🌹#ازدواج_خوبان
💠بخشیدن همسر
از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. #مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. #مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجدهی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو #ببخشه!»
#شهید_مجید_کاشفی
📙فرهنگنامهشهدایسمنان،ج۸،ص۱۰۶
┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══┄
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🔸ایتا
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
🌹#ازدواج_خوبان
💠اول توجه به همسر بعدفرزند
سه روز بعد از #تولّد فرزندم مهدی، ساعت سه صبح از منطقه برگشت، عوض اینکه برود سراغ بچّه، آمد پیش من و گفت: تو حالت خوبست ژیلا، چیزی کم و کسری نداری بروم برات بخرم؟ گفتم: الان؟ (ساعت ۳ صبح بود) گفت: خوب آره هر چیزی بخواهی بدو میروم، میگیرم، می آورم. گفتم: احوال #بچّه را نمی پرسی؟ گفت: تا از تو خیالم راحت نشود نه. بعد مادرش آمد و رختخوابی مرتّب برایش انداخت که بخوابد، گفت: «لازم نیست، من دوست دارم بعد از چند وقت دوری امشب را پیش زن و بچّهام باشم.» آمد همان جا روی زمین پیش من و مهدی نشست. البته نیم ساعت بعدش از شدّت #خستگی خوابش برد.
🔴 #شهید_ابراهیم_همت
┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══┄
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🔸ایتا
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
🌹#ازدواج_خوبان
💠ببینید دغدغهی این آقا داماد شهید چقدر زیباست...
🔻همسر شهید ژیان پناه:
به درخواستِ خودم مهریه ام شد تفسیر المیزان. جایِ آینه و شمعدان، دورتا دورِ سفره ی عقد رو کتابِ تفسیرالمیزان چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، میارزید به شگونیکه آینه و شمعدان میخواست داشته باشه. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ، ولی فتح الله نذاشت پخت کنیم! میگفت: حالا که این همه آدمِ ندار و گرسنه داریم، چطور شبِ عروسی چنین غذایِگرانقیمتی بدهم؟!!! برنجها را بستهبندی کردیم و به خانواده هایِنیازمند دادیم. وقتی برنجها رو میدادیم، فتح الله بهشون می گفت: این هدیه ی امام خمینی است...
┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══┄
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🔸ایتا
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
🌹#ازدواج_خوبان
💠ببینید دغدغهی این آقا داماد شهید چقدر زیباست...
🔻همسر شهید ژیان پناه:
به درخواستِ خودم مهریه ام شد تفسیر المیزان. جایِ آینه و شمعدان، دورتا دورِ سفره ی عقد رو کتابِ تفسیرالمیزان چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، میارزید به شگونیکه آینه و شمعدان میخواست داشته باشه. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ، ولی فتح الله نذاشت پخت کنیم! میگفت: حالا که این همه آدمِ ندار و گرسنه داریم، چطور شبِ عروسی چنین غذایِگرانقیمتی بدهم؟!!! برنجها را بستهبندی کردیم و به خانواده هایِنیازمند دادیم. وقتی برنجها رو میدادیم، فتح الله بهشون می گفت: این هدیه ی امام خمینی است...
┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══┄
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🔸ایتا
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
. 🌹#ازدواج_خوبان
💠شجاعت یعنی کار خلاف رسم و رسومات غلط انجام بدهی
🔻همسرشهیدحمید ایرانمش
من و حمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود که خریدمان، از یک دست آینه شمعدان و حلقه ازدواج فراتر نرفت! برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد
گفت:« چه کسی را گول می زنیم، خودمان یا دیگران را؟ اگر قرار است مجلس را اینطور بگیریم، پس چرا خریدمان را آنقدر ساده گرفتیم؟! مطمئن باش این جور بریز و بپاش ها اسراف است و خدا راضی نیست. تو هم از من نخواه که برخلاف خواست خدا عمل کنم». با اینکه برای مراسم، استاندار، حاکم شرع و جمعی از متمولین کرمان آمده بودند، نظرش تغییری نکرد و همان شام ساده ای که تهیه شده بود را به آنها هم داد!
. حمید می گفت:« شجاعت فقط تو جنگیدن و این چیزها نیست؛ شجاعت یعنی همین که بتوانی کار درستی را که خلاف رسم و رسوم به غلط جا افتاده است،انجام بدهی».
┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══┄
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🔸ایتا
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
🌹#ازدواج_خوبان
💠 ریخت و پاش نداشته باشین
🔻همسر شهید مرتضی آوینی
زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم که بیداد می کرد.
ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت و شلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمیدانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم. همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد
┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══┄
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🔸ایتا
🆔 eitaa.com/rangekhoda14