🌹#شهیدانه
💠 لامپ اضافی
🔰 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
هر مردی که در زندگی صرفه جویی کند، هرگز روی فقر را به خود نمی بیند.
(تحف العقول، ص۱۰۳).
🔻 لامپ های اضافی خونه رو خاموش کرد و گفت: اسراف نکنید!
🔹 ما می تونیم با صرفه جویی توی مصرف آب و برق و گاز، به پیروزی و سرفرازی کشورمون کمک کنیم.
📚 بخشی از زندگی شهید نقی نادعلی اوغلی؛ از کتاب «زنگ عبور، ص۱۱۷».
📎 #سیره_شهدا
🌐 کانال "زندگی به رنگ خدا"
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
🌹#شهیدانه
💠 لامپ اضافی
🔰 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
هر مردی که در زندگی صرفه جویی کند، هرگز روی فقر را به خود نمی بیند.
(تحف العقول، ص۱۰۳).
🔻 لامپ های اضافی خونه رو خاموش کرد و گفت: اسراف نکنید!
🔹 ما می تونیم با صرفه جویی توی مصرف آب و برق و گاز، به پیروزی و سرفرازی کشورمون کمک کنیم.
📚 بخشی از زندگی شهید نقی نادعلی اوغلی؛ از کتاب «زنگ عبور، ص۱۱۷».
📎 #سیره_شهدا
🌐 کانال "زندگی به رنگ خدا"
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
#لذت_بندگی
🔸عکس العمل جالب شهید شیرودی که باعث تعجب خبرنگاران خارجی شد
کنار هلی کوپترِ جنگی اش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب می داد. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم؛ ما برای اسلام می جنگیم ، تا هر زمان که اسلام در خطر باشد... این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم می پرسیدند: کجا؟!!! خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! شهید شیرودی همانطور که می رفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارند اذان می گویند...
👤خاطره ای از زندگی خلبان شهید علی اکبر شیرودی
📚منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب ، صفحه ۲۰۱
خاکریز خاطرات ۴۶
📎 #سیره_شهدا
🌐 کانال "زندگی به رنگ خدا"
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
#شهیدانه
💢 مرامِ بچههای امامحسین علیه السلام...
تانک عراقی آتش گرفت و یک سرباز خودش رو از تانک پرت کرد بیرون. گیجِ گیج بود و به اطرافش نگاه میکرد. یهو سرِ جاش ایستاد و قمقمهاش رو برداشت. تا شروعکرد به آب خوردن، یکی از بچهها نشانهگرفت طرفش. اما علیاکبر زد زیر اسلحه اش و گفت: چیکار میکنی؟ مگه نمی بینی داره آب می خوره؟!!! نگذاشت بزندش و گفت: شما باید مانندِ امام حسین(ع) باشید، نه مثلِ دشمنایِ امام حسین (ع) ...
👤خاطرهای از زندگی شهید علی اکبر محمدحسینی
📚منبع: کتاب خط عاشقی ، صفحه ۱۴۵
🔻خاکریز خاطرات ۹۷
📎 #سیره_شهدا
┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🆔 eitaa.com/rangekhoda14
#شهیدانه
💢به فکرِ جانِ بچهها؛ حتی بعد از شهادت...
🔹 بعد از شهادتش؛ توی محلهای که مدتی اونجا تحصیل کرده بود، مدرسهای رو به نامش کردند. یه شبِ بارونی اومد به خوابِ مدیر مدرسه و بهش گفت: پاشو برو مدرسه! مدیر از خواب پرید و دید هوا هنوز تاریکه. برا همین اعتنا نکرد و مجدد خوابید. اما باز سیروس به خوابش اومد و گفت: من سیروس مهدی پور هستم که مدرسهتون به نامم هست. بلند شو تا بچهها نیومدند، برو مدرسه! خلاصه این اتفاق سه چهار مرتبه تکرار شد و با اینکه هوا هنوز کاملاً روشن نشده بود، مدیر راه افتاد سمت مدرسه. وقتی وارد مدرسه شد، دید یه چاه عمیق وسط حیاط ایجاد شده و فقط یه لایهی نازک آسفالت دورش رو گرفته... تازه حکمت اصرار شهید توی خوابش رو فهمید
👤خاطرهای از زندگی معلّم شهید سیروس مهدیپور
📚 منبع: خبرگزاری حوزه به نقل از خانوادهی شهید
🔻خاکریز خاطرات ۱۰۳
📎 #سیره_شهدا
┄═══༅•ஜ𖣔🌹𖣔ஜ•༅═══
🌐 کانال" زندگی به رنگ خدا"
🆔 eitaa.com/rangekhoda14