویض‌مان را انجام داده‌ایم. نمی‌توانیم دیگر تعویض کنیم. مرتضی هم که فوق‌العاده ظاهر شده است. پرویزخان اما می‌گوید می‌دانم که نمی‌توانیم تعویض کنیم، گفتم از زمین بیرون بیار. ده نفره بازی می‌کنیم! مرتضی در میان بهت خودش و ناباوری بازیکنان حریف و تماشاچیان، از زمین بیرون می‌آید بدون آنکه کسی بتواند جانشینش شود. بعد از بازی، وطن‌خواه مرتضی کرمانی مقدم را می‌خواهد و می‌گوید پرویزخان با شما کار دارد. به اتاقش برو. پرویز دهداری با او آرام آرام شروع به سخن می‌کند. از او و توانایی‌اش در فوتبال تعریف می‌کند و او را تشویق و تحسین می‌کند. بعد از این تعریف‌ها، مرتضی بیشتر تعجب می‌کند. از او می‌پرسد: خیلی عذر می‌خواهم پرویزخان. اگر این طور است که می‌فرمائید پس چرا وسط بازی مرا کشیدید بیرون. من که حتی کارت زرد هم نداشتم… . دهداری نگاهی عمیق به مرتضی می‌کند. مرتضی احساس می‌کند نگاه‌های پرویزخان از او گذر کرد و تا دوردست‌ها، آنسوی دیوار اتاق، امتداد یافت… پرویزخان نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید: تو آن بازیکن حریف را دریبل یکسره و دو سره زدی و بعد توپ را از میان پاهایش عبور دادی و دوباره توپ را گرفتی و منتظر ماندی تا دوباره تقلا کند و دوباره دریبلش کنی؟ فکر نکردی که آن بازیکن هم، مثل تو، بازیکن تیم ملی یک سرزمین است. ملتی منتظر دیدن درخشش و شایستگی او هستند. از آن گذشته، او پدر دارد، مادر دارد، احتمالاً زن دارد، بچه دارد، خویشاوند دارد، آنها دارند بازی را می‌بینند، منتظرند ببینند فرزندشان، همسرشان یا پدرشان در مصاف با حریف چه می‌کند. تو او را نزد خانواده‌اش، بچه‌محل‌هایش، دوستانش و ملتش تحقیر کردی، خوار و خفیف کردی. مرتضی جان! ما قبل از اینکه فوتبالیست باشیم، انسانیم. چه کسی به ما حق داده است انسان دیگری را کوچک کنیم، حقیر کنیم، خجالت‌زده کنیم. آن هم در برابر میلیون‌ها جفت چشم…؟ پس انسانیت چه می‌شود؟ اخلاق چه می‌شود؟ جوانمردی چه می شود؟ فتوت چه می‌شود؟… پرویزخان سخن می‌گفت و مرتضی اشک می‌ریخت…....... 🆔️ @jalvat