eitaa logo
رنگ خدا
71.5هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
6.8هزار ویدیو
83 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/aB6V.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 علامه #طباطبائی(ره) : 👌 در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، ☘ اهل محاسبه باشید. همانطور که یک بازرگان ، یک کاسب ، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب می کند ، شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته چه چیزی اندوخته اید ، چه گفته اید ، یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید. #محاسبه #اخلاق 🌈 @range_khodaa
🌷 حاج اسماعیل (ره) : 👌 به تربت (علیه السلام) زیاد سجده کردن را عوض می کند . 📖 مصباح الهدی،ص 273 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‎🌈 @range_khodaa
4.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه: تمام فسادهای عالم، از پیدا می‌شود. ‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎ 🌈 @range_khodaa
دست خط مرحوم آیت‌الله سیدعلی قاضی طباطبائی؛ (از جمله تأثیرگذارترین عارفان عالم تشیع در سده‌های اخیر؛ استاد عرفانی علامه طباطبائی و آیت‌الله بهجت و آیت‌الله شیخ محمدتقی آملی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین:) «اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ می‌ماند» 🌈 @range_khodaa
🌱حضرت  صلی الله علیه و آله : 🔆لَا يَكُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى يُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِيكِ شَرِيكَهُ ُ 🔆آدمی از پرهیزگاران نمی شود مگر اینکه حسابرسی او از نفسش سخت تر از حساب کشیدن او از شریکش باشد. 📗مجموعه ورام ج 2 ، ص 62 - وسایل الشیعه ج16 ، ص 98 ، ح 21080 - مکارم الاخلاق ص 468 🌈 @range_khodaa
📛 تیشه‌ی غرب به ریشه‌ی اخلاق به نام آزادی! ✍شهید_مطهری: برخلاف تصور بسیاری از فلاسفه غرب، آن چیزی که مبنا و اساس حق و لزوم رعایت و احترام آن می‌گردد، میل و هوا و اراده فرد نیست، بلکه استعدادی است که آفرینش برای سیر مدارج ترقی و تکامل به وی داده است. اراده بشر تا آن‌جا محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند، اما آن‌جا که بشر را به سوی فنا و نیستی سوق می‌دهد و استعدادهای نهانی را به هدر می‌دهد احترامی نمی‌تواند داشته باشد. بسیار اشتباه است اگر خیال کنیم معنی اینکه «انسان آزاد آفریده شده» این است که به او میل و خواست و اراده داده شده است و این میل باید محترم شناخته شود؛ مگر آنجا که با میل‌ها و خواست‌های دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میل‌های دیگران را به خطر اندازد. ما ثابت می‌کنیم که علاوه بر آزادی‌ها و حقوق دیگران، مصالح عالیه‌ی خود فرد نیز می‌تواند آزادی او را محدود کند. ‼️ بزرگ‌ترین تیشه‌ای که به ریشه‌ی زده شده، به نام آزادی و از راه همین تفسیر غلطی است که از آزادی شده است. ادامه دارد... 📚 از کتاب «اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب» 📖 صفحات 45 و 46 🌈 @range_khodaa
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت نهم : شرطبندی ✔️راوی : مهدی فریدوند ، سعید صالح تاش 🔸تقريباً سال 1354 ب
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت دهم : کشتي ✔️راوی : برادران شهيد 🔸هنوز مدتي از حضور ابراهيم در باستاني نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ رفت. او در باشگاه در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد. آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاي محمدي، ابراهيم را به خاطر و رفتارش خيلي دوست داشت. آقاي گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت. 🔸هميشه ميگفت: اين پسر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير ميگيره، چون قد بلند و دستاي کشيده و داره مثل حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست. براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! 🔸سالهاي اول دهه 50 در مسابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد. همه حريفان را با اقتدار شکست داد. او در حالي که 15 سال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد.مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! مربيها خيلي از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور برگزار ميشد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براي همين ابراهيم در مسابقات شرکت نکرده بود. 🔸سال بعد ابراهيم در مسابقات قهرماني آموزشگاهها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال در وزن 62 کيلو در قهرماني باشگاههاي تهران شرکت کرد.در سال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها وقتي ديد صميمي خودش در وزن او، يعني 68 کيلو شرکت کرده، ابراهيم يک وزن بالاتر رفت و در 74 کيلو شرکت کرد. 🔸در آن سال ابراهيم خيره کننده بود و جوان 18 ساله، 74 کيلو آموزشگاهها شد.تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوي و بلند خود باعث شده بود که به کشتي گيري تمام عيار تبديل شود. ٭٭٭ 🔸صبح زود ابراهيم با وسائل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جائي ميرفت دنبالش بوديم! تا اينکه داخل سالنِ هفت تيرِ فعلي رفت. ما هم رفتيم توي سالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتي بعد مسابقات کشتي آغاز شد. آن روز ابراهيم چندکشتي گرفت و همه را پيروز شد. تا اينکه يکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشاگرها تشويقش ميکرديم. با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا !؟ گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم کجا ميري. بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاي شما نيست. زود باشين بريم خونه با تعجب گفتم: مگه چي شده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشين، پاشين بريم خونه. همينطور که حرف ميزد بلندگو اعلام کرد: 🔸کشتي نيمه نهائي وزن 74 کيلو آقايان و تهراني.ابراهيم نگاهي به سمت تشک انداخت و نگاهي به سمت ما. چند لحظه سکوت کرد و رفت سمت تشک.ما هم حسابي داد ميزديم و تشويقش ميکرديم .مربي ابراهيم مرتب داد ميزد و ميگفت كه چه کاري بکن. ولي ابراهيم فقط ميکرد. نيم نگاهي هم به ما مي انداخت. مربي که خيلي عصباني شده بود داد زد: ابرام چرا کشتي نميگيري؟ بزن ديگه. 🔸ابراهيم هم با يك فن زيبا حريف را از روي زمين بلند کرد. بعد هم يک دور چرخيد و او را محکم به تشك کوبيد. هنوز كشتي تمام نشده بود كه از جا بلند شد و از تشک خارج شد. آن روز از دست ما خيلي بود. فکر کردم از اينکه تعقيبش کرديم ناراحت شده، وقتي در راه برگشت صحبت ميکرديم گفت: آدم بايد را براي قوي شدن انجام بده، نه شدن.من هم اگه تو مسابقات شركت ميكنم ميخوام فنون مختلف رو ياد بگيرم.هدف ديگه اي هم ندارم. گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟! بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفيت مشهور شدن رو نداره، از شدن مهمتر اينه که آدم بشيم. 🔸آن روز به فينال رسيد. اما قبل از مسابقه نهائي، همراه ما به خانه برگشت! او عملاً ثابت کرد که رتبه و مقام برايش اهميت ندارد. ابراهيم هميشه جمله معروف امام راحل را ميگفت: ورزش نبايد هدف زندگي شود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت بیست و پنجم : کردستان ۲ ✔️ راوی: مهدي فريدوند 🔸روز بعد با برادر بروجر
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت بیست و ششم : معلم نمونه ✔️ راوی : عباس هادی 🔸ابراهيم ميگفت: اگر قرار است انقلاب پايدار بماند و نسلهاي بعدي هم باشند. بايد در مدارس فعاليت کنيم، چرا كه آينده مملکت به كساني سپرده ميشود که شرايط دوران طاغوت را حس نكرده اند! وقتي ميديد اشخاصي که اصلاً انقلابي نيستند، به عنوان به مدرسه ميروند خيلي ناراحت ميشد. ميگفت: بهترين و زبده ترين نيروهاي انقلابي بايد در مدارس و خصوصاً دبيرستانها باشند! 🔸براي همين، کاري کم دردسر را رها کرد و به سراغ کاري پر دردسر رفت، با حقوقي کمتر! اما به تنها چيزي که فکر نميکرد ماديات بود. ميگفت: را خدا ميرساند. پول مهم است.کاري هم که براي خدا باشد برکت دارد. به هر حال براي تدريس در دو مدرسه مشغول به کار شد. دبير دبيرستان ابوريحان منطقه 14 ومعلم عربي در يکي از مدارس راهنمائي محروم منطقه 15 تهران. تدريس عربي زياد طولاني نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمائي نرفت! حتي نم يگفت که چرا به آن مدرسه نميرود! يک روز مدير مدرسه راهنمائي پيش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادرآقاي هادي هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چي شده؟! کمي مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول ميداد به يکي از شاگردها تا هر روز زنگ اول براي کلاس نان و پنير بگيرد! 🔸آقاي نظرش اين بود که اينها بچه هاي منطقه محروم هستند. اکثراً سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس را نميفهمد. مدير ادامه داد: من با آقاي هادي برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ريختي، در صورتي که هيچ مشکلي براي نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداري اينجا از اين کارها را بکني. 🔸آقاي هادي از پيش ما رفت. بقيه ساعتهايش را در مدرسه ديگري پرکرد. حالا همه بچه ها و اوليا از من خواستند که ايشان را برگردانم. همه از و تدريس ايشان تعريف ميکنند. ايشان در همين مدت كم،براي بسياري از دانش آموزان بيبضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بود که حتي من هم خبر نداشتم. با ابراهيم صحبت کردم. حر ف هاي مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايده اي نداشت. وقتش را جاي ديگري پر کرده بود. 🔸ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمي براي اخلاق و رفتار بچه ها بود. دانش آموزان هم که از پهلوانيها و قهرمانيهاي معلم خودشان شنيده بودند شيفته او بودند. درآن زمان كه اكثر بچه هاي انقلابي به ظاهرشان اهميت نميدادند ابراهيم با ظاهري وكت وشلوار به مدرسه مي آمد. 🔸چهره زيبا و نوراني، کلامي گيرا و رفتاري صحيح،از او معلمي کامل ساخته بود.در کلاسداري بسيار# قوي بود، به موقع ميخنديد. به موقع جَذَبه داشت. زنگهاي را به حياط مدرسه مي آمد. اکثر بچه ها در كنارآقاي هادي جمع ميشدند. اولين نفر به مدرسه مي آمد و آخرين نفر خارج ميشد و هميشه در اطرافش پر از دانش آموز بود. در آن زمان که جريانات سياسي فعال شده بودند، ابراهيم بهترين محل را براي خدمت به انقلاب انتخاب کرد. 🔸فراموش نميكنم، تعدادي از بچه ها تحت تاثير گروههاي قرار گرفته بودند. يك شب آنها را به مسجد دعوت كرد. با حضور چند تن از دوستان انقلابي و مسلط به مسائل، جلسه پرسش و پاسخ راه انداخت. آن شب همه سؤالات بچه ها جواب داده شد. وقتي جلسه آن شب به پايان رسيد ساعت دو نيمه شب بود! 🔸سال تحصيلي 59 - 58 آقاي هادي به عنوان دبير انتخاب شد. هر چند که سال اول و آخر تدريس او بود.اول مهر 59 حكم استخدامي ابراهيم برای منطقه 12 آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر كلاس برود. درآن سال مشغوليتهاي ابراهيم بسيار زياد بود؛ تدريس در مدرسه، فعاليت در کميته، ورزش باستاني وكشتي، مسجد و مداحي در هيئت و حضور در بسياري از برنامه هاي انقلابي و...که براي انجام هر كدام از آ نها به چند نفر احتياج است! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🔻@range_khodaa🔻
❇️ گفتار انس بن مالک در مورد اخلاق نیکوی پیامبر (ص) ☑️ انس می‌گوید: ▫️ هرگاه رسول خدا (ص) سه روز یکی از مسلمین را ملاقات نمی‌کرد، جویای حال او می‌شد؛ اگر اطلاع می‌یافت که او به مسافرت رفته، برایش دعا می‌کرد؛ و اگر اطلاع می‌یافت که او در وطن است به دیدار او می‌رفت؛ و اگر می‌فهمید که او بیمار است، از او عیادت می‌نمود. ☑️ و نیز انس می‌گوید: ▫️ هرگاه کسی با پیامبر (ص) معانقه می‌کرد و صورت به صورت او می‌گذاشت، حضرت سرش را دور نمی‌کرد تا آن شخص سرش را دور نماید، و هیچ‌کس با آن حضرت دست نمی‌داد که آن حضرت زودتر از او دستش را بکشد، و با هیچ‌کس ننشست که جلوتر از او برخیزد، و هیچ‌گاه زانوانش را نزد کسانی که کنارش نشسته بودند، جلوتر نمی‌برد، و در سلام کردن از دیگران سبقت می‌گرفت، و جلوتر با اصحاب خود مصافحه می‌کرد، هرگز دیده نشد که پاهایش را نزد اصحابش دراز کند، آنان را که بر او وارد می‌شدند، احترام می‌کرد، و چه بسا فرش زیر پایش را برای آنها پهن می‌کرد و خود روی خاک می‌نشست، و تأکید می‌کرد که آنها روی فرش بنشینند، و اصحاب خود را با کنیه (نام بزرگشان) صدا می‌زد و آنها را با محبوبترین نامشان می‌خواند، تا احترام آنها را رعایت کرده باشد. آن حضرت هیچ‌گاه سخن شخصی را در وسط قطع نمی‌کرد بلکه صبر می‌کرد تا سخن او تمام شود. ⬅️ سیرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله و مهربان جلد ۱، صفحه ۱۶۲ 🏷 🔻@range_khodaa🔻
2.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 استفاده از فرصت های محدود زندگی دنیا 🎙 🔻@range_khodaa🔻
❇️ مسلمان شدن یهودی در نتیجه اخلاق نیکوی حضرت محمد صلی الله علیه و آله ✅ امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: ▫️ یک نفر یهودی چند دینار از پیامبر طلب داشت و آن را مطالبه کرد؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله ) به او فرمود: 🔸 فعلا چیزی در نزد من نیست تا به تو بدهم. ▫️ یهودی گفت: 🔹 من از تو جدا نمی‌شوم تا طلب مرا بپردازی. ▫️ پیامبر (صلی الله علیه و آله ) فرمود: 🔸 در این صورت کنار تو می‌مانم. ▫️ پیامبر (ص) همانجا ماند تا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را در همانجا خواند. اصحاب رسول خدا (ص) به آن مرد یهودی تندی کردند و او را تهدید نمودند. رسول خدا (ص) به اصحاب خود نگریست و فرمود: 🔸 چه کار می‌کنید؟ ▫️ آنها عرض کردند: 🔹 آیا یک نفر یهودی تو را در اینجا حبس کند و ما چیزی نگوئیم‌؟! ▫️ پیامبر (ص) فرمود: 📜 لم یبعثنی ربّی عزّ و جلّ بان اظلم معاهدا و لا غیره. 📃 «پروردگار من مرا مبعوث نکرده که به کافری که در ذمّۀ اسلام است و به غیر او ظلم کنم». ☀️ هنگامی که روز روشن شد، یهودی به اسلام گرائید و گفت: 🔹 «گواهی می‌دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، و گواهی می‌دهم که محمّد (ص) بنده و رسول خدا است و اموالم را در راه خدا دادم». ⬅️ سیرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله و مهربان جلد ۱، صفحه ۱۶۱ 🏷 🔻@range_khodaa🔻
❇️ گفتار جرير بن عبد اللّه درباره حسن خلق پيامبر صلی الله علیه و آله ☑️ جرير بن عبد اللّه مى‌گويد: ▫️ از آن هنگامى كه قبول اسلام كردم، هيچ‌گاه بين من و رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) حجابى نبود (هر وقت خواستم به محضرش رسيدم) و هر وقت او را ديدم، خنده بر لب داشت، او با اصحاب خود مأنوس بود و با آنها مزاح مى‌كرد و گفتگو مى‌نمود، و با كودكان آنها مهربانى مى‌كرد و آنها را در كنار خود مى‌نشانيد و به آغوش مى‌گرفت و دعوت آزاد و برده و كنيز و فقير را مى‌پذيرفت، و از بيماران در دورترين نقاط مدينه عيادت مى‌كرد، و جنازه‌ها را تشييع مى‌نمود، و معذرت عذر خواهان را مى‌پذيرفت، و در خوراك و پوشاك با بردگان و كنيزانش امتيازى نداشت، هر حاجتمندى از غلام و كنيز و آزاد، نزد او مى‌آمد، در حالى كه حاجتش برآورده شده از نزد او برمى‌خاست، او درشت‌خو و خشن نبود، وقتى مى‌نشست تكيه نمى‌داد و از ديگران پيشى نمى‌گرفت، و نگاه طولانى به چهرۀ كسى نمى‌كرد، هديۀ ديگران را هر چند يك جرعه شير باشد مى‌پذيرفت، و براى پروردگارش خشم مى‌كرد نه براى فرونشاندن خواستۀ نفس خود. ☑️ روايت شده: ▫️ هرگاه پيامبر (ص) سوار بر مركبى بود، اگر پياده‌اى را در راه مى‌ديد او را بر ترك خود سوار مى‌كرد، و اگر آن پياده، سوار نمى‌شد به او مى‌فرمود: 🔸 پيشاپيش من حركت كن، و مرا در محلى كه مى‌خواهى به آنجا بروى درياب. ⬅️ سیرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله و مهربان جلد ۱، صفحه ۱۶۳ 🏷 🔻@range_khodaa🔻