✍حلالیت طلبیدن برای غیبت و تهمت
⁉️ اگر کسی غیبت کرده یا به دیگری تهمت زده باشد، چگونه از گناه خود توبه کند؟ آیا باید رضایت او را جلب کند؟
✅ باید با پشیمانی از گناه بزرگی که مرتکب شده است از خداوند، آمرزش بخواهد و تهمت را تکذیب کند
👈 و از کسی که غیبت او را کرده یا به او تهمت زده است، حلالیت بطلبد و اگر ممکن نیست یا مفسده دارد، برای او استغفار کند.👌✅
👈یکی از عامل نکبتهایی که به زندگی ما وارد میشود تهمت زدن وریختن آبروی مردم هست😱
👈وگناهش برابر است با سر بریدن😱
👈یعنی وقتی حرفی علیه کسی زده میشود و صحت نداشته باشد و ما بازگو میکنیم اسمش تهمت هست 😱😱😱
👈وگناه وعذاب تهمت خیلی سنگین هست ومساوی با بریدن سر یک انسان هست😱😱😱
👈وتهمت زدن باعث میشود زندگی روزمره مردم گرفته شود😱😱😱
👈وفرد تهمت زننده به عذابی سخت ودردناک مبتلا میشود😱😱😱
👈هر حرفی علیه کسی زده میشود وصحت دارد اسم آن غیبت هست وبار گناه وعذابش سنگین هست😱😱😱
👈پس بیهوده دنبال کسی حرفی نزنیم و هر حرفی باور نکنیم وحواسمان به زندگی خودمان باشد👌
👈دیده پنهان کن
نادیده بگو لا اله الا الله
👈یعنی چیزی از دیگران میبینید بازگو نکنید
👈وان چیزی که ندیدهاید اصلا بازگو نکنید که عذاب سخت ودردناکی در انتظار شخص تهمت زننده هست😱😱😱😱
👈وبرعکس اگر مانع ریختن آبروی شخصی یا خانوادهای شوی
خداوند جبران میکند ودر زندگی دنیا وآخرت هزاران برابر به شما عزت وسر بلندی می بخشد..
@ranggarang
امام سجاد (عليهالسلام):
#دعا ی مومن یکی از سه فایده را دارد:
1️⃣ یا برای او ذخیره می گردد،
2️⃣ یا در دنیا برآورده می شود،
3️⃣ یا بلا را دفع می کند.
🍃@ranggarang
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️یک سیستم آندوسکوپی کپسولی پیشرفته است که برای معاینات بدون آرامبخش معده ایجاد شده است
🔹این سیستم پیشرفته از کپسولی به اندازه یک قرص استفاده می کند که حاوی یک دوربین فیلمبرداری مینیاتوری است. بیماران این کپسول را با آب می بلعند و یک پروسه معاینه ۱۵-۲۰ دقیقه ای شروع می شود.
🔹این کپسول که مجهز به دوربین کوچک و نور خود است، از معده عکس می گیرد که توسط یک پزشک به صورت مغناطیسی هدایت می شود.
@ranggarang
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 دم این جوون و تیم رسانه ای شون گرم واقعا....به این میگن کار فرهنگی تمیززززز.
🔴 واکنش به مصاحبه جنجالی وایرال شده در فضای مجازی ...
#حجاب
#قانون
#وصیت_شهدا
#پیام_شهیدان
@ranggarang
🌺رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) : كسی كه درختی بكارد، مادامي كه يك نفر از بندگان خدا از آن درخت استفاده ببرد اجر و ثواب شامل او ميشود.
📚مستدرك الوسائل ج ۱۳ ، ص۴۶۰
🌺هفته منابع طبیعی و روز درختکاری گرامی باد.
@ranggarang
🌺میرفت زمستان و چنین گفت طبیعت:
❤️دستان تو آغاز گرِ #فصل_بهار است
#امام_خامنه_ای
#روحی_لک_الفداه
#روز_درختکاری
@mahman11
📚 مجموعه سخنان رهبرمعظم انقلاب درباره محیط زیست در کتاب «نهضت حفظ محیط زیست»
🌳برخی بیانات برای اولین بار در این کتاب منتشر شده است.
📥معرفی و خرید👇🏻
http://farsi.khamenei.ir/others-report?id=39129
#شیطان_شناسی
رمان واقعی«تجسم شیطان۲»
#قسمت_بیستم_چهارم 🎬:
فاطمه مشغول اماده کردن نهار بود و بوی عطر برنج ایرانی و خورش قورمه سبزی مشام آدم را نوازش می داد، چند روزی بود انگار شراره و اذیت هایش آب شده بود و به زمین رفته بودند انگار با نبود شراره، نیروهای شیطانی هم محو شده بودند و چند روزی بود که زندگی آن روی سکه اش را نشان این خانواده رنج کشیده داده بود که در هال باز شد و صدای شاد روح الله به گوش رسید: سلااام بر اهل بیت من! به به چه بویی راه انداختی خانم خانما، فکر انگشتان ما هم می کردی عزیزم!
بچه ها با بلند شدن صدای پدرشان یکی یکی از پناهگاه خودشان بیرون آمدند و حسین همانطور که به طرف پدر می دوید با زبان شیرین کودکی گفت: بابا! ما داستیم،قامم باشک باسی می کردیم.
روح الله حسین را در آغوش گرفت و گفت: قربون اون زبون نصف و نیمه ات بشم، تو اصلا میدونی قایم موشک چی چی هست؟!
فاطمه همانطور که ملاغه به دست داشت،از آشپزخانه بیرون امد و گفت: سلام آقا، خوش امدین، خسته نباشین و بعد لپ حسین را فشاری داد و گفت: بله...گل پسرم یاد گرفته چطوری بازی کنه و بغض گلوش را فرو داد و ادامه داد: بچه از وقتی پا به این دنیا گذاشته مدام درگیر سحر و ساحری یک مشت خدانشناس بوده، تازه میفهمه چیزی هم به اسم بازی هست و بعد رویش را به آسمان کرد و گفت: خدایا این آرامشی که چند روزه انداختی تو دامنمان را ابدی و همیشگی کن...
روح الله لبخندی زد و گفت: ان شاالله که چنین است، برو سفره را بکش که الان اینقدر اشتها دارم که میتونم یه گاو درسته را بخورم.
فاطمه همانطور که چشمی می گفت به سمت آشپزخانه رفت و گفت: چی شده آقایی؟! همچی کبکت خروس می خونه؟!
روح الله، حسین را زمین گذاشت و به سمت اوپن آشپزخانه آمد، تکه کاهویی را از ظرف سالاد برداشت و داخل دهانش گذاشت و گفت: خوب حالا شما خوب باشه، حال منم خوبه، اما تمروز دو تا خبر دارم براتون، یکی خوب و یکی بد، حالا بگو اول کدوم را بگم..
فاطمه آه کوتاهی کشید و گفت: خدای من!! بازم خبر بد؟! اول همون خبر بد را بگو که شیرینی اون خبر خوبت را زایل نکنه...
روح الله مزه دهانش را گرفت و گفت: عرض کنم حضور انورتان، بنده برای مدتی باید برم مأموریت و نیستم که سعادت حضور در کنارتان را داشته باشم و شما به تنهایی سکان دار این کشتی هستید...
فاطمه با نگاه خیره اش به ظرف غذا آهسته زیر لب گفت: اه، چندوقت باید تنها باشیم؟!
روح الله داخل آشپزخانه شد، عمامه را از سر برداشت و زیر بغلش گرفت و پشت سر فاطمه ایستاد و گفت : حالا ذهنت را درگیر این موضوع نکن، روزها داره زود میگذره و تا چشم بهم بزنی تموم میشه، الان بذار خبر خوبه را بگم...
لبخند کمرنگی صورت فاطمه را پوشوند و گفت:حتما ماموریتت رفتن به کربلاست هاااا اینم خبر خوبت...
روح الله قهقه ای زد وگفت: نه بابا!چی می گی تو؟! باید به عرضت برسونم امروز بهم خبر دادند پرونده مفقود شده طلاق شراره پیدا شده...
فاطمه با ناباوری خیره به دهان روح الله شد، انگار می خواست واژه ها را ببلعد،پس گفت: چی می گی روح الله؟! پیدا شده؟!
روح الله سری تکان دادو گفت: آره اینطور که می گفتن، در خواست کتبی ما توی فایل درخواست ها اون زیر زیرا بوده که الان پیدا شده...
فاطمه خنده بلندی کرد و گفت: کار ملکه عینه بوده حتما ....
روح الله که درخشش برق خوشحالی را در چشمان همسرش میدید گفت: انگار همین طوریا بوده و من می خوام قبل از رفتن به ماموریت با هم بریم قم و این پرونده را به جاهایی برسونیم و شر و نحوست شراره را از زندگیمون بکنیم..
فاطمه نفسش را آهسته بیرون داد و بار دیگه نگاهی به بالا کرد و زیر لب گفت: خدایاااا، شکرت
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
@ranggarang