eitaa logo
تربیت به رنگ خدا
2.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
66 فایل
🌈این کانال در زمینه تربیت تخصصی فرزند و بهبود رابطه والدین با فرزند فعالیت می‌کند به همراه مسابقات جذاب تربیتی. 🌸تبادل و تبلیغات: 🆔eitaa.com/tazrez 🌸ارسال نظر: @tazrez 🌟مدیریت کانال: 🌐گروه تبلیغی موعود
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 💠 لامپ اضافی 🔰 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: هر مردی که در زندگی صرفه جویی کند، هرگز روی فقر را به خود نمی بیند. (تحف العقول، ص۱۰۳). 🔻 لامپ های اضافی خونه رو خاموش کرد و گفت: اسراف نکنید! 🔹 ما می تونیم با صرفه جویی توی مصرف آب و برق و گاز، به پیروزی و سرفرازی کشورمون کمک کنیم. 📚 بخشی از زندگی شهید نقی نادعلی اوغلی؛ از کتاب «زنگ عبور، ص۱۱۷». 📎 🌐 کانال "زندگی به رنگ خدا" 🆔 eitaa.com/rangekhoda14
🌹 💠 لامپ اضافی 🔰 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: هر مردی که در زندگی صرفه جویی کند، هرگز روی فقر را به خود نمی بیند. (تحف العقول، ص۱۰۳). 🔻 لامپ های اضافی خونه رو خاموش کرد و گفت: اسراف نکنید! 🔹 ما می تونیم با صرفه جویی توی مصرف آب و برق و گاز، به پیروزی و سرفرازی کشورمون کمک کنیم. 📚 بخشی از زندگی شهید نقی نادعلی اوغلی؛ از کتاب «زنگ عبور، ص۱۱۷». 📎 🌐 کانال "زندگی به رنگ خدا" 🆔 eitaa.com/rangekhoda14
🔸عکس العمل جالب شهید شیرودی که باعث تعجب خبرنگاران خارجی شد کنار هلی کوپترِ جنگی اش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب می داد. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم؛ ما برای اسلام می جنگیم ، تا هر زمان که اسلام در خطر باشد... این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم می پرسیدند: کجا؟!!! خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! شهید شیرودی همانطور که می رفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارند اذان می گویند... 👤خاطره ای از زندگی خلبان شهید علی اکبر شیرودی 📚منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب ، صفحه ۲۰۱ خاکریز خاطرات ۴۶ 📎 🌐 کانال "زندگی به رنگ خدا" 🆔 eitaa.com/rangekhoda14
💢 مرامِ بچه‌های امام‌حسین علیه السلام... تانک عراقی آتش گرفت و یک سرباز خودش رو از تانک پرت کرد بیرون. گیجِ گیج بود و به اطرافش نگاه می‌کرد. یهو سرِ جاش ایستاد و قمقمه‌اش رو برداشت. تا شروع‌کرد به آب خوردن، یکی از بچه‌ها نشانه‌گرفت طرفش. اما علی‌اکبر زد زیر اسلحه‌ اش و گفت: چیکار می‌کنی؟ مگه نمی بینی داره آب می خوره؟!!! نگذاشت بزندش و گفت: شما باید مانندِ امام حسین(ع) باشید، نه مثلِ دشمنایِ امام حسین (ع) ... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید علی اکبر محمدحسینی 📚منبع: کتاب خط عاشقی ، صفحه ۱۴۵ 🔻خاکریز خاطرات ۹۷ 📎 ┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══ 🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا" 🆔 eitaa.com/rangekhoda14
💢به فکرِ جانِ بچه‌ها؛ حتی بعد از شهادت... 🔹 بعد از شهادتش؛ توی محله‌ای‌ که مدتی اونجا تحصیل‌ کرده بود، مدرسه‌ای رو به نامش کردند. یه شبِ بارونی اومد به خوابِ مدیر مدرسه و بهش گفت: پاشو برو مدرسه! مدیر از خواب پرید و دید هوا هنوز تاریکه. برا همین اعتنا نکرد و مجدد خوابید. اما باز سیروس به خوابش اومد و گفت: من سیروس مهدی پور هستم که مدرسه‌تون به نامم هست. بلند شو تا بچه‌ها نیومدند، برو مدرسه! خلاصه این اتفاق سه چهار مرتبه تکرار شد و با اینکه هوا هنوز کاملاً روشن نشده بود، مدیر راه افتاد سمت مدرسه. وقتی وارد مدرسه شد، دید یه چاه عمیق وسط حیاط ایجاد شده و فقط یه لایه‌ی نازک آسفالت دورش رو گرفته... تازه حکمت اصرار شهید توی خوابش رو فهمید 👤خاطره‌ای از زندگی معلّم شهید سیروس مهدی‌پور 📚 منبع: خبرگزاری حوزه به نقل از خانواده‌ی شهید 🔻خاکریز خاطرات ۱۰۳ 📎 ┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══ 🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا" 🆔 eitaa.com/rangekhoda14