هدایت شده از مرسلات مدیا
✅💠 داستانک پنج
🧕 مینا: داداش همه چی که نماز و روزه نیست آدم باید دلش پاک باشه که دل من هم پاکه."
👳♂️محمد داداش مینا به ناخنهایی که مینا کاشته بود نگاهی انداخت و گفت:" اگه همه چی باطنه و ظاهر مهم نیست چرا شما این ناخنها را کاشتی؟ "
🧕 مینا:" خوب قشنگه دیگه."
👳♂️ محمد :" خواهر جون پس نگو دل باید پاک باشه، پس برات مهمه که ظاهر هم قشنگ باشه؟ "
🧕مینا:" عجب! "
👳♂️ محمد:" مگه دروغ میگم؟"
🧕 مینا: "ولی من سر حرف خودم هستم."
👳♂️ محمد:" میخوام ببینم شما هر سال فقط داخل کابینتها رو تمیز میکنی و کاری به کاشی و سرامیکها نداری؟"
🧕 مینا:مگه میشه؛ داداش چه حرفا میزنی.
👳♂️محمد:خوب! الان هم ماه رمضونه و وقت خونه تکونی دله باید ظاهر و باطن رو تمیز کرد دیگه. "
👦 سعید پسر مینا گفت:دایی جون! درست مثل کاشیها و سرامیکها که خانم وطنی میاد تمیزشون میکنه!
👳♂️ محمد:آره دایی جون!
🧕 مینا:خوب خواهرزاده و دایی عَلَیه من شدینا!فعلا قبول، ولی قول نمیدم امسال روزه بگیرم.
مادر: نمیدونم چرا شما دو تااین قدر با هم فرق دارید؟
👦سعید:دایی اینم عمامه تون، بریم مسجد!
✍️ به قلم: مریم رمضان قاسم
#عکس_نوشت
#رمضان1401
@taaghcheh