eitaa logo
رنگ خدا
78.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
77 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/aB6V.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ # تلنـگرانـہ🙃 🛎 بعضۍڪارهامثل‌لیموشیرین‌هستند اولش‌شیرینه؛ امابعداز‌گذشت‌مدت‌ڪوتاهۍ‌ تلخ‌میشه... درست‌مثل‌گناه اولش‌باعث‌شادۍولذت؛ اماتاآخرعمرت‌بایدجواب همون‌گناهت‌روبدۍ :)' ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔻@range_khodaa🔻
✅آیا از نعمت نماز تشکر می کنیم؟! ✍امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: حداقلِ تشکر بنده از خداوند برای توفیق خواندنِ نماز واجبش این است که در سجده بعد از نماز بگوید : شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّهِ از حضرت سؤال شد که معنای این گفته چیست؟ فرمود: با این سجده می‏گوید این تشکر من است از خدا به جهت اینکه موفقم کرد تا به خدمتش برسم و نماز واجب را به‏ جای آورم. 🔻@range_khodaa🔻
🔴مغرور نباشید ...! ✍وقتی پرنده اے زنده است مورچه ها را میخورد و وقتی میمیرد مورچه ها او را میخورند ... زمانه و شرایط در هر موقعی میتواند تغییر کند. در زندگی هیچکس را تحقیر و ازار نکنید شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد زمان از شما قدرتمند تر است یک درخت میلیون ها چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست پس خوب باشید و خوبی کنید 🔻@range_khodaa🔻
✍مردی بود قرآن می‌خواند و معنی قرآن را نمی‌فهمید . دختر کوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن می‌خوانی بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت : سبدی بگیر واز آب دریا پر کن وبرایم بیاور.. دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند. پدر گفت : امتحان کن..دخترم. دختر سبدی که درآن زغال می‌گذاشتند گرفت ورفت به طرف دریا وامتحان کرد ، سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ، ولی همه آب ها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند. پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد . پدرش گفت : دوباره امتحان کن. دخترکم . دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد . برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت : که غیر ممکن است... پس پدر به او گفت : سبد قبلا چطور بود؟ اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت : بله پدر ، قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ، ولی الآن سبد پاک وتمیز شده است. پدر گفت : این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام می‌دهد . پس دنیا وکارهای آن قلبت را از کثافت ها پر می‌کند ، خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک می‌کند ، حتی اگر معنی آنرا ندانی... خواندن قرآن یکی از شیوه های قوی پاکسازی احساس منفی و درونی ، با خواندن قران پاکی آن به زندگی ما برکت ، نعمت ، سلامتی و آرامش فراوان می‌دهد 🔻@range_khodaa🔻
▪️رفتگر محله چهره‌اش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است! قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمی‌دادند. می‌گفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار. آقا مهدی باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار . 🌷 شهید مهدی باکری🌷 🔻@range_khodaa🔻
🔆 🔺 چرا ظالم‌ها سالم‌ترند؟ 🔸چرا بعضی آدم‌ها با کوچکترین گناهی تو همین دنیا مجازات می‌شن اما یه سری هر گناهی دلشون می‌خواد می‌کنن و روز به روز هم پیشرفت دارن؟ پس عدالت خدا کجاست!! 🔻 آدم‌ها سه دسته‌اند: عینک ملحفه فرش 🔸وقتی یک لکه چای بنشیند روی عینک بلافاصله آن را با دستمال کاغذی پاک می‌کنی! 🔸وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه، می‌گذاری سر ماه که با لباس‌ها و ملحفه‌ها جمع شود و همه را با هم با چنگ می‌شوری! 🔸اما وقتی همان لکه بنشیند روی فرش می‌گذاری سر سال با دسته بیل به جانش می‌افتی! 🔹خدا هم با بنده‌های مومنش مثل عینک رفتار می‌کند. بنده‌های پاک و زلال که جایشان روی چشم است تا خطا کردند بلافاصله حالشان را می‌گیرد (البته در دنیا و خفیف)، دیگران را به موقعش تنبیه می‌کند آن هم با چنگ و آن گردن‌کلفت‌هایش را می‌گذارد تا چرک‌هایشان جمع شود. ▫️ 🔻@range_khodaa🔻
🌷 آیت الله جاودان : ☘ اگر روی دل آدم بماند ، گرفتاری بار می‌آورد. نشانه‌اش این است که نیم ساعت در روضه می‌نشینیم ولی گریه نمی‌کنیم. 👌 این نشان می‌دهد که گرد و خاک روی دل ما نشسته و اگر نه ساختمان دل اینگونه است که با روضه بسوزد. 🌿 اگر کسی هویٰ و هوس را کنار بگذارد، با اینکه بشر است، ولی ساختمانش عوض می‌شود. 📜 امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرماید : ✍ «اجر کسی که قدرت بر گناه بیابد و عفت پیشه کند، کمتر از اجر مجاهد در راه خدا نیست. کسی که عفت پیشه کند، نزدیک است که جزء فرشتگان شود.» التماس دعای فرج 🌺 🔻@range_khodaa🔻
رنگ خدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت نهم : شرطبندی ✔️راوی : مهدی فریدوند ، سعید صالح تاش 🔸تقريباً سال 1354 ب
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت دهم : کشتي ✔️راوی : برادران شهيد 🔸هنوز مدتي از حضور ابراهيم در باستاني نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ رفت. او در باشگاه در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد. آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاي محمدي، ابراهيم را به خاطر و رفتارش خيلي دوست داشت. آقاي گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت. 🔸هميشه ميگفت: اين پسر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير ميگيره، چون قد بلند و دستاي کشيده و داره مثل حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست. براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! 🔸سالهاي اول دهه 50 در مسابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد. همه حريفان را با اقتدار شکست داد. او در حالي که 15 سال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد.مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! مربيها خيلي از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور برگزار ميشد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براي همين ابراهيم در مسابقات شرکت نکرده بود. 🔸سال بعد ابراهيم در مسابقات قهرماني آموزشگاهها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال در وزن 62 کيلو در قهرماني باشگاههاي تهران شرکت کرد.در سال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها وقتي ديد صميمي خودش در وزن او، يعني 68 کيلو شرکت کرده، ابراهيم يک وزن بالاتر رفت و در 74 کيلو شرکت کرد. 🔸در آن سال ابراهيم خيره کننده بود و جوان 18 ساله، 74 کيلو آموزشگاهها شد.تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوي و بلند خود باعث شده بود که به کشتي گيري تمام عيار تبديل شود. ٭٭٭ 🔸صبح زود ابراهيم با وسائل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جائي ميرفت دنبالش بوديم! تا اينکه داخل سالنِ هفت تيرِ فعلي رفت. ما هم رفتيم توي سالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتي بعد مسابقات کشتي آغاز شد. آن روز ابراهيم چندکشتي گرفت و همه را پيروز شد. تا اينکه يکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشاگرها تشويقش ميکرديم. با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا !؟ گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم کجا ميري. بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاي شما نيست. زود باشين بريم خونه با تعجب گفتم: مگه چي شده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشين، پاشين بريم خونه. همينطور که حرف ميزد بلندگو اعلام کرد: 🔸کشتي نيمه نهائي وزن 74 کيلو آقايان و تهراني.ابراهيم نگاهي به سمت تشک انداخت و نگاهي به سمت ما. چند لحظه سکوت کرد و رفت سمت تشک.ما هم حسابي داد ميزديم و تشويقش ميکرديم .مربي ابراهيم مرتب داد ميزد و ميگفت كه چه کاري بکن. ولي ابراهيم فقط ميکرد. نيم نگاهي هم به ما مي انداخت. مربي که خيلي عصباني شده بود داد زد: ابرام چرا کشتي نميگيري؟ بزن ديگه. 🔸ابراهيم هم با يك فن زيبا حريف را از روي زمين بلند کرد. بعد هم يک دور چرخيد و او را محکم به تشك کوبيد. هنوز كشتي تمام نشده بود كه از جا بلند شد و از تشک خارج شد. آن روز از دست ما خيلي بود. فکر کردم از اينکه تعقيبش کرديم ناراحت شده، وقتي در راه برگشت صحبت ميکرديم گفت: آدم بايد را براي قوي شدن انجام بده، نه شدن.من هم اگه تو مسابقات شركت ميكنم ميخوام فنون مختلف رو ياد بگيرم.هدف ديگه اي هم ندارم. گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟! بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفيت مشهور شدن رو نداره، از شدن مهمتر اينه که آدم بشيم. 🔸آن روز به فينال رسيد. اما قبل از مسابقه نهائي، همراه ما به خانه برگشت! او عملاً ثابت کرد که رتبه و مقام برايش اهميت ندارد. ابراهيم هميشه جمله معروف امام راحل را ميگفت: ورزش نبايد هدف زندگي شود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🔻@range_khodaa🔻
💛سلام 🍃صبحتون بخیر 💛ان‌شاءالله روزتون 🍃پراز خیر وبرکت 🔻@range_khodaa🔻
💎امام حسین علیه السلام: القُنوعُ راحَةُ الأبدانِ؛ قناعت، مايه آسايش تن است 📗 [بحارالأنوار: ج78 ، ص128 ، ح11] 🔻@range_khodaa🔻