#یک_داستان_یک_پند
✍همیشه گمان میکردم اگر روزی انسان به اجبار در مجلس عروسی مختلطی وارد شود و دلش با خدا باشد، نفس را بر او اثری نیست. روزی، بعد از اذان صبح در زمستانی سرد از اتوبوس برای خواندن نماز پیاده شدم تا وارد یک غذاخوری بشوم، عینکی بر چشم داشتم، دیدم سریع عینکم را بخار گرفت و دیگر چیزی ندیدم.
آن روز فهمیدم محیط تا چه اندازه بر روی نفس تأثیر دارد. اگر انسان وارد محیطی از گناه شود، خواسته یا ناخواسته مثل عینکِ من که بخار آن را فراگرفت، نفس هم رویِ عقل را میپوشاند و دیگر جز نفس چیزی را نمیبیند.
@ranggarang
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_نوزدهم
از اونجایی که حدس میزدم پسر فاطمه خانم هم مثل بقیه خواستگارهام ملاکهای من رو نداره حتی بهش فکر هم نکردم و دوباره خودم رو متمرکز این پازل بهم ریخته کردم تا شاید چیزی دستگیرم بشه....
ولی انگار باید این گره به دست خود خانم مائده باز می شد ....
بالاخره فردا صبح شد و من سر قرار با فرزانه راهی خونهی خانم مائده شدیم دوباره جلوی در استرس روز قبل باعث شدت دلشوره و نگرانیمون شده بود.
آیفون رو زدیم و خانم مائده در را باز کرد ایندفعه فرزانه ساکت بود نمی دونم به چی فکر میکرد شاید هم یاد حس وحشتناک دیروز افتاده بود....
از پله ها رفتیم بالا ....
خانم مائده اومد استقبالمون و رفتیم داخل اتاق پذیرایی ، تا این لحظه روال مثل دیروز بود تا ما نشستیم خانم مائده با یه سینی چایی اومد لبخندی زد هنوز ما حرفی نزده بودیم
گفت: واقعا از بابت دیروز ببخشید نمی خواستم اصلا اینجوری بشه داداشم خیلی اسرار کرد که آخرشم دیدین چی شد...
گفتم: نه اشکال نداره برا همه ممکنه پیش بیاد ... راستی پای داداشتون خیلی آسیب دید ؟
فرزانه طوری که خانم مائده متوجه نشه یه سقلمه زد به پهلوم و آهسته گفت: به تو چه!!! احوال داداش یه داعشی رو می پرسی؟
با یه لبخند پر از حرص نگاهش کردم...
خانم مائده گفت : نه بخیر گذشت آسیب جدی ندید فقط چند روز باید استراحت کنه که دیگه گفتم بیاد پیش خودم بمونه...
فرزانه با چشمای از حدقه بیرون زده گفت: یعنی الان داداشتون تو خونه است ؟
خانم مائده گفت: بله داخل اتاق کناری در حال استراحته ...
آب دهنم رو آروم قورت دادم و نگاهی به فرزانه انداختم...
کاری نمی شد کرد گفتم: خوب آماده هستید مصاحبه رو شروع کنیم ...
خانم مائده گفت بله به کجا رسیدیم؟
فرزانه نیش خندی زد و با طعنه گفت:
با اتفاق دیروز هنوز ب بسم اللهیم
خانم مائده دوباره عذر خواهی کرد.
گفتم: داشتید از دوران نوجوانی تون می گفتید از عاشق جهاد و گذشت بودن از تعصب و وجه ی مذهبیتون...
اگر امکان داره برامون بیشتر توضیح بدید...
#سیده_زهرا_بهادر
ادامه دارد..
@ranggarang
#افزایش_ظرفیت_روحی 57
🔶 تا اینجا نکاتی رو به طور اجمالی در مورد راه های افزایش ظرفیت روحی تقدیم حضور شما سروران عزیز کردیم.
🔹 گفتیم که "پذیرش رنج" میتونه روح آدم رو قوی و بزرگ کنه تا تحمل سختی های طبیعی دنیا براش آسون بشه.
✅ همچنین گفتیم که انسان اگه میخواد روحش بزرگ بشه باید ...
ادامه دارد..
#تنها_مسیر_آرامش
@ranggarang
آرامش آسمان شب
سهم هر شبتان
و یـاد خــــدا
روشنی بى خاموش
تمام لحظه هايتان باشد
در این ساعات
پایانی شب آرزو دارم
غـیر از خــــدا
محتاج کسی نشوید
#شبتون_بخیر
@ranggarang
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
بنام او آغاز میکنم
چرا که نام او
آرامش دلهاست و
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺳﻬﻢ ﺩﻟﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﺮﻑ ﺧﺪﺍﺳﺖ💖
الهی به امید تو💚
#سلام_صبحتون_بخیر_
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_ارباب_
@ranggarang
#سلام_امام_زمانم
ای یوسف زهرا سفرت کی به سر آید
با دست تو کی نخل عدالت ثمـــر آید
از پـیـک صـبـا کـی شنـوم آمـدنـت را
کی بانگ انا المهدیت از کعبه برآید؟!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸چرا از بعضی ثوابها غافلیم..
استاد رفیعی
@ranggarang
📸علامه حسنزاده آملی همسرش را که سالها پیش فوت شده در یکی از اتاقهای منزل دفن کرده و اسم اتاق را «بیت الرحمه» گذاشته و در خصوص علت این کار گفته بود: "برای اینکه بیشتر به ایشان خدمت کنم"
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖نسخه| محاسبه اعمال
🔸 دستورالعمل ویژه آیت الله حسنزاده (ره) برای محاسبه
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرمرد عارف شهر بابل مازندران میگفت:
هر کس این دو دقیقه زمان رو گذاشت و کارش حل نشد، به من لعنت کنه.
من نود سالمه، آخر عمرمه، الکی لعنت برا خودم نمیخرم.
@ranggarang
درخواست روزی و مغفرت در اوقات سحر
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
هرگاه یک سوم از شب باقی مانده باشد، خداوند تبارک و تعالی مى فرماید: کیست که از من، رفع گرفتارى اى بخواهد تا گرفتارى اش را برطرف کنم؟ کیست که از من، روزی بخواهد تا روزى اش بدهم؟ کیست که از من درخواست کند تا عطایش کنم؟
📚 کنزالعمال، ج٢، ص١١٣
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تمام قرآن، تنها عملی که ثواب آن ذکر نشده و هیچ کسی از آن خبر ندارد، نمازشبه
حتی انبیاء و اولیاءالهی...
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🕋
@ranggarang
.
✍بخون قشنگه :
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ
ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ
ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ :" ﺣﺘﻤﺎ ."
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ
ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ ..
ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ
ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ
ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ
ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ ...
ﮐﻼﻍ ﻭﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ . ﻃﻮﻃﯽ
ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ
ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭﮐﻼﻍ
ﺁﺯﺍﺩ ...
ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﯼ!
ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍ ؟
@ranggarang
✍#حکایت
پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد.
پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده.
پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم.
پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت.
پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»
«به پدر و مادر احسان کنید»
@ranggarang
میگویند پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود.
همهی اوضاع را به هم ریخته بود.
وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت ،
شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است،
همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد،
پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!
خودش را به سینهی پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شُل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است ،
به سوی خـــــــدا فرار کنید. «وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
هر کجا " مُتِوَحّش " شُدید ، راه فرار به سوی خــــــداست. ...
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸مسجد سیار هم از راه رسید.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 طبق متن لایحه عفاف و حجاب، پلیس در مواجهه با افراد کشف حجاب کننده بی خاصیت و تبدیل به عکاس میشود
🎙دکتر خاکی کارشناس برجسته عفاف و حجاب در تبیین بندهای لایحه پر اشکال عفاف و حجاب برجام فرهنگی
فریب نخوریم‼️
تا تصویب لایحه ننگین و ضد حجاب در شورای نگهبان
تماس با شورای نگهبان دفتر رهبری و نظرات خودتون رو با لایحه ضد حجاب قالیجانی و شرکا مطرح بفرمایید
لایحه ضد حجاب = پول بده رو سبیل قاضی و قوه قضاییه نقاره بزن😱😱
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #وجودیاران واقعی شرط قیام امام عصر
«اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ به حق مظلومیت حضرت زینب کبری سلام الله علیها»
پیام رسان حضرت باشیم
@ranggarang