2.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیرت که درست باشه
کل دنیا پشت پرچمت هستند
#امام_حسین
@ranggarang
کربلایش جور نمیشد.
حسرت بدجور عذابش میداد.
به دلش افتاد عریضه بنویسد.
آرزویش را نوشت روی کاغذ، خطاب به امام زمان علیهالسلام.
عریضه را انداخت به آب.
فردای آن روز اتفاق عجیبی افتاد...
این حکایت جذاب را اینجا بشنوید:
@ranggarang
808.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️فرا رسیدن اربعین سالار شهیدان حضرت سیدالشهداء علیهالسلام تسلیت باد🏴💔
😭😭😭
@ranggarang
🔻امام صادق «علیه السلام»:
🔸کسی که دوست دارد جزء ياران حضرت مهدى(عج) قرار گيرد بايد منتظر باشد و در حال انتظار دو کار را انجام دهد تا منتظر واقعی باشد:
۱- در اعمالش تقوا را رعایت کند،
۲- خوش اخلاق باشد...
📚{منبع| الغيبة{للنعمانی}، جلد۱، صفحه ۲۰۰}
#روایت
@ranggarang
⚫️⚫️⚫️⚫️
🏴اعمال امشب و فردا #اربعین :
💟 ۱-خواندن زیارت اربعین
💟۲-غسل اربعین وتوبه
💟 (قبل از نماز ظهر)
💟۳-بعد از نماز صبح
💟۱۰۰ مرتبه👇🏻👇🏻
💟(لاحول ولاقوة الا بالله ...
💟۴- ٧۰ مرتبه تسببحات اربعه
💟۵- بعد از نماز ظهر
💟سوره والعصر
💟 ٧۰ مرتبه استغفار
💟۶-غروب۴۰مرتبه لااله الاالله
💟۷-بعد از نماز عشاء 👇🏻
💟سوره یاسین
🌹هدیه به سیدالشهدا علیه السلام التماس دعای از همگی عزیزان
#امام_حسین
@ranggarang
#داستان_واقعی
#نامادری
#قسمت۴🎬:
فاطمه پس از کسب اجازه از پدر رو به فرستاده معاویه گفت: «جناب فرستاده! آیا من از هم اکنون میتوانم مطمئن باشم که همسر والی مقتدر شام، امیر معاویه بن ابوسفیان هستم؟»
فرستاده که تقریباً پشت به فاطمه و خانوادهاش دراز کشیده بود، از شنیدن این حرف فاطمه که انگار مهر تایید بر خواستگاری او بود، زحمتی به خود داد و سرش را به طرف فاطمه چرخانید و چنان که گویی بر آنان منت میگذارد، گفت: «بله، هستی»
لحن آرام و شرمآگین فاطمه به یکباره تغییر کرد و همانطور که آتش خشمی در چشمانش زبانه می کشید با لحنی قاطع، بر سر مرد فریاد زد و گفت: «پس درست بنشین مردک! انگار نمی دانی به کجا آمده ای»
فرستاده معاویه که اصلا انتظار چنین برخوردی را نداشت، همچون کسی که به رعد و برق دچار شده باشد، به یکباره از جا جست و با چشمان گشاده از حیرت، مانند غلامی در بند مؤدب و دو زانو نشست.
فاطمه دستش را به قبضه ی خنجری که در مشت داشت کشید و ادامه داد: «آیا اربابت به تو حد و ادب میهمان و حق و حرمت میزبان را نیاموخته؟ چگونه والی مقتدری است معاویه که به نوکرانش اجازه میدهد با خانواده همسرش جسور و بیادب باشند؟ به خدا قسم اگر شومی خون میهمان و بیم غیرتورزی عشیره نبود، این بیادبیات بیپاسخ نمیماند.»
فرستاده معاویه که از ترس جان مانند بید میلرزید، بدون آنکه از جا برخیزد، در همان حالت نشسته، عقب عقب رفته بود، تقریباً به آستانه در رسیده بود و با دست کشیدن بر زمین، کفش هایش را میجست.
دختر حزام دوباره غرید وگفت: «و اما این هدایا و جواهرات اگر فقط هدیه و پیشکش است، هدیهای است بیدلیل، مشکوک و اسرافآمیز اما اگر قیمت و بهای من است. به اربابت بگو که مرا بسیار ارزان پنداشته ....
فاطمه دید که قاصد مانند کسی که از مرگ می گریزد پا به فرار گذاشته فریاد زد: های! کجا میگریزی؟ بیا خر مهرههایت را هم ببر و حمایل شتر صاحبت کن!»
اما فرستاده معاویه این جملات را نشنید چون لحظاتی پیش از آن، پابرهنه در حالیکه کفش هایش را زیر بغل داشت از بیم جان گریخته بود و ساعتی بعد یکی از همسایگان، طبقهای هدیه را که معاویه برای حزام فرستاده بود تا دخترش را راهی شام کند به او رساند....
#طاهره_سادات_حسینی
#ادامهـــدارد
@ranggarang
4.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین یعنی چهل منزل عزا
اربعین یعنی شبی بیانتها
اربعین یعنی غریبی بی کسی
اربعین یعنی همه دلواپسی
اربعین یعنی چهل منزل سفر
اربعین یعنی همه خوف و خطر
#شبتون_حسینی
@ranggarang
هدایت شده از مجتمع فرهنگی ورزشی فتح المبین
#کاربر_شماره۸
🌷 ارسال دوستان🌷
🌅صبحگاه بین الحرمین گنبد ابالفضل العباس
✅ منتظر عکس ها و فیلم های شما عزیزان هستیم