eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
10.5هزار ویدیو
24 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 مرده از فیض تو احیاگر جان می‌گردد عالم پیر از این نشئه جوان می‌گردد سر تسلیم بہ پاے تو فرود آوردم ڪہ بہ انگشت ولاے تو جهان می‌گردد @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 در میان همه اوقات شبانه روز ما، حکایت همان کره را دارد و باقی آن دوغ است، شیطان همیشه کره ها را می‌گیرد. @ranggarang
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاشو نمازت دیر نشه 🎙 ⚜انتشار این پست ثواب جاریه دارد.. @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘سید بن طاووس به فرزندش محمد می‌نویسد: 🔻مبادا فکر کنی عجل‌الله تعالی فرجه الشریف به دعای تو محتاج است، 🔻هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است، 🔻این که می‌گویم برای او دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است، 🔻و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده می‌شود، 🔻زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بسته‌ای، ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست، 🔻به احترام او باب اجابت به رویت گشوده می‌شود و آنگاه خود و همه‌ی کسانی که در حقشان دعا می‌کنی بر خوان احسان او می‌نشیند و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی می‌شوید، چون خود را به او مرتبط کرده‌اید! 📚 فلاح السائل، سید بن طاووس @ranggarang
🔘داستان کوتاه فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند. یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند، اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی می کرد، زیر تازیانه و چکمه های جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید. آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود:گفت: «آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟» چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند). آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت: « هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم » @ranggarang
💎سه قانون در قران که هر مسلمان باید آن را بداند و بدان عمل کند: خُذِ الْعَفْوَ : گذشت داشته باش و آسانگیری کن. و َأْمُرْ بِالْعُرْف: و به کار نیک دستور بده. وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِين َ: و از نادانان چشم‌پوشی کن. سوره أعراف: ۱۹۹ @ranggarang
📚 جا گرفتن در مسجد 💠 سؤال: کسی که در صف نماز جماعت، سجاده می‌گذارد و مثلا برای وضو گرفتن می رود، آیا حق او نسبت به آن مکان، تا شروع نماز است یا تا وقتی که امام جماعت به رکوع می‌رود؟ ✅ جواب: حق او تا زمان شروع نماز جماعت، باقی است. @ranggarang
🌱حکایت مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده‌های شما نماز می‌خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم. خودم نماز آنها را می‌خوانم.» مرد گفت: «خوب، لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله‌ای زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود، گفت: «این چه نمازی بود؟» چوپان گفت: «بهتر از این بلد نبودم.» مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده‌ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده است. چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم: خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می‌زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می‌کنی؟» د_یک_گوسفند_میزدم_زمین @ranggarang
💥امیرالمؤمنین على (عليه‌السلام) : حق با شخصیت‌‌ ها شناخته نمی‌‌شود ؛ حق را بشناس تا اهل آن‌ را بشناسی . 📚 روضه الواعظين، ص 31 @ranggarang